دانلود کتاب نخستین آدم
نویسنده کتاب نخستین آدم را اگر نه بهترین، یکی از قویترین نمایشنامه نویسان آمریکایی و بعضاً در سطح سوفوکل و شکسپیر میدانند.
یوجین اونیل کسی است که در کنار معدود همعصران دغدغهمندش، تلاش کرده تا چیز دیگری از نمایش آمریکایی بسازد: چیزی عمیقتر، معناگراتر.
این اثر، داستان كُرتيسی انسانشناس است که قصد دارد حلقه مفقوده میان انسان و حيوان را، حتی اگر شده با سفر به دورترين نقاط دنيا كشف كند. او و همسرش پس از آنکه دو فرزند خود را از دست میدهند، عهد میبندند زندگی مشترک خود را وقف علم و دانش کنند تا از این راه به بشریت خدمت کنند.
خلاصه نمایشنامه نخستین آدم
معنا آن چیزی است که اونیل نه فقط در نمایشنامه نخستین آدم که در دیگر آثارش چون امپراتور جونز یا مهمترین اثرش، گوریل پشمالو، سخت به دنبال آن میگردد. یا بهتر بگوییم سخت در پی پرده برداری از آن یا تبلیغ آن برای خواننده است. ممکن است انتقاد از این شیوه دغدغهمندی و زورچپان کردن «تعلیمات» در اثر ادبی یا هنری، در مورد اونیل بیانصافی به نظر برسد.
به هر حال او که در اوایل قرن بیستم قلم میزده، متعلق به دورهای است که هنر متعهد، هنوز از تک و تا نیفتاده و شکوه و ارزش خود را حفظ کرده بود. اما اگر بخواهیم به کتاب نخستین آدم، بدون در نظر گرفتن معذوریتها فکر کنیم؛ اگر بخواهیم آن را همچون نمایشنامهای ببینیم که بی هیچ اطلاع قبلی از نویسنده و زمانهاش آن را در دست گرفتهایم، موضوع فرق میکند.
در این صورت، با متنی مواجهیم که نثری دلنشین دارد، فضاسازیاش جذاب است و قصهاش بیدردسر پیش میرود. اما پر است از شعار، از مانیفست، از دیالوگهای قابل حدس و در کمال ناباوری، از نتیجه گیریهای دم دستی و حتی سنتی.
در داستان کتاب نخستین آدم مارتا و کُرتیس، زن و شوهری هستند در آستانه چهل سالگی که بچههایشان را سالها پیش از دست دادهاند و حالا تمام فکر و ذکرشان اکتشاف رازهای باستانشناسانه و فلسفی جهان است. یا حداقل این تعبیری است که کرتیس از ماجرا دارد. مارتا، بی اینکه بداند، مثل یک زن کلاسیک، مادر است و منشیگری و دستیاری برای کرتیس، با طبیعتش سازگار نیست.
همین باعث میشود که بارداری ناگهانی مارتا، همه چیز را برای کرتیس خراب کند. جدال کرتیس و مارتا بر سر ادامه فعالیت علمی «دو نفره» یا به دنیا آوردن بچهای تازه که یادآور کودکان از دسترفته آنها و در عین حال پررنگ کننده نقش زنانه مارتا است از یک طرف و حضور خانواده کرتیس که به طرز تکان دهنده و سیاهی کاراکترهایشان عزیان است، خواننده را غرق «تعلیم و تربیت»های اونیل میکند.
این موضوع، با نقش «لی لی» خواهر کرتیس اوج میگیرد. او درست مانند «گروه همسرایان» در نمایشنامههای کلاسیک است و حتی اگر یک نفر در میان خوانندگان بر فرض محال وجود داشته باشد که متوجه این سطح از تلاش برای آموزش در متن نشود، همه چیز را توضیح میدهد. بیشتر مسائل اصلاً بر پایه همین توضیح دادنها بنا شده. اونیل در نمایشنامه نخستین آدم، به ما مجال نمیدهد تا از لابه لای دیالوگها، به حرف اصلیاش پی ببریم و آن را لمس کنیم. حتماً باید با دادن مانیفستهای گاه به گاه، شیرفهممان کند.
