شعر

فریاد مکتوم
سعیدرضا هرمزی جنگی

فریاد مکتوم

دکتر هرمزی جنگی در فروردین ماه 1371 در دل سرزمینی از سرزمین های کویری ایران زمین پا به عرصه وجود نهاد. دوران کودکی و نوجوانیش به منوال کویرنشینان به آسمان آبی و بی پروای نامدار کویر پیوند خورد…

بیشتر بخوانید »
جهان ساعتش را با چشم های تو تنظیم می کند (nbookcity.com)
کتاب های اشتراکی

جهان ساعتش را با چشم های تو تنظیم می کند

می‌خواهم در آستانت بگریم پیش از گمرکی شدن اشک‌هام، می‌خواهم دوستت بدارم ای بانوی من، تا بر ارابه‌ی زمان، تقویم‌ها را بگردانم، ماه‌ها و روزها را به نامی دیگر بخوانم. ساعات جهان را تنظیم کنم، با کوبه‌ی…

بیشتر بخوانید »
کتاب دورتر از شاخه نیلوفر (nbookcity.com)
کتاب های اشتراکی

دورتر از شاخه نیلوفر

من تشنه‌ام و او به نازکی لبخندی آبدار است که از شرم بر شاخ درخت می‌روید. مهربان است همانند نت‌های سپید موسیقی. او به آرامی لمس خاطره است. مادام که از انگشت‌های ما بالا می‌رود و روی کاغذ فرود…

بیشتر بخوانید »
کتاب خواب و خواب و خواب خوابی نیست (NbookCity.Com)
کتاب های اشتراکی

خواب و خواب و خواب خوابی نیست

افسوس عمر ما کوتاه بود. ما خیلی از آرزوهای ناتمام را می‌بایست به گور می‌بردیم. این تابوت‌های خیس، در این باران چه سرنوشتی دارند. ما که حدسی نداریم. شما چه حدسی دارید. شما هم که روبه روی ما…

بیشتر بخوانید »
کتاب ساعت 10 صبح بود (NbookCity.com)
احمدرضا احمدی

ساعت 10 صبح بود

گاهی عابری دلزده شب، درِ این خانه را می‌کوفت. تکه نانی و روزنامه‌ای بیات را پشت در می‌گذاشت و در سرما غیب می‌شد. چه تفاوت داشت که ما چهره‌اش را در سرما ببینیم یا نبینیم. چاقوها بران، ماهیان قرمز…

بیشتر بخوانید »
کتاب چای در غروب جمعه روی میز سرد می شود (NbookCity.Com)
احمدرضا احمدی

چای در غروب جمعه روی میز سرد می شود

کلید اتاق مسافرخانه همیشه در دستان تو بود. خاموش به اتاق مسافرخانه رفتیم، جوان و خاموش بودیم. صاحب مسافرخانه از خنده های ما خشنود بود. پس گاهی صبحانه به ما تعارف می‌کرد. در اتاق مسافرخانه…

بیشتر بخوانید »
کتاب زنی در کنار ویترین ها (NbookCity.Com)
احمدرضا احمدی

زنی در کنار ویترین ها

با تکه نانی، سوار بر اسبی مفلوک به سوی پایان بیابان حرکت کرد. تکه نان را به دریا انداختند. هر روز با شن دریا، خانه‌ای می‌ساختند. می‌خواستند این خانه دوام داشته باشد. قصدشان این بود که به دریا وصل شوند…

بیشتر بخوانید »
کتاب روبان قرمز (NbookCity.Com)
احمدرضا احمدی

روبان قرمز

گاهی می‌پرسم: شک و یقین، باهم چه تفاوتی دارند؟ اوج پوچی هنگامی فرا می‌رسد که ورقه های استخدام و نسخه های بیماری‌ها را برای تجدید از خانه بیرون می‌برم. غروب که شد، فقط گوشه هایی…

بیشتر بخوانید »
هیچ چیز دو بار اتفاق نمی افتد (nbookcity.com)
شعر

هیچ چیز دو بار اتفاق نمی افتد

مثل یک ساعت آفتابی صبورم. می‌فهمم آنچه را عشق نمی‌تواند درک کند و می‌بخشایم به طوری که عشق هرگز نمی‌تواند. از دیدار تا نامه فقط چند روز یا هفته است، نه یک ابدیت. مسافرت با آنها…

بیشتر بخوانید »
این عکس من است (nbookcity.com)
شعر

این عکس من است

آتوود در طول زندگی حرفه‌ای‌اش بیش از ۵۵ جایزهٔ ملی و بین‌المللی کسب کرده‌ است و درجات افتخاری متعددی از دانشگاه‌های مختلفی همچون دانشگاه آکسفورد و سوربن و کلمبیا دریافت کرده‌ است…

بیشتر بخوانید »
در پایان شب خاکستری (nbookcity.com)
شعر

در پایان شب خاکستری

اگر فرصتی باشد تمام مهتاب را در میان گل‌های نرگس، شقایق جا دهم؛ گل‌های نرگس و شقایق را سراسیمه در شعرم، در روزم بیاورم؛ این رخوت و خلسه‌ی در کلام است، شاعر را گناهی نیست…

بیشتر بخوانید »