دانلود کتاب مردم مشوش
کسانی که با آثار فردریک بکمن آشنایی دارند می دانند که نویسنده طناز کتاب مردم مشوش استاد بلامنازع غافلگیری است.
او در عین سادگی می تواند یک داستان راکد را به شدت جذاب و پر کشش کند. می تواند اشک ها را در دل لبخندها به خواننده هدیه بدهد و این اثر شاید بیشتر از باقی داستان های بکمن این هدیه را برایتان به ارمغان بیاورد. رمان حاضر، منطق و خط داستانی تمیز مردی به نام اوه را ندارد؛ راکد بودن کتاب شهرخرس را هم ندارذ، اما طنز قویتری دارد.
خلاصه کتاب
در سال 1973 گروگان گیریِ معروفی در استکهلم رخ داد و چهار کارمند بانکی طی یک سرقت مسلحانه گروگان گرفته شدند، عجیب اینجاست که این چهار کارمند برای گروگان گیر خودشان دل میسوزاندند و از آنجا اسم سندرم استکهلم روی آنها ماند. فردریک بکمن اکنون این موضوع را در دست گرفته است و در کتاب مردم مشوش به بسط و گسترش این ماجرا میپردازد.
بکمن نشان میدهد تشویش های همیشهی زندگی، تلاشهای روزمره و تصمیم های شما چطور روی بقیه تأثیر میگذارد. این نویسندهی معروف با طنزی شیرین، دربارهی زندگی، ازدواج، والدین، عشق و مرگ صحبت میکند و به شما یادآوری مینماید همهی انسانها، احمق های زندگی خودشان هستند؛ چون انسان بودن بسیار دشوار است.
مردم مشوش دربارهی این است که چطور مهربانی، زندگی انسانها را نجات میدهد. چیزی که این روزها بیشتر از همه نیاز داریم! این رمان را میتوان رمانی جنایی بدون حضور آدم بدها دانست، البته شخصی وجود دارد که تمام جرایم را مرتکب میشود. لحن این کتاب آسان و دلپذیر است اما در لایه های مخفی خود، رنج و یأسی را نشان میدهد که مردم گرفتار در بیعدالتی های دولتی و اقتصادی تجربه میکنند.
درباره رمان
رمان مردم مشوش یک کمدی درخشان دربارۀ یک گروگانگیری غیرعادی است و مثل بقیۀ کارهای فردریک بکمن پر است از هیجان، غافلگیری و -بهرغم همۀ اتفاقاتش- پر از شور زندگی. این رمان حکایتی پرپیچ و تاب است از لحظات حساس و سرنوشت ساز؛ از اینکه چطور ما آدمها نقش هایی را میپذیریم که از ما انتظار میرود و چطور این نقشها شخصیت ما را شکل میدهند.
در این داستان با گروگانگیری مواجهیم که خودش هم نمیداند باید چه کند، گروگان هایی که پیتزا سفارش میدهند و تقاضای آتش بازی میکنند و پلیس هایی که با دیگر پلیسها فرق دارند. درنهایت، وقتی پلیس به آپارتمان محل گروگانگیری حمله می کند، از گروگانگیر خبری نیست و حالا باید این معمای پیچیده حل شود که آغاز و فرجام ماجرا چگونه رقم خورده است. زندگی شخصیت های مختلف رمان روایت میشود و رازها برملا.
و البته باز هم یک پایان خوش در انتظار است… نوشته های بکمن هم خوش خواناند و هم عمیق. کتاب مردم مشوش یک راست قلب شما را نشانه میرود و احساساتتان را برمی انگیزد. برای یک داستان خارق العاده آماده باشید! کتابی غنی از دیالوگ های بی نظیر که همراه با درک «بکمن» از طبیعت انسان می شود. داستانی که با هوشمندی نوشته شده و از تاب آوری قدرت دوستی، بخشش و امید؛ چیز هایی که می توانند حتی در زمان های اضطراب انگیز ما را نجات دهند.
بخشی از متن کتاب
سارق بانک با خشم به زمین پا کوبید. «هیچ کس به حرف من گوش نمیده! شماها بدترین گروگان های جهانید!» لنارت از توی کلاه داد زد: «تو رو خدا شلیک نکن کله م گیر کرده، آنالینا میشه توضیح بدی؟ من… یعنی ما… با همیم.» ناگهان نفس راجر بند آمد. آرام به سمت آنالینا چرخید، همسرش یادش نمی آمد که دهه ۱۹۹۰ وقتی اشتباهی روی ویدئوی مستند بزهای کوهی اپرا ضبط کرده بود، راجر همین نگاه را به او انداخت. اصلاً نمی توانست کلمه ای برای توصیف این خیانت پیدا کند، نه آن موقع و نه حالا.
آنها هیچ وقت زیاد با هم حرف نمی زدند. آنالینا امیدوار بود با به دنیا آمدن بچه ها اوضاع عوض بشود، اما اوضاع برعکس شد. بابا و مامان شدن و بچه داری همه اکسیژن ازدواج را می بلعد. برای آدم بزرگها سخت است که سالها بدون تعریف حال روحی خودشان زندگی کنند. وقتی مدت زیادی این کار را نکنی، بعد دیگر یادت میرود بدون بچه و ازدواج و همسر خودت هم این وسط وجود داشتی. عشق راجر به آنالنا جور دیگری ابراز میشد، چیزهای کوچکی بودند.
