دانلود کتاب جنایت کنت نوویل
کتاب جنایت کنت نوویل خط داستانیِ جذاب و پایان بندی ناگهانی دارد؛ ولی این پایان، آزاردهنده نیست.
رمز و رازی در این اثر مشخص است که شما را تا اوج لذت با خود میبرد. موضوعات اکثر رمانهای املی نوتومب ریشه در روانشناسی دارد و اغلب اوقات، برخاسته از زندگی و تجرییات خود نویسنده است.
پدر املی نوتومب از اشراف زادگان بلژیکی بود که هنگام کودکی املی، او را به ژاپن برد و در شهر اوزاکا به مدت چهار سال، مسئول کنسولگری بلژیک بود. پس از آن، املی در شهرهای دیگری چون پکن و نیویورک هم زندگی کرد و به بنگلادش هم رفت، اما هیچ کدام از سفرها و اتفاقها، به اندازه اقامتش در ژاپن بر او تاثیر نگذاشت.
خلاصه کتاب
شیوه نگارش املی نوتومب، غافلگیری در لحظات آخر است. این شیوه در کتاب جنایت کنت نوویل خیلی مشخص است. دختر کنت نوویلِ نجیبزاده از قصر پدرش گریخته و زنی پیشگو او را شبانه در جنگل پیدا کرده و با خود به خانهاش برده است. کنت که اصلا از غیبت دخترش با خبر نشده اکنون بعد از تلفن پیشگو به خانه او آمده تا دخترش را ببرد.
پیشگو ضمن شماتت او بابت بیتوجهی به دخترش، پیشگویی میکند که کنت در ضیافتی که به زودی در قصر خود میدهد، کسی را خواهد کشت. این اتفاق در حالی قرار است بیفتد که کنت ورشکست شده و چیزی نمانده که قصرش را از دست بدهد.
این پیشگویی آنچنان هولناک است که ذهن کنت را درگیر خود کرده است. او به خانه برمیگردد اما چه چیزی در انتظارش است؟ این موقعیتی است که نویسنده در کتاب جنایت کنت نوویل آن را دستمایه داستان خود قرار داده است. این داستان را به تمام علاقهمندان به ادبیات داستانی جهان پیشنهاد میکنیم.
بخشی از متن کتاب
در کتاب جنایت کنت نوویل میخوانیم: – تو در آمدن من به این دنیا نقش مهمی داشتهای و درستش این است که خودِ تو شرّم را از سر دنیا کم کنی. – با چنین استدلالی بهتر است سراغ مادرت بروی و این کار را از او بخواهی. – نه مامان برای به دنیا آوردنم درد کشیده است. عدالت این است که درد مرگ من با تو باشد. – زده به سرت بچه بیچاره، هرگز تصور نمی کردم بحران نوجوانی در تو اینقدر حاد باشد.
– برای این است که من اصلاً حرف نمیزنم. – راستش را بخواهی ترجیح میدادم لال باشی. بفرما! حالا حرف زدی و واقعاً که فاجعه است. – از چهار سال پیش مدام همین وضع است. فقط هم این نیست از آن بدتر این است که از وقتی که دوازده سال و نیمه شدهام، هیچ چیزی احساس نمیکنم. وقتی میگویم هیچ چیز یعنی هیچ چیز. حواس پنجگانهام درست کار میکند:
میشنوم میبینم لمس میکنم و بوها و مزهها را میفهمم اما هیچ احساسی از این حواس به من منتقل نمیشود. حتی نمیتوانی تصور کنی در چه جهنمی زندگی میکنم. برنانوس حق داشت: جهنم سرد است، من تا ابد در صفر مطلق زندگی میکنم. – پس آن شب در جنگل؟ – به این امید بود که شاید سرمای واقعیِ جسمی را تجربه کنم. آن را تجربه کردم اما از دلهرهای که آن سرما باید در من برمی انگیخت، خبری نبود.
