دانلود کتاب مائو
با مطالب کتاب مائو میتوانید ارتباط خوبی برقرار کنید. موضوع کتاب روایت آشنایی است از جامعهای ترسآلود و نکبت زده.
خریستوس ایکونومو در سال 1970 در آتن به دنیا آمد. او دو مجموعه داستان کوتاه به نام های «زن روی ریل» و «چیزی اتفاق خواهد افتاد، خواهید دید» منتشر کرده که مجموعهی دوم، برنده جایزه معتبر دولتی بهترین مجموعه داستان کوتاه شد و به عنوان پربازدیدترین کتاب یونانی سال 2011 شناخته شد.
مجموعه داستانی که کتاب حاضر از آن انتخاب شده، برندهی جایزهی معتبر دولتی بهترین مجموعه داستان کوتاه شد و بهعنوان پربازدیدترین کتاب یونانی سال 2011 هم نیز شناخته میشود.
خلاصه کتاب
خریستوس ایکونومو در داستانهای کتاب مائو پژواک صدای مردمی را به تصویر کشیده است که بیش از یک دههی گذشته را در بحران اقتصادی یونان زیستهاند. طبقهای که پیامدهای سیاستهای ریاضت اقتصادی، عمدتاً متوجه زندگی آنهاست. مردمی دلزده از سیاست مداران چپ و راست که ترس، جرئت هرگونه عمل برای بهبود شرایط را از آنان گرفته است.
کتاب پیش رو، شرح زندگی جوانی از همین طبقه اجتماعی است. جوانی افسرده که پدرش را در کودکی از دست داده و مادرش برای تأمین مخارج زندگی مجبور به دستفروشی است. راوی داستان، یکی از ساکنان زاغهی پیرائوس است که در همسایگی مـائـو زندگی میکند. او شرححال زندگی مائو و اهالی زاغه را با زبانی بیتکلف و با نگاهی انسانی شرح میدهد.
در این داستان بلند، راوی بدون هرگونه پیشداوری عقاید و نظرات اهالی زاغه دربارهی سیاست و تاریخ را بیان میکند و در این میان از تراژدی غمانگیزی میگوید که بر خواهر بزرگ مـائـو گذشته است؛ حادثهای که جهان درونی و آیندهی مـائـو حول حواشی آن، برای همیشه تغییر میکند. مائو پس از این حادثه از مردم کناره میگیرد و به نوشیدن و سیگار پناه میبرد.
سرگذشت غمانگیز مـائـو، محصول دوران رکود و فقر است. فقری که هیولاوار میان انسانها فاصله میاندازد و آدمها را با یکدیگر بیگانه میکند. قهرمانها در چنین دنیای ازهم گسستهای که امید رنگباخته است، پر از ضعف و کاستی هستند. قهرمانانی شبیه مـائـو که حضورشان در جوامعی شبیه یونان امروز، تعیین کننده و حیاتی است. درواقع، مائو و پرسههای شبانهاش در زیر باران، نوعی نماد همبستگی برای مردم ناامید پیرائوس است.
بخشی از متن کتاب
در کتاب مائو میخوانیم: یک مدتی حتی به مادرم هم چیزی نگفتم. زن بیچاره بعدِ کفنو دفن آمد پیشم و میپرسید ایراکلیس کجاست و چرا سر خاک نیامده و از آن حیف نان تعریف و تمجید میکرد. یک چنین اتفاقی اصلاً سابقه نداشت. پاکت را که داد دستم، به خدا قسم انگار باری از دوشم برداشته شد. وضعم قمر در عقرب بود، با خودم گفتم نگاه کن بالاخره یکبار هم که شده خدا به ما رحم کرد.
و بعدش آن افتضاح پیش آمد. یک افتضاحی که باورتان نمیشود. یک ساعت قبل تدفین افتاده بودم به پانصد یورو از یکی گدایی کردن، پونصدتا از یکی دیگر. داشتم از خجالت میمردم. دلم میخواست زمین دهن باز کند و یکجا قورتم بدهد. گندترین اتفاق زندگیام بود. ولی خب از هر دستی بدهی از همان دست پس میگیری. مطمئنم شنیده اید چه بلایی سر پسر یارو آمد. واییوس پرسید پسر کی؟
یعنی چی که؟ نکند مست کردهای؟ کل این مدت پس داشتیم دربارهی کی حرف میزدیم؟ نشنیدی چه بلایی سر پسرش آمد؟ فرستادندش ردس درس بخواند، معتاد ته خط برگشت. یک روز هم سیمهایش قاتی کرد و خرخرهی مادرش را گرفت و داشت تقریباً خفهاش میکرد. الآن انداختهاندش توی یک کلینیک تو وولا یا گلیفادا و کلی خرج روی دستشان گذاشته. (ص25 کتاب مائو خریستوس ایکونومو)
قضیه این است، آقا از هر دستی بدهی از همان دست پس میگیری. از همان روز تدفین داشتم خدا خدا میکردم یک طوری بشود این حرامزاده تقاص کاری را که با من کرد پس بدهد. وقتی ماجرای پسرش را شنیدم دلم خنک شد. عجیب است. کینه عجب ضربو زوری دارد. بعضی وقتها فکر میکنم کینه مثل هوایی است که توی این شهر نفس میکشیم، شاید آرام آرام آدم را بکشد، ولی آدم بدون آن هم زنده نمی ماند.
