دانلود نمایشنامه صور اسرافیل
نمایشنامه صور اسرافیل قصهی ناپدید شدن آرامش پس از خشونت و جنگ است؛ جنگی که کتابفروش و کشیش را- روشنفکر و کاسب جنگ را- همه را با خود به کام نیستی می کشد. جنگی که دنیا را به پایان می برد و زمانه را به وقت دمیدن اسرافیل در صور خود نزدیک می کند.
جنگ بی رحم باعث می شود تا مادری برای فرار از گرسنگی و درد و رنج، فرزندش را به خانهی مادر بزرگی بسپارد که او را عجوزه و جادوگر خطاب میکنند؛ گرچه در سرزمینی که گرسنگی و تعفن، همه جا را فرا گرفته، سرانجام مادر نیز جز مرگ و نیستی، نیست.
خلاصه کتاب
نمایشنامه صور اسرافیل روایتگر داستان کودکی است که وارد روستایی جنگ زده در منطقه صفر مرزی می شود. این منطقه صفر مرزی از حملات توپخانه ای کشورها در امان نیست و در آنجا بمباران های زیادی صورت می گیرد و همین امر باعث شده تا خصوصیات اخلاقی و رفتاری آدم هایی که در این روستا زندگی می کنند بسیار خاص و متفاوت باشد اما حضور این کودک در میان اهالی روستا تغییرات شگرفی را در رفتار و کردار آنها به وجود می آورد و همه آنها که شاید پیش از این هیچ رویه مثبتی در زندگی شان نداشتند به سمت انجام کارهای مثبت جذب می شوند.
کودک نمادی از فطرت پاک بشریت است که هوش و داناییاش را در جهت ایجاد آرامش تکمیل میکند. او در سرزمین گرسنگان به جای نان و خوراکی، جیبهایش را با کتاب و لغتنامه پر میکند. تنها کتابهایی که از پدرش به او به ارث رسیده، کتاب مقدس و لغتنامه است و او تشنهی خواندن و کسب دانایی. از سوی دیگر کشیش فاسد شهر که کلیسایش را بر روی سردابههای میخانهای بنا کرده و از معاملات اسلحه، متنعم و کاسب جنگ است با دانایی مردمان، مشکل دارد. سرباز معیوبی هم هست که با فروش اسلحه به ناچار بر کورهی جنگ میدمد؛ و زن جوانی که جنگ دیوانهاش کرده و عاشق سرباز چلاق شده.
سرباز میگوید عشق و جنگ با هم زاده میشوند و از این رو کودک تلاش میکند تا زن جوان و سرباز چلاق را به پیوند برساند تا با اتصال نمادهای عشق و خشونت فطری انسان، راهی برای آرامش بسازد. اما در این میان کتاب فروشی هم وجود دارد که هیچ گاه در نمایشنامه صور اسرافیل دیده نمی شود. او نماد دانایی و روشنگری است. کسی که کشیش و کلیسا سعی در تعطیلی بساط او دارند و در نهایت نیز اعدام میشود اما مغازهی کم رونق کتابفروشی او به کودک داستان به ارث میرسد. کودکی که حالا بازی کلیسا را نیز بلد است و میتواند کشیش را در شطرنج شکست دهد.
بخشی از متن کتاب
نریشن پایان زندگی من فرا رسیده است. پایم لب گور است. قبر آماده است تا مرا در خود جای دهد. مسخرهکنندگان دور مرا گرفتهاند. آنها را در همه جا میبینم. هیچکس بر بیگناهی من گواهی نمیدهد، زیرا تو ای خدا، به ایشان حکمت ندادهای تا بتوانند مرا دریابند. (دیوانه رادیویی به گردن آویخته است و بر درِ خانهی جادوگر میکوبد.) دیوانه جادوگر! جادوگر عزیزم! جادوگر من! صدای جادوگر چه خبرته؟ مگه سر آوردی؟ دیوانه وا کن. صدای جادوگر مُردهشور تو و اخبار روزانهت رو ببره. دیوانه کشیش من رو فرستاده. صدای جادوگر بِره دَرش رو بذاره.
دیوانه سیبزمینی داده. صدای جادوگر برای زهرماریِ اون پول نمیدم. دیوانه مفتهها… (سایهی پیرزن جادوگر مشخص میشود.) جادوگر جون به عزرائیل نمیده، سیب زمینی مفتی بده؟! دیوانه آره، تو در این طویله رو وا کن. جادوگر (در باز میشود.) سیبزمینیها کجاست؟ تِخ کن بیاد. دیوانه س… سلااام جادوگر. بیا همهش مال تو. (جادوگر دستش را به سمت پاکت سیبزمینی دراز میکند. دیوانه دستش را عقب میکشد.) آآآ… اول باید برای مسیح یه دعای کوچولو بکنی. جادوگر ناقصالعقلِ ترشیده، بهتره اون واسه من دعا کنه. دیوانه اون که نیست. جادوگر شانس آورد که نیست. دیوانه کفر میگی؟
جادوگر زِر نزن بابا. سیبزمینیها رو بده.(دیوانه چیزی شبیه قلک را که با بند به کمرش آویزان کرده است به طرف جادوگر میگیرد.) دیوانه اول چهار تا سکه بنداز این تو. جادوگر روباه، مگه نگفتی مجانیه؟ دیوانه واسه سیبزمینیها نیست، واسه ایتامه. کشیش گفت پروردگار ناظر اعمال ماست. هرآنچه شما در حق دیگران میکنید، هدیهای میشود از طرف خداوند در ملکوت او. جادوگر کشیش بیخود کرد. ایتام! برو به اون که افسارت رو شُل کرده بگو تو این شهر دیگه بچهای نمونده. دیوانه کی افسارم رو شُل کرده؟ خدا؟ جادوگر کشیش.
نقد کتاب صور اسرافیل
آنچه که کودک دانا به عنوان فطرت پاک و هوشمند بشری برای رسیدن به آرامش انجام میدهد، نه جنگ و قیام بر علیه ظلم، بلکه تعامل با عناصر قدرت برای رسیدن به مقصود نیک خویش است. او در ابتدا فسادها و راز و رمزها را کشف میکند و بازیها را میآموزد و برای رسیدن به مقصود خود، سیاست پیشه میکند، باج میگیرد و باج میدهد تا آرامشی را پدید آورد. گرچه وقتی “صور اسرافیل” دمیده شود همه محکوم به مرگ و نیستی هستند اما کودک دانا در انجام نیات نیک خود، دست از فعالیت نمی کشد.
تعداد بازدید: 273 بار