دانلود کتاب مارتین در تئاتر
کتاب مارتین در تئاتر (یا مارتین تئاتر بازی میکند) هفتمین جلد از «سری کتاب های مارتین» به قلم گیلبرت دلاهای است.
مجلس رقص است و شاهزاده با شاهزاده خانم به رقص مشغول هستند. فیلیپ هم فلوت مینوازد. چه جشن زیبایی برپا کردهاند. همه میرقصند و شادی میکنند. سگِ کوچولو دوست دارد با نوارهای رنگی بازی کند و آنها را به دست و پای خود بپیچد. مرتب از اینطرف به آنطرف میپرد و زیر دست و پای بچهها میرود.
بچهها او را با چند نوار رنگی به پایهی صندلی میبندند تا موقع رقص زیر پا نماند. حالا شاهزاده میخواهد برای شاهزاده خانم یک آهنگ زیبا اجرا کند. پُشت پیانو مینشیند و شروع میکند. شاهزاده خانم کنار او به پیانو تکیه میدهد و سراپا گوش میشود. سگِ کوچولو هم دفتر نُت را نگاه میدارد.
خلاصه کتاب
در داستان مارتین در تئاتر، هوا بارانی است. باد سردی در میان شاخههای درختان میپیچَد و سوت میکشد. برگهای خشک در میان زمین و آسمان سرگرداناند. چترها از این رو به آن رو میشوند. مردم عجله دارند که زودتر به خانهی خود بازگردند. سگِ کوچولو خیلی ناراحت است.
مارتین، ژان و دوستانشان در اتاق زیرشیروانی هستند. هر وقت هوا سرد باشد بچهها توی این اتاق جمع میشوند. اینجا پر است از اسباب بازیهای گوناگون… اسب، پیانو، ماشین، کالسکه، عروسک و هزار چیز دیگر. ژان ناگهان بچهها را صدا میزند و میگوید: «بچهها بیایید اینجا! من یک صندوق بزرگ پیدا کردم.»
همه دور صندوق جمع میشوند. درِ آن قفل است و آنها میخواهند زودتر بفهمند که توی آن چیست. بعضی سعی میکنند از لای درِ آن، این موضوع را بفهمند. آیا توی آن یک گنج است؟ یا تعدادی اسباب بازی و یا مقدار زیادی کتابهای عکسدار؟
بخشی از متن کتاب
در کتاب مارتین در تئاتر میخوانیم: داستان در يك قصر قدیمی اتفاق میافتد. شاهزاده خانم روی تخت خوابیده است. سگ کوچولو نزديك پای او دراز کشیده. آشپز، مستخدم و نگهبانها دارند استراحت میکنند. هیچ صدایی به گوش نمی رسد. اگر يك موش هم راه برود صدای پایش شنیده میشود. دوستان مارتین کمی چشمهایشان را باز میکنند. مثل اینکه از مدتها پیش منتظر کسی هستند.
آیا شما میدانید آنها انتظار چه کسی را میکشند؟ آنها منتظر بودند که شاهزاده سوار بر اسبش از جنگ باز گردد. شاهزاده سه روز تمام یکسره اسب تاخته است. او با این اسب و شمشیرش با دشمنان زیادی جنگیده و همیشه پیروز بوده است. بالاخره شاهزاده وارد قصر میشود و آهسته در اطاق را باز میکند و میگوید آیا شاهزاده خانم گرامی اینجا هستند. مارتین روی تخت نیم خیز میشود و میگوید: «کیست که مرا صدا میزند؟»
سگ کوچولو از خوشحالی به وسط اطاق میپرد و بچهها هم فوراً از جای خود بلند میشوند. شاهزاده میخواهد تاج جواهر نشانی را که در این پیروزی نصیبش شده به شاهزاده خانم هدیه بدهد. مارتین پیش روی او زانو میزند و شاهزاده تاج را برسر او میگذارد. همه بچهها هورا میکشند و فریاد میزنند: زنده باد شاهزاده پیروز – زنده باد شاهزاده خانم زیبا. شاهزاده دستور میدهد که مجلس رقصی ترتیب داده شود. (ص11 کتاب مارتین در تئاتر)
بچهها فوراً فانوسهای رنگارنگ را آویزان میکنند و کاغذهای رنگی را از این سو به آن سوی اطاق میبندند. در این موقع شاهزاده خانم با ندیمهاش برای عوض کردن لباس به اطاق دیگری رفته است. مارتین پای آئینه نشسته است و کلاه های گوناگون را به سر خود امتحان میکند. پس از مدتی بالاخره مارتین کلاهی را که پرهای شتر مرغ داشت انتخاب میکند و میگوید: «بنظرم این کلاه بیشتر به من میآید…
نقد کتاب مارتین در تئاتر
در کتاب مارتین در تئاتر مارتین، ژان و دوستانشان در اطاق زیر شیروانی یک صندوق بزرگ پر از لباسهای زیبا و کلاه های رنگارنگ پیدا میکنند. مارتین میگوید: من این لباسها را در تئاتر دیدهام.
پس آنها تصمیم میگیرند که یک نمایش تئاتر اجرا کنند. با آن لباسها نمایش زیبایى به اجرا درمی آورند. سپس تصمیم میگیرند هفتهی بعد نمایشنامهی دیگرى بازى کنند.
برای کودکان، تماشای نقاشی های کتاب مارتین در تئاتر از خواندنش لذت بخشتر است.
کتاب های پیشنهادی
تعداد بازدید: 128 بار
عنوان کتاب: مارتین در تئاتر
نویسنده: گیلبرت دلاهای (گیلبرت دلاهیه)
مترجم: موسی نباتی – نعمتی
تعداد صفحات کتاب: 22 صفحه
زبان کتاب: فارسی
حجم فایل: 3.21 مگابایت
نوع فایل: PDF (ZIP)
منبع: شهرکتاب