میخالیس عینکش را از روی چشمش بر میدارد و زیر نور شمع خوب وراندازش میکند و دوباره میزند به چشمش. دریادار هم در حالی که سر خم کرده و زل زده به کفش هاش، توی صندلیاش وارفته است. واییوس بلند میشود و میرود دم پنجره، خم میشود. بیرون را نگاه میکند، از دم نفسهایش شیشه بخار میگیرد. میگوید من مطمئنم شماها را خیلی باهم دیدهام. آن روز شماها تو ساتاناس باهم ننشسته بودید؟
میخالیس میگوید بگذار من بهت بگویم. هیچکس دیگر باش حرف نمیزند و همهاش میآید سراغ من. حالش خراب است، تمام روز مست است. چی شده دریادار؟ مگر کشتیهایت غرق شده؟ حرفم بهت برخورد؟ دریادار سیگاری روشن میکند و دودش را یکراست فوت میکند به شعلهی شمع؛ که یک لحظه میلرزد و بعد دوباره صاف میشود. (ص26 کتاب مائو خریستوس ایکونومو)
میگوید نه میخالیس، بهم برنخورد. دارم به یک چیز دیگر فکر میکنم. اینکه هی داریم حرف میزنیم و هرچه بیشتر حرف میزنیم، بیشتر میفهمم چیزی که ما را به هم وصل کرده ترسهایمان است، نفرت هایمان. چی شد کارمان به اینجا رسید؟ این همه ترس و نفرت از کجا میآید، یکی میتواند بهم بگوید؟ هرچه هم میگذرد اوضاع دارد بدتر میشود…
نکوداشت های کتاب
- کتاب، نمایشی بینقص از صحنههایی تأثیرگذار و طنزی گزنده و تراژیک است.
- داستانهای خریستوس ایکونومو به طرز استادانهای روح خستهی مردم یونان را در بحبوحهی بحران اقتصادی به تصویر میکشد.
- یادآور آثار ریموند کارور. این داستانها دربارهی شخصیت هایی در یونان معاصر است که برای حفظ کرامت و ارزشهای انسانی خود در تلاشاند.
نقد کتاب مائو
داستانهای کتاب مائو وضعیت اسفناک کسانی را که از بحران اقتصادی یونان بدترین آسیب دیدهاند – کارگران بیکار شده، کودکان گرسنه را نشان میدهد. در پراکندگی شهری بین آتن و پیرئوس، روایتها بیقرار در محلههای فقیرشده طبقه کارگر واقع در مسیرهای توریستی پرسه میزنند. همه رویای فرار را در سر میپرورانند:
به کوهها، به یک جزیره یا یک ملک کاخ، به دنیای داستانی هانس کریستین اندرسن. از چه فرار میکنند؟ بدبختیهای قدیمی – شایعات، همسایگان مراقب، ظلم و بیتفاوتی ثروتمندان – اکنون بینهایت بدتر شده است. در خیابانهای سیمانی ایکونومو، باران همیشه در حال باریدن است، شعارهای سیاستمداران نادیده گرفته میشود و پلیس در خارج از صحنه حضور خشونت آمیز و تهدیدآمیز دارد.
با این حال، حتی در لبه فقر، مردان و زنان برای خود عمل میکنند و تلاش میکنند تا آنچه را که همبستگی کمی در جامعهای عمیقا اتمیزه باقی مانده است حفظ کنند، و به هر طریقی صدای خود را پیدا کنند. در اینجا ایمان وجود دارد، ایمان عمیق – هر چند در کسانی که معمولا آن را میخواهند، کم یا اصلا وجود ندارد.
اگر به آثار ادبی رئالیستی با محوریت موضوعات اجتماعی و سیاسی علاقهمند هستید، کتاب مائو خریستوس ایکونومو برای شماست.
کتاب های پیشنهادی
عنوان کتاب: مائو
نویسنده: خریستوس ایکونومو
مترجم: محمدرضا فرزاد
تعداد صفحات کتاب: 51 صفحه
زبان کتاب: فارسی
حجم فایل: 4.32 مگابایت
نوع فایل: PDF (ZIP)
منبع: شهر کتاب