خواب و خواب و خواب خوابی نیست

کتاب خواب و خواب و خواب خوابی نیست (NbookCity.Com)

دانلود کتاب خواب و خواب و خواب خوابی نیست

اگر با دنیای شعریِ احمدرضا احمدی آشنا هستید، در کتاب خواب و خواب و خواب خوابی نیست نیز ویژگی‌های خاص شعرهایش را درمی‌یابید.

موضوعات شعر احمدی دل مشغولی‌ها و فکرهای زندگی روزمره‌اند. زندگی روزمره انسان متمدن امروزی که روحش هنوز به دنبال عشق و آرامش، این گمگشته‌های همیشگی است.

شعر او اما، تنها توصیف اشیای و کارهای روزانه نیست، بلکه در شعر احمدرضا احمدی، اشیا و اعمال روزانه به مفاهیمی مانند اندوه، عشق، مرگ، فاجعه، بیماری، فقر و… پیوند می‌خورند.

خلاصه کتاب

تصویرهای شعرهای کتاب خواب و خواب و خواب خوابی نیست از واقعیات عینی فراتر می‌روند و جهانی خواب گونه و فرا واقعی پدید می‌آورند. شعر احمدرضا احمدی با وجود روشنی، سایه‌ای از وهم دارد و همین ویژگی، شعرش را برجسته می‌کند.

گاهی در شعرهای او یک موقعیت به ظاهر عادی نشان از فاجعه‌ای دارد؛ فاجعه‌ای که در کمین زندگی‌های به ظاهر آرام است: نمی‌خواهم فراموشیِ سنگ‌فرش خیابان‌ها را جبر زمان بنامم بر پروازهای هواپیماها خیره می‌شوم شاید من مسافر یکی از این هواپیماها باشم فقر در خانهٔ ما جا خوش کرده است، امیدی به تولد گُل‌های سرخ نیست.

نام برخی از شعرهای کتاب خواب و خواب و خواب خوابی نیست عبارتند از: «حجم غصه‌ها»، «چهل سال»، «پرواز هواپیماها»، «صندوق پست»، «خواب»، «انفجار»، «برف شروع به باریدن کرد»، «سینما»، «کاغذ سفید»، «زمستان قطره قطره»، «من در باران می‌دویدم»، «زمان در حجم کوچک»، «بیمارستان»، «پروانه‌ها»، «امیر نادری»، «بنجل‌های من»، «این روزهای گرم و سخت»، «این شب پهناور»، «بیدستان» و «خاکستر».

بخشی از متن کتاب

در کتاب خواب و خواب و خواب خوابی نیست می‌خوانیم: تصویر و تصوری کامل از جهان و حرمان نداریم. هرچه هست تکه پاره‌ای از پازل کهنه‌ای است که هر روز رنگ می‌بازد. در جای جای سکوت ما، درخت پرتقال کاشته‌اند که من اطمینان دارم ما هرگز میوه دادن درخت پرتقال را نخواهیم دید. ما چه بودیم، فرزند نخل و غروب‌های غمگین یا فرزند دشت پهناوری که ما را نپذیرفت.

ما اگر غروب را ستایش می‌کردیم ذوب می‌شدیم. ما اگر ماه را ستایش می‌کردیم، منجمد می‌شدیم. سرمایه و دستمایه‌ی ما چه بود، کمی رنج مانده از روزگاران قدیم و اتومبیل هایی که در گورستان‌های اتومبیل‌ها اوراق شده بودند. آسمان بر سر ما، وسعتش را از دست داده بود. کلمات روز به روز برای ما مفهوم‌شان را از دست می‌دادند. فقط کلمه‌ی رفتن بود که مفهوم داشت و قدرت داشت.

هر روز در عزلت‌گاه گل‌های بنفشه را آب می‌دادیم. و برگ‌های زرد و خشک شده‌ی شمعدانی‌ها را از بوته های شمعدانی‌ها جدا می‌کردیم. تصویر و تصوری کامل از جهان و حرمان نداریم. چنان هوایی در اطراف ما گسترده شد که ما براده های غم و صدای گیتار را در هوا می‌دیدیم. نهال‌های افسرده شده در کنار ما از صدای گیتار جانی گرفتند. (ص88 کتاب خواب و خواب و خواب خوابی نیست)

و می‌خواستند به سوی دریا حرکت کنند. نمی‌دانم این‌ها حوادث جاری بود یا حوادث استثنایی بود. شام، ناهار و صبحانه‌ی ما از زمین رویید. ما به سرعت شام، ناهار و صبحانه را تناول کردیم. کوچه‌ها ناگهان بن‌بست شدند. میدان‌ها ناگهان در ارتفاع فواره‌ها متروک شدند. شبی بی‌انتها در انتظار ما بود که ما را هدف گرفته بود. تسلیم تسلیم بودیم. از هیچ‌کس نپرسیدیم چه حوادثی در حال وقوع است.

