دانلود کتاب خانه تونی موریسون
کتاب خانه تونی موریسون یکی از بهترین و تکان دهندهترین رمانها است که برنده جوایز مختلفی هم شده.
یکی از دیالوگهای داستان را باهم میخوانیم: «جنازه میفروشند! برای چه کاری؟» «خب میدانی، دکترها باید روی جنازههای فقرا کار کنند تا جان ثروتمندان را نجات دهند…»
تونی موریسون به روح آدمها در طول دوران میپردازد: زخم هایی که در ظاهر افراد دیده نمیشود و جامعه آمریکایی نیز خواهان التیام این زخمها نیست! در طول داستان نویسنده علیه برخی موضوعات در مورد زنان و اتفاقات مربوط به جنگ که تاثیر زیادی بر زندگی مردم گذاشته، انتقاد میکند.
خلاصه کتاب
کتاب خانه تونی موریسون مطمئنا شما را مسحور خواهد کرد. قلم نویسنده و کلماتی که استفاده میکند فوق العاده است: «امروز مجبور شدم به سربازی شلیک کنم… که وقتی روزی زمین افتاد اسم زنش را صدا میکرد… ماریا… ماریا… و بعد جلو چشمان من مرد. به گردنش آویزی بود که عکس عروسی خودش و دخترک کمسنی در آن بود. حدس زدم ماریاست.
از خودم بدم آمد… معمولا پای افراد را نشانه میگیرم. سعی میکنم آنها را نکشم. فقط زخمی کنم تا دنبال ما نیایند. اما وقتی پای این سرباز را نشانه گرفته بودم، ناگهان خم شد و گلوله به سینهاش خورد. ماریای کوچکش چقدر باید منتظر بماند. چقدر باید شال و پیراهن گرم ببافد که یک روز مردش از جنگ برگردد. ماریا حتی نمیداند که مردش زیر باران برای آخرین بار فقط اسم او را صدا زد.
جنگ، بدترین فکر بشر است. از بچگی فکر میکردم مگر آدمها مجبورند باهم بجنگند و حالا میبینم بله. مجبورند… چون آنها که دستور جنگ میدهند زیر باران نیستند، میان گلولای نیستند… و با فکر چشمان سبز ماریا نمیمیرند. آنها در خانههای گرمشان نشستهاند. سیگار میکشند و دستور میدهند… کاش اسلحهام را به سمت رئیس جمهورهایی میگرفتم که در خانههای گرمشان نشسته اند…
بچههایشان در استخر شنا میکنند و آنها با یک خودنویس گران، حکم مرگ هزاران همسر ماریا را امضا میکنند. جنگ را شرورترین افراد شروع میکنند و شریفترین افراد اداره میکنند… درواقع تمام تاریخ عبارت است از سربازانی که همدیگر را نمیشناسند و باهم میجنگند برای کسانی که همدیگر را میشناسند و باهم نمیجنگند… اگر سیاستمدار ها مجبور بودند در خط مقدم بجنگند، 90درصد جنگ های دنیا اتفاق نمیافتاد…»
کتاب خانه تونی موریسون اثری پرفروش، کوتاه و درعین حال تأثیرگذار است. این رمان داستان زندگی سرباز 24سالهای به نام فرانک مانی را روایت میکند که از سیاه پوستان آمریکایی است و در قالب ارتش آمریکا عازم جنگ کره شده. او و خانوادهاش در فقر و بدبختی زندگی میکردند و در واقع فرانک برای فرار از وضعیت موجود خواهرش سی را تنها میگذارد و به ارتش آمریکا ملحق میشود.
بعد از جنگ، در جستجوی خواهر کوچکش به جورجیا سفر میکند و داستان پرکشش این رمان با بازگشت او به زادگاه روستاییاش ادامه مییابد. اینجاست که رازهای سربهمهر کشف میشوند و فرانک در نهایت در مییابد مرد بودن و مردانگی واقعاً به چه معناست، برای التیام یافتن چه چیزهایی لازم است و مهمتر از همه، بازگشت به خانه چه معنایی دارد.
در واقع، سفر فرانک در بازگشت به خانه هم سفری مادی است و هم سفری روحی. کتاب خانه تونی موریسون پدیده هایی نظیر جنگ، فقر، اختلاف طبقاتی و بدرفتاری طبقه کارفرما با کارگر را نقد میکند. نویسنده در اثر حاضر به مشکلات سیاه پوستان آمریکایی در کشور خودشان میپردازد و نشان میدهد آنها تا چه اندازه در وطنشان مورد رنج و آزار دیگر افراد جامعه قرار میگیرند.