– با این حال آن شب را خیلی خوب برای من وصف کردی. بوی جنگل، آهو، سرمایی که از زمین به تنت وارد میشود و بالا میآید… – باید باور کنی که میشود از چیزی بسیار خوب حرف زد، بدون اینکه آن را حس کرده باشی. به خودم میگفتم: «زیباست و میدیدم که هست. اما حتی بر پوستم هم احساسش نمی کردم. وقتی سرما به حدی رسید که برایم رنج آور شد… (ص40 کتاب جنایت کنت نوویل)
به خودم گفتم واکنش نشان بده، بلند شو، برقص، تکان بخور، این سرما غیرقابل تحمل است. اما بدنم همانطور بیحرکت مانده بود. بهتر بود همان شب در جنگل میمردم. – سرمای آخر سپتامبر بدون شک کشنده نیست. – پس از قضا این تو هستی که باید این وظیفه را بر عهده بگیری. – دخترک عزیز من، اصلاً فکرش را هم نکن. تو را پیش پزشک میبرم. قطعاً برای مشکلت راه حلی پیدا میشود.
– من قبلاً پیش دکتر رفتهام، پاپا. به او هم دقیقاً همینها را گفتم. خندید و گفت: «شما فقط هفده سال دارید، دختر خانم. چاره کار شما عاشق شدن است و زود هم پیش خواهد آمد. مطمئن باشید آن وقت خیلی چیزها را احساس خواهید کرد.» – این احمق نادان که بود؟ – یکی مثل باقی دکترها. واقعیت این است که من این راه حل را هم امتحان کردم…
سعی کردم به هر کسی که میبینم علاقهمند شوم. حتی به تو، اما هیچ فایدهای نداشت. – چه بهتر. – فکر میکنم وقتی حتی درد هم بینتیجه باشد، بعید است بشود عاشق شد. – منظورت سرمای آن شب در جنگل است؟ – نه فقط آن. من دردهای کلاسیک را هم امتحان کردم. تیغه چاقویی را در بازویم فرو کردم، درد داشت. اما هیچ چیز بیشتری در من ایجاد نکرد. (ص41 کتاب جنایت کنت نوویل)
حتی سعی کردم درد وحشتناک دندان را تحمل کنم و آن را از شما مخفی کردم. آن هم به این امید که این درد، هیجانی در من برانگیزد. اما بیفایده بود. میتوانی استیصال مرا از نیاز به هیجان بفهمی؟ هیچ هیجانی در من به وجود نیامد. – بچگی هایت اینطور نبودی. – یادت میآید؟ خودم را از همه قویتر میدانستم. عطر صبح چنان از خود بیخودم میکرد که قبل از سرزدن خورشید بیدار میشدم.
امکان نداشت صدای موسیقی را بشنوم و به رقص درنیایم یا بدون بالا و پایین پریدن از لذت طعم خوش شکلات آن را گاز بزنم. – چه اتفاقی افتاد؟ – زیاد مهم نیست… (برای لحظاتی سکوت میان پدر و دختر حاکم شد.) – نمی خواهی بیشتر توضیح بدهی؟ – همینطور است. – اما من دوست دارم بیشتر بدانم. – واقعاً می خواهی؟ حقیقت ندارد…
نقد کتاب جنایت کنت نوویل
مانند تمام داستان های املی نوتوم در کتاب جنایت کنت نوویل هم پایانی پیش بینی ناپذیر در انتظار خواننده است. چگونه است حال پدری که دخترش از او خواسته او را بکشد؛ درحالیکه یک پیشگو پیشبینی کرده او در جشن سال، یک نفر را میکُشد! آیا پدر، برای تحقق پیشگویی، دخترش را میکشد؟
در کتاب جنایت کنت نوویل، کنت نجیب زادهای واقعی است که ورشکست شده است و تا از دست دادن قصرش فاصلهای ندارد. از آن بدتر چیزی است که به گفتهٔ یک پیشگو برایش اتفاق خواهد افتاد، آن هم درست وسط آخرین مهمانی بزرگ سالانهٔ او که به زندگی اش بسته است.
هنر میزبانی کنت نوویل در این مهمانی های سالانه نامش را بر سر زبانها انداخته است اما با اتفاقی که طبق پیشگویی در این آخرین مهمانی رخ خواهد داد، خوشنامیاش در خطر خواهد افتاد…
کتاب جنایت کنت نوویل بیست و یکمین اثر داستانی است که نوتومب نسخهی اصلی آن را در سال ۲۰۱۵ منتشر کرده است.
کتاب های پیشنهادی
تعداد بازدید: 142 بار
عنوان کتاب: جنایت کنت نوویل
نویسنده: املی نوتومب (آملی نوتوم)
مترجم: ویدا سامعی
تعداد صفحات کتاب: 73 صفحه
زبان کتاب: فارسی
حجم فایل: 5.9 مگابایت
نوع فایل: PDF (ZIP)
منبع: شهرکتاب