ادبیات داستانی

کتاب مائو خریستوس ایکونومو (nbookcity.com)
داستان

مائو

آقا از هر دستی بدهی از همان دست پس می‌گیری. از همان روز تدفین داشتم خدا خدا می‌کردم یک طوری بشود این حرامزاده تقاص کاری را که با من کرد پس بدهد. وقتی ماجرای پسرش را شنیدم دلم خنک شد. عجیب است…

بیشتر بخوانید »
جنایت کنت نوویل (nbookcity.com)
داستان

جنایت کنت نوویل

خندید و گفت: «شما فقط هفده سال دارید، دختر خانم. چاره کار شما عاشق شدن است و زود هم پیش خواهد آمد. مطمئن باشید آن وقت خیلی چیزها را احساس خواهید کرد.» این احمق نادان که بود؟ یکی مثل باقی…

بیشتر بخوانید »
میان چمن های بلند (nbookcity.com)
داستان

میان چمن های بلند

آنها دور جسد ناتالی هامبولت تلو تلو می‌خوردند. بکی از جسدی که سمت چپش قرار داشت باخبر بود. ران‌های رنگ پریده خونین و گاز گرفته و دامن لی مچاله شده و دست ناتالی روی چمن، درست پشتِ پای راس…

بیشتر بخوانید »
کتاب من شماره سه (nbookcity.com)
رمان

من شماره سه

چیزهایی توی من هست که سلیمی خواسته خاکشان کند. ولی هنوز آن تو نفس می‌کشند. فاضلاب‌های سیاه. سوراخ های کثافت. دست‌های خونی. اینجا که بهشت نیست. هر چه هست مال من است. مال خودم…

بیشتر بخوانید »
کتاب اردیبهشت pdf (nbookcity.com)
رمان

کتاب اردیبهشت

نمی دانم چند ساعت و چقدر و چطوری غش کرده بودم، اما وقتی چشمانم را باز کردم، چشم‌تان روز بد نبیند. دیدم روی یک مبل راحتی کوچک در یک اتاق سه در چهار نشسته‌ام. حالا اینکه روی مبل نشسته…

بیشتر بخوانید »
مروارید شکسته (nbookcity.com)
نسرین پرک

مروارید شکسته

عباس از بیرون به نمای خانه نگاه کرد. دردی ناآشنا روحش را چنگ زد. هرگز خیال نمی کرد دوری از آن خانه و افرادش بتواند این چنین او را اسیر درد و رنج کند. با اشتیاق کلید را در قفل در چرخاند. با صدای بلند…

بیشتر بخوانید »
کتاب با و بی تکلیف (nbookcity.com)
اورهان پاموک

کتاب با و بی تکلیف

همزمان با این دوره مشغول نوشتن یک رمان بودم که خانواده‌ی قهرمان اصلی آن رمان از سال ۱۹۷۵ تا ۱۹۸۴ در خیال من در همین بنا به سر می‌بردند که بر این اساس آرام آرام تمامی اشیاء و ابزار و ادوات لازم…

بیشتر بخوانید »
مارتین در تئاتر (nbookcity.com)
کودکان و نوجوانان

مارتین در تئاتر

آنها منتظر بودند که شاهزاده سوار بر اسبش از جنگ باز گردد. شاهزاده سه روز تمام یکسره اسب تاخته است. او با این اسب و شمشیرش با دشمنان زیادی جنگیده و همیشه پیروز بوده است. بالا…

بیشتر بخوانید »
مارتین در سفر (nbookcity.com)
کودکان و نوجوانان

مارتین در سفر

رئیس ایستگاه می‌پرسد: «خانم کوچولو اسم شما چیست؟» قهوه‌ای صورتش سرخ می‌شود و نمی تواند اسم خودش را بگوید. رئیس ایستگاه خنده‌اش می‌گیرد. موقع حرکت است. مارتین و قهوه‌ای…

بیشتر بخوانید »
مارتین در کنار دریا (nbookcity.com)
کودکان و نوجوانان

مارتین در کنار دریا

در این داستان، مارتین و نیکل با تور کوچکِ ماهیگیری می‌خواهند از دریا ماهی بگیرند؛ اما آن‌ها به‌جای ماهی یک خرچنگ بزرگ شکار می‌کنند. نیکل می‌گوید: «آه مارتین! مواظب باش، دستت را زیاد…

بیشتر بخوانید »
آتش فروزان (nbookcity.com)
داستان

آتش فروزان

کتری آب روی اجاق جوش آمده بود و بخار می‌کرد، در کنارش هم قوری قهوه ناله کنان بر سر خود می‌کوبید. ساعت آشپزخانه ضربه‌ای زد، آونگ در حال حرکت را می‌شد از پشت شیشه براق کوچک…

بیشتر بخوانید »
آدم کجا بودی؟ (nbookcity.com)
داستان

آدم کجا بودی

مرد درون روزنه خسته بود، او یک سفری طولانی با قطار را پشت سرش داشت و روی شانه های دو نفر ایستاده بود که قدهای مختلفی داشتند و این مسئله او را بیشتر خسته می‌کرد. دیگر حوصله‌ای نداشت…

بیشتر بخوانید »