طوری که حتی گاهی دیالوگها هیچ چیز را مشخص نمیکنند و او با توضیح اضافات در دستور صحنه، سعی دارد منظورش را یادآور شود. مثلا شخصیت امیلی، همسر برادر کرتیس، در نظر و دستور صحنههای متعدد اونیل شخصی سیاه است که مدام با گوشه و کنایه، حرفهای نیشدار و بُرنده میزند و آشوب برپا میکند. اما به جرئت میتوان گفت جز دیالوگهای پایانی، هرگز نمیتوان از حرفهای امیلی چنین برداشتی کرد.
بخشی از متن کتاب
در کتاب نخستین آدم میخوانیم: مارتا: من دلم میخواست بالاخره تصمیم میگرفتی نری…. بمونی اینجا. کُرتیس: (خشمش را بروز میدهد) ولی باید اینو درک کنی که همچین چیزی امکان نداره. مارتاُ مطمئنی هرچی بهت گفتم روشن و واضح متوجه شدی؟ تو میتونی با من بیاییُ میشنوی؟ ترتیب همه کارا رو دادهم. کلیم این درو اون در زدم… بی تو نمیتونم برم نزدیک بود شانس رفتن خودمم به خطر بیفته.
مارتا: (با ضعف و ناتوانی) همه اینا رو میفهمم کُرت. کُرتیس: (رنجیده) اون وقت با این حال… دودلی! آخه این در نوع خودش از بزرگترین کاراییه که تا حالا بهش پرداختهن. احتمالات بیسابقهای پیش میآد. دنیای علمی جدیدی ممکنه رو بشه… منظورم منشأ زندگی خود انسانه، توام تنها زنی هستی که توی این… مارتا: همه اینا رو درک میکنم کُرت.
کُرتیس: نمیتونی درک کنی… دودلی! تازه اون وقت… فک کن مارتا، این یعنی من و تو لازم نیس از هم جدا شیم. من و تو میتونیم آخر عمری زندگی آزادی داشته باشیم، باهم. مارتا: (اینک آرام میشود) کُرت، یادت رفت… چی بهت گفتم؟ تو باید واقعیتو بپذیری. من نمیتونم باهات بیام. کُرتیس: (مرعوب لحن قاطع او، پس از مکث) چند وقته… که… حاملهای؟
مارتا: تقریباً دو ماهه. کُرتیس: ولی چرا اینو قبلاً بهم نگفتی؟ مارتا: فک میکردم موضوع برات جا نیفته…. الانم برات جا نیفتاده کُرت. ولی تو چرا قبلاً به من نگفتی… که چه برنامهای داشتی؟ کُرتیس: (مشتاقانه) یعنی… میخوای بگی… قبل از اینکه این ماجرا پیش بیاد… اگه باهام میاومدی خوشحال میشدی؟ مارتا: قبول میکردم. (ص47 کتاب نخستین آدم)
کُرتیس: (از سر یأس) مارتا چطور گذاشتی یه همچین چیزی پیش بیاد؟ اوو، دارم چرند میگم انگار. میدونم خودت مایل نبودی. مارتا: چرا کُرت بودم. خودم خواستم. خودم مایل بودم. کُرتیس: (رنجیده) مارتا! (سپس با لحنی مغموم) تو اون عهدیو که بعد مردن بچهها بستیم شکستی. قرار بود خاطره اونا دست نخورده باقی بمونه. قرار بود اونا برای همیشه… تنها بچه هامون باشن.
مارتا: (به آرامی) اونا منو میبخشن، کُرت. تو هم وقتی… پسرمونو ببینی… مهرش تو دلت میشینه؛ اون وقت… میبخشی منو. کُرتیس: پسرمون؟ مارتا: حس میکنم پسره. کُرتیس: (روی نیمکت کنار او رها میشود، با دل مردگی.) مارتا تو دنیای منو درب و داغون کردی. مارتا: (دست او را در دستانش میگیرد، به آرامی.) کرت، تو باید بهم حق بدی و منو ببخشی.