هنوز درختان صنوبر، عشق هایی که در نطفه مردند را، به یاد داشتیم. افسوس عمر ما کوتاه بود. ما خیلی از آرزوهای ناتمام را می‌بایست به گور می‌بردیم. این تابوت‌های خیس، در این باران چه سرنوشتی دارند. ما که حدسی نداریم. شما چه حدسی دارید. شما هم که روبه روی ما در سکوت به خواب رفته‌اید. ما از کسی خاطره‌ای نداریم که برای شما دلچسب باشد. (ص89 کتاب خواب و خواب و خواب خوابی نیست)

هنوز مهتابی را که در آسایشگاه پادگان سربازی بر او تابیده بود، به یاد دارد. درد دندان داشت. همه‌ی سربازان خواب بودند. لبه‌ی تخت خواب نشسته بود. اصلاً به چه کاری می‌آمد. سربازی تنبل بود. هر شب نگاهبان بود. می‌ترسید شکیبایی‌اش را از دست بدهد و از دیوار بلند سربازخانه بالا برود و برای همیشه فرار کند. اما کجا می‌خواست فرار کند. نه شهر را می‌شناخت، نه مسافرخانه‌ای می‌شناخت…

نقد کتاب خواب و خواب و خواب خوابی نیست

کتاب خواب و خواب و خواب خوابی نیست، ١١٨ شعر از احمدرضا احمدی، شاعر توانا و پیشکسوت دارد: «صدف، تنهایی و این قایق شکسته تنها ارثیه‌ی ما از این جهان بود. همه‌ی آنانی که گاهی با ما با میل یک فنجان چای نوشیده بودند مُرده بودند…

یا در سقوط هواپیما یا در تصادف قطار و یا وفادار به سوگندی که در جوانی به لب آورده بودند، وارد شهر نشدیم. می‌دانستیم در این موقع شب کسی ما را نمی‌شناسد…»

احمدی بنیان‌گذار سبک موج نو در دهه ۱۳۴۰، در شعر معاصر ایران است که در نیمهٔ دوم این دهه، موج نو تبدیل به یک حرکت مدرنیستی در فرهنگ ایرانی شد و در داستان، نمایشنامه، تئاتر، سینما و نقاشی تأثیر کرد. در سال ۱۳۷۸ سومین جایزه شعر خبرنگاران با مراسمی متفاوت و خصوصی در خانه احمدی برگزار شد. همان سال کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان در مراسم بزرگداشت احمدی، تندیس مداد پرنده را به او اهدا کرد.

همه افرادی که به شعر نو معاصر علاقه دارند، مخاطبان کتاب خواب و خواب و خواب خوابی نیست هستند.

کتاب های پیشنهادی

تعداد بازدید: 58 بار

Ahmadreza%20Ahmadi%20 %D8%A7%D8%AD%D9%85%D8%AF%D8%B1%D8%B6%D8%A7%20%D8%A7%D8%AD%D9%85%D8%AF%DB%8C

عنوان کتاب: خواب و خواب و خواب خوابی نیست

نویسنده: احمدرضا احمدی

تعداد صفحات کتاب: 157 صفحه

زبان کتاب: فارسی

حجم فایل: 0.6 مگابایت

نوع فایل: PDF (ZIP)

منبع: شهرکتاب

دکمه دانلود قابل مشاهده برای کاربران ویژه:

نوشته‌های مشابه

دکتر هرمزی جنگی در فروردین ماه 1371 در دل سرزمینی از سرزمین های کویری ایران زمین پا به عرصه وجود نهاد. دوران کودکی و نوجوانیش به منوال کویرنشینان به آسمان آبی و بی پروای نامدار کویر پیوند خورد...
بروزرسانی: 5 روز قبل
تعداد بازدید: 327
می‌خواهم در آستانت بگریم پیش از گمرکی شدن اشک‌هام، می‌خواهم دوستت بدارم ای بانوی من، تا بر ارابه‌ی زمان، تقویم‌ها را بگردانم، ماه‌ها و روزها را به نامی دیگر بخوانم. ساعات جهان را تنظیم کنم، با کوبه‌ی...
بروزرسانی: 2 هفته قبل
تعداد بازدید: 519

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *