نجیب محفوظ

گدا (nbookcity.com)
داستان

گدا

با پیشروی داستان، عمر با دو دوست قدیمی ملاقات می کند که یکی اکنون روزنامه نگاری موفق است و دیگری بیست سال از زندگی اش را در زندان گذرانده است. کتاب گدا در مورد روشنفکران جهان سوم است که در جوانی پرشور و ارمان خواه هستند.

بیشتر بخوانید »
دزد و سگ ها (nbookcity.com)
داستان

دزد و سگ ها

کتاب حاضر یکی دیگر از آثار نجیب محفوظ می باشد. شخصیت اصلی داستان کتاب دزد و سگ ها مردی است به نام سعید مهران که پیشه اصلی او دزدی است. داستان با حرکتی سریع آغاز می‌ شود و سعید مهران از زندان بیرون می‌ آید.

بیشتر بخوانید »
میرامار (nbookcity.com)
رمان

میرامار

میرامار نام پانسیونی است که توسط پیرزنی به نام ماریانا اداره می شود و حوادث داستان در آنجا می گذرد. مهمانان پانسیون دو پیرمرد سیاسی و 3 پسر جوان هستند و زهره خدمتکار بسیار زیبا و جوان پانسیون است…

بیشتر بخوانید »
ماه عسل (nbookcity.com)
داستان

ماه عسل اثر نجیب محفوظ

هفت داستان کوتاه نجیب محفوظ با نام «ماه عسل» که خود یکی از داستان‌های کتاب است، ساده و روان هستند و گاه مایه هایی از طنز نیز در خود دارند. محور همگی داستان هایی است که در زندگی هر کدام از ما ممکن است پیش بیاید.

بیشتر بخوانید »
سفرنامه ی ابن فطومه (nbookcity.com)
رمان

سفرنامه ی ابن فطومه

داستان پیش رو تحت عنوان سفرنامه ابن فطومه در واقع معارضه ای برای «سفرنامه ابن بطوطه» است. ابن بطوطه معروف شرح سفر خود را در مکان به نگارش در آورده است اما نجیب محفوظ اکنون در این رمان سفر خود را در «زمان» پیش می گیرد.

بیشتر بخوانید »
از قصر تا قصر (nbookcity.com)
رمان

از قصر تا قصر

کتاب از قصر تا قصر یکی از شاهکارهای بی‌نظیر ادبیات معاصر جهان است که به قلم نجیب محفوظ خلق شده است. این کتاب حکایت و سرگذشت خانواده‌ای سنتی است که در قلب قاهره زندگی می‌ کنند. نویسنده در شروع داستان…

بیشتر بخوانید »
کتاب هزار و یک شب (nbookcity.com)
داستان

هزار و یک شب

کتاب هزار و یک شب (دنباله داستان های شهرزاد قصه گو )(1979) رمانی از نویسنده مصری نقیب محفوظ ، برنده جایزه نوبل ادبیات است. این رمان به عنوان یک دنباله و یک قطعه همراه برای هزار و یک شب است و شامل بسیاری از…

بیشتر بخوانید »
خانه بد نام (nbookcity.com)
برندگان نوبل

خانه بدنام

«میمی» یکی از دختران خانة بدنام است. این خانه محل رفت و آمد جوانان بدنام بود، و از این رو به خانة بدنام شهرت یافته است. روزی میمی با احمد دیدار کرده و به او پیشنهاد ازدواج می‌دهد. اما احمد از این که با دختری از خانة بدنام ازدواج کند می‌ترسد و این پیشنهاد را رد می‌کند…

بیشتر بخوانید »