دانلود کتاب مارتین در سفر
کتاب مارتین در سفر برای کودکان دبستانی آموزنده و دلنشین خواهد بود و به آنها درس مهربانی میدهد.
داستان پیش رو، دومین جلد از «سری کتابهای مارتین» به قلم گیلبرت دلاهای و با تصویرگری بسیار زیبای مارسل مارلیه است که نخستین بار در سال 1954 چاپ و منتشر شده است.
خلاصه کتاب
در کتاب مارتین در سفر، مارتین هنوز خواندن و نوشتن نمیداند. حساب هم نمیداند. او هرروز با دوستش قهوهای، دنبال پروانهها میدود و تاببازی میکند. قهوهای دختر خوب و مهربانی است. او تاببازی و راه رفتن را خوب بلد است. قهوهای به اندازه مارتین است اما چون زبانش کمی میگیرد نمیتواند اسم خودش را بگوید.
مامان سعی میکند خواندن و نوشتن و حساب به آنها یاد بدهد. نوشتن چند کلمه مثل بابا، مامان، توپ، کار مشکلی نیست. اما مارتین و قهوهای دلشان میخواهد در باغچه بازی کنند. مارتین میگوید: «یاد گرفتن این کلمهها به چه درد میخورد.» مامان جواب میدهد: «اگر شما خواندن و نوشتن و حساب یاد بگیرید میتوانید ایستگاه اتوبوس را پیدا کنید و کتابهای قشنگ بخوانید.» قهوهای بیشتر دوست دارد بجای نوشتن نقاشی کند.
در ادامه داستان کتاب مارتین در سفر مامان برای آنها کتاب و مداد رنگی میخرد. مارتین به قهوهای میگوید: «بهتر است باهم به گردش برویم.» قهوهای میگوید: «آره حق با تو است بیا به یک مسافرت بزرگ برویم.» آنها مشغول بستن چمدان خود میشوند. خرگوش، خرس و سرباز کوکی از این کار مارتین و قهوهای تعجب میکنند…
بخشی از متن کتاب
در کتاب مارتین در سفر میخوانیم: مارتین پیراهن زرد خود را میپوشد و کلاه و چتر آفتابی برمیدارد. قهوهای هم لباس قرمز خالخالی میپوشد. قهوهای دوست دارد به جای کلاه، روسری سر کند. مارتین میگوید: حالا کجا برویم؟ قهوهای میگوید: «برویم به آفریقا» مارتین با تعجب میگوید: «ولی آفریقا از اینجا خیلی دور است. ما باید سوار قطار شویم.»
آنها باهم به ایستگاه راه آهن میروند. رئیس ایستگاه میپرسد: «خانم کوچولو اسم شما چیست؟» قهوهای صورتش سرخ میشود و نمی تواند اسم خودش را بگوید. رئیس ایستگاه خندهاش میگیرد. موقع حرکت است. مارتین و قهوهای باید فوراً سوار قطار شوند وگرنه قطار حرکت خواهد کرد و آنها جا میمانند. قطار نمیتواند مثل اتوبوس منتظر مسافران بماند. قطار مارتین و قهوهای از کنار دهکده های زیبا میگذرد.
آنها از پنجرهٔ قطار، گاوها و گوسفندان چاق را میبینند که درمیان علفهای تازه به چرا مشغولند. یک دختر دهاتی در کنار گوسفندانش نخ ریسی میکند. او وقتی چشمش به مارتین و قهوهای میافتد برای آنها دست تکان میدهد و از دور برایشان بوسه میفرستد. قطار وسط یک دهکده میایستد. حالا آنها باید از قطار پیاده شوند و در یک جاده دور و دراز راه پیمایی کنند. (ص11 کتاب مارتین در سفر)
مارتین و قهوهای در میان راه با درختهای کهنسال، پرندگان عجیب و مارمولکهای بزرگ روبرو میشوند. آنها برای اینکه راه را گم نکنند، باید از تابلوهای راهنمایی استفاده کنند. ولی حیف که آنها خواندن نمیدانند. قهوهای میگوید: « مامان حق داشت به ما خواندن و نوشتن یاد بدهد. اگر ما نتوانیم تابلوها را بخوانیم حتماً در جنگل گم میشویم» یک پرندهٔ سرخ و آبی با تعجب به آنها میگوید: «خانمهای محترم شما تنها سفر میکنید؟»
مارتین میگوید: «بله! ما تنها سفر میکنیم.» پرنده راه رسیدن به رودخانهٔ بزرگ را به آنها نشان میدهد. آنها بالاخره به رودخانه میرسند اما همهٔ کشتیها در آنطرف رودخانه هستند. مارتین و قهوهای از اینکه نمیتوانند تابلوها را بخوانند خیلی غصه میخوردند. هر دو کنار درختی مینشینند و گریه میکنند. (بیسوادی چقدر بد است.)
نقد کتاب مارتین در سفر
در داستان کتاب مارتین در سفر، مارتین میخواهد پیراهنش را در جوی آب بشوید. اما رنگ خوب پاک نمیشود. قورباغه سبزی میگوید: «خانم کوچولو! این رنگروغن است. با آب پاك نمیشود.» قهوهای با تعجب به قورباغه هوشیار نگاه میکند.
آنها از دهقانی نشانی منزل را میپرسند و دهقان میگوید: «در هشتمین جاده دست راست.» مارتین و قهوهای به راه میافتند. در دو طرف جاده درختهای کهنسال قرار گرفته و نورهای زرد و سفید از میان شاخهها به زمين میتابد. جاده اول … جاده دوم … جادۀ سوم… جاده چهارم… جاده پنجم. ولی آنها فقط تا پنج را میتوانند بشمارند.
مارتین و قهوهای بالاخره راه را گم میکنند. اگر آنها حساب میدانستند حالا حتماً در خانه بودند. در میان جنگل سنجابها و خرگوشها میآیند تا با مارتين و قهوهای بازی کنند. سنجاب میگوید: «خانم کوچولوها بیایید با ما بازی کنید.» مارتین با ناراحتی میگوید: «ما باید هرچه زودتر به خانه برویم. مامان در خانه منتظر ما است.» قهوهای از خرگوشها نشانی خانه را میپرسد…
در پایان مطالعه کتاب مارتین در سفر را به همه کودکان عزیز و علاقهمند توصیه میکنیم.
کتاب های پیشنهادی
تعداد بازدید: 149 بار
عنوان کتاب: مارتین در سفر
نویسنده: گیلبرت دلاهای (گیلبرت دلاهیه)
مترجم: موسی نباتی – نعمتی
تعداد صفحات کتاب: 23 صفحه
زبان کتاب: فارسی
حجم فایل: 4.93 مگابایت
نوع فایل: PDF (ZIP)
منبع: شهرکتاب