بخشی از متن کتاب
در کتاب خانه تونی موریسون میخوانیم: …هنرپیشه های مرد مهربانتر از زنها بودند. حداقل او را به اسم خودش صدا میکردند و اگر لباس هاشان کاملاً اندازه نبود یا از گریم قبلی لکه هایی روی آنها دیده میشد، اهمیتی نمیدادند. زنها او را «دختره» صدا میکردند مثلاً «دختره کجاست؟» «دختره، بگو، شیشهی پوندزِ من کجاست؟» و وقتی موها یا کلاه گیسهاشان مرتب نبودند عصبانی میشدند.
دلخوری لیلی خیلی جدی نبود، چون خیاط و جامهدار خانه تئاتر بودن، نسبت به شغل نظافتچی، یک پله ترقی بود. بالاخره توانسته بود مهارتهای دوخت و دوز را که مادرش یادش داده بود به نمایش بگذارد: بخیه نامرئی، کوک حاشیه پتو و پارچه های ضخیم، دوخت زنجیری، دوخت یویو، دوخت دکمه های بدون سوراخ و سوراخدار. علاوه بر آن رِی استون که مدیر بود با او مؤدبانه برخورد میکرد.
ری در یک فصل، گاهی دو یا سه نمایشنامه را در استودیو اسکای لایت تهیه میکرد و بقیه اوقات در کلاسهای بازیگری تدریس میکرد. تئاتر، اگرچه کوچک و فقیرانه اما در تمام سال زنده و پرمشتری بود. بین نمایشها و بعد کلاسها آن محل غرق همهمه جرو بحث های تندو تیز بود و عرق، پیشانی آقای استون و شاگردانش را نمناک میکرد. (ص50 کتاب خانه تونی موریسون)
لیلی فکر میکرد آنها پشت صحنه باهم روابط نزدیکتری دارند تا روی صحنه. نمیتوانست آن بگومگوها را نشنود. اما عصبانیتی را که ربطی به صحنه یا یکی از دیالوگها نداشت، نمیفهمید. حالا که اسکای لایت تعطیل شده بود، آقای استون دستگیر و او از کار بیکار شده بود. برایش روشن بود که میبایست بهتر گوش میداد. باید چیزی در مورد آن نمایش بوده باشد. همان نمایشی که باعث بروز مشکلاتی شد.
بستن راه ورودی تئاتر، بعد ملاقات دوتا از مردان دولتی با کلاه های لبهدار. از نظر لیلی نمایش خیلی هم چیز جالبی نبود، بیشترش دیالوگ بود و حرکت آن کم. اما آن قدر بد نبود که جلو اجراش را بگیرند. مطمئناً از آن نمایش دیگر که تمرینهاش را انجام دادند اما نتوانستند برای اجرا مجوز بگیرند، بدتر نبود. اسمش قضیه موریسون بود و اگر درست یادش باشد کسی به اسم آلبرت مالتز آن را نوشته بود.
حقوقش در خشک شویی ونگز هِوِنلی پلیس، کمتر از تئاتر بود و دیگر از انعام هایی که بازیگرها میدادند خبری نبود. با وجود این، کار در روشنایی روز، نسبت به رفت و آمد بین آپارتمان کوچک اجارهایش و تئاتر در تاریکی شب، خودش یک جور پیشرفت بود. لیلی در اتاق اتوکشی ایستاد و آزردگی اخیر را که به عصبانیت تبدیل شده بود، به یاد آورد. (ص51 کتاب خانه تونی موریسون)
جوابی که به تازگی از دلال معاملات ملکی گرفته بود، او را برآشفته بود. سرش به کار خودش بود و با صرفه جویی به اندازه کافی پس انداز کرده بود تا بتواند روی پولی بگذارد که پدر و مادرش برایش گذاشته بودند تا از پانسیون بیرون بیاید و پیش پرداخت خانهای را برای خودش بپردازد. دور یک آگهی مربوط به خانهای دوست داشتنی به قیمت پنج هزار دلار دایرهای کشیده بود.
