مائو
آقا از هر دستی بدهی از همان دست پس میگیری. از همان روز تدفین داشتم خدا خدا میکردم یک طوری بشود این حرامزاده تقاص کاری را که با من کرد پس بدهد. وقتی ماجرای پسرش را شنیدم دلم خنک شد. عجیب است…
آقا از هر دستی بدهی از همان دست پس میگیری. از همان روز تدفین داشتم خدا خدا میکردم یک طوری بشود این حرامزاده تقاص کاری را که با من کرد پس بدهد. وقتی ماجرای پسرش را شنیدم دلم خنک شد. عجیب است…
فرد دیگری گفت: او به راحتی از عملیات تجسس و جستجو جان سالم به در برده، آن هم از دست شکارچیانی که میتوانند حتی گرازهای وحشی را هم شکار کنند! برادرم با صدایی لرزان فریاد زد: او فرار کرده… فرار کرده…
در حال حاضر مردان دیگری میان ما هستند که خانواده هاشان نیازمندند. مردانی که شاید در هیچ شرایطی کار نکنند اما در شرایط فعلی، یعنی از چند سال پیش تا حالا، قادر به یافتن کار نبوده اند. همه اینها با کار کردن به…
هجده سال از اولین قرار زندگی لوک گذشته بود. حتی همان هم یک قرار واقعی نبود؛ چون آن روز با ناتالی قرار داشت و آنها در واقع شش سال قبل از آن تاریخ باهم آشنا شده بودند. آن روز آنها پیتزا خورده و روی مبل…
جوابی که به تازگی از دلال معاملات ملکی گرفته بود، او را برآشفته بود. سرش به کار خودش بود و با صرفه جویی به اندازه کافی پس انداز کرده بود تا بتواند روی پولی بگذارد که پدر و مادرش برایش گذاشته بودند تا…
خندید و گفت: «شما فقط هفده سال دارید، دختر خانم. چاره کار شما عاشق شدن است و زود هم پیش خواهد آمد. مطمئن باشید آن وقت خیلی چیزها را احساس خواهید کرد.» این احمق نادان که بود؟ یکی مثل باقی…
آنها دور جسد ناتالی هامبولت تلو تلو میخوردند. بکی از جسدی که سمت چپش قرار داشت باخبر بود. رانهای رنگ پریده خونین و گاز گرفته و دامن لی مچاله شده و دست ناتالی روی چمن، درست پشتِ پای راس…
چیزهایی توی من هست که سلیمی خواسته خاکشان کند. ولی هنوز آن تو نفس میکشند. فاضلابهای سیاه. سوراخ های کثافت. دستهای خونی. اینجا که بهشت نیست. هر چه هست مال من است. مال خودم…
احتمالاً زن میخواست به من بگوید که اگر از شر استالین و دیوار برلین و امپراتوری شوروی جان سالم به در برده است، آبِ کمی کثیف، او را نخواهد کشت. اما نگاهش را به تابلو دوخت: «من ماهیهای ترسناکتر
نمی دانم چند ساعت و چقدر و چطوری غش کرده بودم، اما وقتی چشمانم را باز کردم، چشمتان روز بد نبیند. دیدم روی یک مبل راحتی کوچک در یک اتاق سه در چهار نشستهام. حالا اینکه روی مبل نشسته…
یک فرد مذهبی که یک عمر به خاطر دوری از هرگونه انحراف دست به دامن مذهب و مقولات مقدس شده و برای خود در این مسیر آبرویی کسب کرده، برایش خیلی دشوار است که بشنود راهی که رفته، درست…
سید سالخوردهترین از میان چهار برادری بود که آیدان کیش آنها را تغییر داده بود و حال مسئولیت کلیسای کلومبا را در نورث آمبریا بر عهده داشت. شاد، برادر دیگر، اسقف لستینگهام بود و برادران کائلین…
وبسایت شهرکتاب منبعی از کتاب های الکترونیکی است که تیم مدیریتی سایت تلاش کرده است تا محتوایی باارزش و با کیفیت در اختیار علاقمندان قرار دهد. در این مجموعه از نویسندگان و مترجمانی که مایل به همکاری با ما هستند استقبال می شود. پس از دانلود هر کتابی، فایل (pdf یا صوتی) در گوشی یا کامپیوتر شما ذخیره می شود و همیشه می توانید به صورت آفلاین مطالعه کنید و لذت ببرید.