من دارم پیر میشم. آره، حقیقته. الان اوج زندگیمه. کُرت، میشه خواهش کنم این روی قضیه رو هم ببینی و جوانب امرو با همدردی…. با تفاهم واقعی درک کنی و… (اندکی با تلخی) حتی اگه شده مدتی کارتو فراموش کنی؟ کُرتیس: (درمانده) این بیانصافیه مارتا. همیشه گفتهم کار ما… همیشهام باورم شده بود توام همین نظرو داری. (ص48 کتاب نخستین آدم)
مارتا: (به سرعت) کُرت، همین نظرو داشتم؛ هنوزم دارم. همه کارای گذشته، کار هردومونه. این افتخاره برام. ولی کرت، باید صادقانه اعتراف کنم که… این دو سال گذشته خودم به شخصه احساس کردهم که… احساس کردهم که… که انگار… فقط با کار… کامل نبودهم. کُرتیس: مارتا! (به تلخی) منو بگو تو این مدت باورم شده بود برای توآم کارمون داره هر روز بیشتر از قبل هدف زندگیت میشه.
مارتا: (با اندوه، لبخند میزند) خوشحالم اینو میشنوم، عزیزم. تا میتونستم سعی کردم احساسمو ازت مخفی کنم. اگه وقتی دوتاییمون درگیر کار بودیم از این ماجرا بو میبردی، خیلی بیانصافی بود. آخ، ولی چقدر منتظر وقتی بودم که برگردیم و…. توی شهر خودمون… راحت باشیم میدونی… خودت میگفتی برنامهت اینه که… اینجا بمونی و کتاباتو بنویسی… منم امیدوار بودم که…
نقد کتاب نخستین آدم
موضوعی که در نمایشنامه نخستین آدم تا پایان درک نمیشود، قدیس سازی از مارتا است. خواننده قبول میکند که مارتا زن همراهی است. او تا این لحظه همیشه و همه جا در کنار کرتیس بوده و خانواده فضول، سنتی و از خود متشکر او را تاب آورده. اما نه بیشتر. او نه رفتار خارق العادهای دارد نه حتی آنقدرها زن متفاوتی است.
او حتی مانند شخصیت زن نمایشنامه خانه عروسک، ناگهان انقلابی به پا نمیکند. فقط خسته شده است و بچه میخواهد. همین. اما نیمه دوم داستان، تا حد زیادی، تاکیدی است بیش از حد بر فرهنگ کریه و دل به هم زن خانواده کرتیس و در مقابل، بیان اینکه مارتا، بهترین زن جهان است یا شاید بهترین «انسان» جهان. همان چیزی که کرتیس جیسن، دانشمند خانه به دوش، تمام زندگی اش را روی آن گذاشته.
کُرت به دنبال حلقه مفقوده بین انسان و حیوان میگردد. یعنی دقیقا «نخستین آدم». او برای هدفش قرار است ۵ سال به شرق دور برود تا بقایایی از این بشر اولیه را پیدا کند. بشری که در نهایت، نمونه آرمانیاش برای او تبدیل میشود به مارتا و نماینده نمونه پست و خوارش، اعضای خانوادهاش هستند. اما علی رغم حجم بالای پندهای اخلاقی عریان، دست آخر مفهوم ملموسی از این عطش برای اکتشاف، دستمان را نمیگیرد.
روی هم رفته، اگر پیشینه و تاریخ نویسنده را کنار بگذاریم، نمایشنامه نخستین آدم، یک شروع خوب و شیرین است که با تکرار و تکرار و تکرار ادامه پیدا میکند و در نهایت، با خستگی و ملال تمام میشود. خواننده، شوری که از بوسیدن فرزند تازه به دنیا آمده و آغاز سفر اکتشافی در دل کورتیس افتاده را درک نمیکند و منتظر پایان گرفتن داستان است.
در پایان، مطالعهی کتاب نخستین آدم به دوستداران ادبیات نمایشی توصیه میشود.
کتاب های پیشنهادی
عنوان کتاب: نخستین آدم
نمایشنامه در چهار پرده
برنده جایزه نوبل ادبیات در سال 1936
نویسنده: یوجین اونیل
مترجم: بهزاد قادری
تعداد صفحات کتاب: 96 صفحه
زبان کتاب: فارسی
حجم فایل: 7.58 مگابایت
نوع فایل: PDF (ZIP)
منبع: شهرکتاب
یک پاسخ
اونیل یکی از بزرگترین نمایشنامهنویسهای جهان و برندهٔ جایزه نوبل از جمله کسانی بود که تلاش داشت فرم و درونمایهٔ نمایشنامههای یونانی را دوباره زنده کند و در این راه آثار متفاوتی خلق کرد. آدم نخستین هم یکی از آن آثار است که در آن از عناصر تراژدیهای یونانی به شکلی پوشیدهتر استفاده شده است.