اگرچه از محل کارش در خشک شویی دور بود اما با خوشحالی حاضر بود از آن محلهٔ دوست داشتنی به محل کار رفت وآمد کند. پله هایی هم که میبایست بالاو پایین میرفت تا به آن محله برسد برایش مشکلی نبودند، چون لباس مرتبی پوشیده بود و موهاش را به زیبایی صاف کرده بود. نگاه هایی را که در طول گشت و گذارش در آن محل خیره خیره دنبالش میکردند جدی نگرفت…
چرا باید کتاب خانه را بخوانیم؟
در کتاب خانه تونی موریسون، فرانک از جنگ کره به خانهاش باز میگردد اما حوادثی پیش روی او قرار میگیرد که زندگیاش را دگرگون میکند. خانه روایتی است از روابط انسانها با چاشنی مرور خاطراتشان در ذهن و خیال. این رمان، روایت انسانی است که جنگ را به چشم دیده است و حالا سعی میکند عادی زندگی کند.
خواندن رمانی از تونی موریسون به عنوان یکی از تنها نویسندگان سیاهپوست که کرسیای به نام خود در دانشگاه معتبر پرینستون آمریکا دارد – فارغ از جایزه نوبلی که 22سال پیش برای رمانی دیگر از آن خود کرد – هیجان انگیز و لذت بخش است، بویژه اگر نویسنده مهارت کافی در تغییر مداوم «زاویه دید راوی» در طول داستان داشته باشد.
مهمترین ویژگی کتاب خانه تونی موریسون روایت دو صدایی آن است، تکنیک شخصی نویسنده که از فصل سوم کتاب کاملا آشکار می شود و سپس به صورت یک در میان، فصول کتاب از دو زاویه دید در روایت برخوردار می شوند:
- دیدگاه دانای کل نامحدود: نیمی بیشتر از کتاب خانه در این زاویه دید روایت می شود، در این زاویه دید، نویسنده روایتش را بر مبنای «او» پیش می برد، راوی همه چیز را میداند و از موقعیتی برتر به فضای داستان نگاه می کند و حق دارد گاهی در مورد وقایع یا اتفاقات، قضاوت نیز بکند.
- دیدگاه اول شخص: بخش کوتاهی از کتاب خانه که مربوط به فصول کم حجم و کوتاه است از طریق تکنیک روایی اول شخص نقل می شود. در این دیدگاه، غالبا شخصیت اصلی داستان مستقیما با ما حرف میزند. حرف های او شبیه نامهای است که به ما نوشته است و از این بابت همدلی و صمیمیت بیشتری را در ما برمی انگیزاند.
نقد کتاب خانه تونی موریسون
شروع داستان کتاب خانه تونی موریسون به شکلی مخوف و ترسناک در تیمارستانی رقم میخورد که در آن فرانک مانی (که بر خلاف فامیلیاش فقیر است) بستری شده و تصمیم میگیرد از آنجا فرار کند. این شروع داستان به تعلیق، کشش داستان و اشتیاق خواننده به خواندن داستان کمک میکند.
در طول داستان راوی عوض شده و زمان داستان گاهی بین خاطرات و حال عوض میشود. نویسنده در طول داستان توجه ویژهای به تبعیض نژاد و رنگ در آمریکا دارد. در اغلب داستان، فرهنگ سرمایه داری آمریکا که موجب مهاجرت سیاه پوستان و عواقب و چالشهای فرهنگی این اتفاق است، به رخ کشیده میشود.
این اثر، قصهای حماسی دارد و داستان یک سرباز زخمی از جنگی در آن سوی دریاها را روایت میکند که با عبور از سرزمینهای مخاطره آمیز و با طی کردن راهی دراز، به خانه سفر میکند. قهرمان داستان، از جنگ کره به کشورش بازگشته و این با دوره ریاست جمهوری هری ترومن مصادف شده است.
کتاب خانه تونی موریسون بسیار زیبا، تاثیر گذار و دوست داشتنی است. طرحِ داستان، جذاب؛ و محتوایش عمیق و انسانی است.
کتاب های پیشنهادی
تعداد بازدید: 92 بار
عنوان: کتاب خانه
نامزد دریافت جایزه ی اندرو سال 2013
برنده جایزه نوبل ادبیات در سال 1993
جز برترین آثار داستانی دهه 2010 به انتخاب نیویورک تایمز
نویسنده: تونی موریسون
مترجم: میچکا سرمدی
تعداد صفحات کتاب: 116 صفحه
زبان کتاب: فارسی
حجم فایل: 9.7 مگابایت
نوع فایل: PDF (ZIP)
منبع: شهرکتاب