مثلاً هر روز لولاهای آینه زنانه حمام را بررسی می کرد تا مبادا ایرادی داشته باشد. سر صبح که آنالینا تازه از خواب بیدار شده و میخواهد از کمد آینه دار حمامش استفاده کند، حوصله ندارد عیب و ایرادی ببیند. راجر خوب از این موضوع خبر دارد، طول کشید تا آنالینا به طراحی دکوراسیون منزل علاقه پیدا کند. توی کتابها خوانده بود هر طراحی برای طرحهای جدیدش نیاز به یک لنگر دارد.
یک بنای مستحکم که هر چیزی دور و بر آن ساخته بشود، چیزی که خودش را به آن آویزان کند و آزادانه بچرخد. برای آنالینا آن لنگر، آینه حمام بود. راجر این موضوع را درک میکرد چون تصور میکرد لنگر باید مثل دیوار حمال عمل کند. نمی توانی دیوار حمال را خراب کنی، باید بقیه خانه را بر اساس آن یک دیوار بنا کنی. برای همین همیشه خدا موقع اسباب کشی آینه حمام آخرین وسیله ای بود که می بردند و اولین وسیله ای که نصب میکردند.
عشقش این مدلی ابراز میشد اما حالا همسرش جلوی رویش ایستاده و کاملاً گیج و آشفته بود. «این لنارته. من و اون… خب ما چیز بودیم… قرار نبود تو چیزی بفهمی عزیزم!» سکوت خیانت. راجر زور زد تا بگوید: «پس شما دو تا… تو و اون…. جفتتون…. بی اینکه من بفهمم؟» آنالینا اصرار کرد «اون جوری نیست که تو فکر میکنی.»
نکوداشت های کتاب
- کل کتاب مردم مشوش پر از نظرات کنایه آمیز و جنبه های سرگرم کننده است. بکمن با مهارت مسائلی مثل خودکشی، فروپاشی خانواده و همدردی را رنگی دوباره کشیده است.
- در این کتاب میخوانیم که چطور یک رویداد مشترک میتواند مسیر زندگی چندین آدم را تغییر بدهد. اگر کتابی پر از شخصیت های دلشکسته، پیوسته و شوخ طبع را دوست دارید، مردم مشوش را از دست ندهید.
- کتابی که روح و روان آدم را گرم میکند. سرگرمی بیپایان بکمن.
- شوخ طبع، با نشاط و پر از شگفتی و لذت… این کتاب جادوی بکمن است.
- بکمن دوباره ماهیت آشفته انسان بودن را به تصویر میکشد. این کتاب هوشمندانه و تأثیرگذار است، آنگونه که باعث میشود شما با صدای بلند بخندید و گریه کنید.
- کتاب مردم مشوش بررسی میکند که چگونه یک رویداد مشترک میتواند مسیر زندگی بسیاری را همزمان تغییر دهد و اگر شخصیتهای کاملا پرداخته شده و ترکیبی از شوخ طبعی و دلشکستگی را دوست دارید، این یکی برای شماست.
نقد کتاب مردم مشوش
داستان کتاب مردم مشوش از یک پل شروع می شود و مردی که با پریدن از روی پل خودکشی می کند. ده سال بعد طی یک گروگان گیری (که شبیه هیچ گروگان گیری که در ذهن ما خواننده ها وجود دارد، نیست) چندین نفر گرد هم جمع می شوند. یکی از این آدم ها و پلیس ها و روانشناسی که بیرون از محل گروگانگیری هستند، به نوعی متاثر از حادثه ی ده سال پیش هستند. باقی گروگانها هم هر کدام برای خودشان داستانی دارند و گذشته ای خواندنی.
کتاب یک شاهکار نیست ولی با داستان خوبی طرف هستیم. شاید کاراکترهایش به جذابیت و ماندگاری مردی به نام اوه یا بریت ماری نباشد و بعد از پایان کتاب چند روز بعد از ذهن پاک بشوند. پاراگراف ها و تک جمله های زیبایی در کتاب است که دوست دارید چندین بار آنها را بخوانید. البته تعدادشان نسبت به کتاب های قبلی بکمن کمتر است اما در نهایت کتاب در مدح و ستایش امید و زندگی است.
فردریک بکمن با استادی تمام، یک خودکشی را دستمایه و هسته ی داستانی قرار می دهد که در صفحاتش امیدواری موج میزند و شعار اصلی کتاب هم همین است. جایی که از زبان یکی از شخصیت های فرعی گفته می شود: تو امروز درختی بکار، حتی اگه آخرین روز زندگیت باشه… و دوستان عزیز، در این روزهای تاریک و تلخ و ناامیدی؛ چه چیزی لذت بخش تر از رمانی ست که یک خودکشی را دستمایه ی داستانی از امید و زندگی قرار میدهد؟
کتاب مرد مشوش، رمانی درباره واقعیت و احساسات درونی انسانها با چاشنی طنز و غافلگیری است که خواندنش مفرح و خوشایند خواهد بود.
کتاب های پیشنهادی
تعداد بازدید: 284 بار
عنوان کتاب: مردم مشوش
نامزد جایزه ی بهترین کتاب داستانی گودریدز 2020
نویسنده: فردریک بکمن
مترجم: زهرا چفلکی
تعداد صفحات کتاب: 305 صفحه
زبان کتاب: فارسی
حجم فایل: 22.52 مگابایت
نوع فایل: PDF (ZIP)
منبع: شهرکتاب