برای یک روز بیشتر
برای یک روز بیشتر (For one more day) دربارهی خانوادهای است که در بینشان یک روح حضور دارد؛ از این رو شاید آن را داستان ارواح بنامید. میچ آلبوم (Mitch Albom) کاشف بیباک آرزوها و جادوها محسوب به شمار میرود…
برای یک روز بیشتر (For one more day) دربارهی خانوادهای است که در بینشان یک روح حضور دارد؛ از این رو شاید آن را داستان ارواح بنامید. میچ آلبوم (Mitch Albom) کاشف بیباک آرزوها و جادوها محسوب به شمار میرود…
آنتال به چشمهای او نگاه کرد و بلافاصله نگاهش را دزدید. اشتیاق زیادی به سیاست داشت و هنوز چیزی درباره دکر نمیدانست. دکر در ادامه اضافه کرد: «فقط درس بخون و از فکرت استفاده کن. فکر نکن…
نگاهمان باهم تلاقی میکند؛ نگاه من گناهکار و نگاه پدر دلسوزانه. او نگران من است اما نگران بچهام هم هست؟ نمیتوانم این را بپرسم. شرم میکنم، شرمی ابدی. «پدر من…» از کجا باید شروع…
نیمه اول کتاب از زبان دختری است که خانوادهی خیلی سختگیری دارد. خانوادهای که همیشه او و حتی کوچکترین کارهایش را زیر نظر دارند و تنها چیزی که از دخترشان میخواهند درس خواندن…
قفس شاه جورج تکه تکه شده بود و روی زمین افتاده بود. انگار که با چکمهای سنگین آن را خرد کرده باشند. چند روزی میشد که پدربزرگ آن طوطی بددهن را ندیده بود. شاید به خانه آمده و…
لانس تصور میکند حتی افرادی که بیست میلیون پوند دارند همچنان به خانه هایی نگاه میکنند که هرگز قادر به خریدشان نیستند. هیچکس خانهای نمیخرد، بیآنکه در دلش آرزوی داشتن خانهای…
یکی از نکات قوت این اثر، تلفیق بین جنبههای فلسفی و علمی با طنز و سبک زبانی خلاقانه است. شخصیت اصلی رمان به دنبال یافتن حقیقت دربارهٔ زندگی و مرگ است، اما راهی که او در پیش…
مارن، مادر بی بضاعت و فداکاریست ک دخترش در مدرسه پولدارها درس میخواند و خودش مدیر برنامه یکی از همانهاست. مشکل و پیچیدگیهای داستان از جایی شروع میشود که این دخترها…
یک نمایش واقع گرایانه از زندگی در شرایط سخت و ناامیدی است و به مخاطبان نشان میدهد که حتی در سختترین شرایط، اراده و انسانیت میتوانند بقا و ارزش زندگی را به همراه داشته باشند…
لباس کاملاً قالب تنش بود. انگار برای او دوخته بودند. هیجان زده شد، مثل کسی که جریان ضعیف برق از داخل اعصابش گذشته باشد؛ احساس کرد همهی بدنش مورمور میشود. نوعی شور و…
هنریت که پاک فراموش کرده بود تحت هر شرایطی باید پشت پرچین میماند، بدون فکر دوید توی باغچه به سمت حصار بیروها که از آنجا آمده بود. باز هم برق نور آبی رنگ به او نرسیده بود، اما…
دیگر جوان نیستم، میانسال هم نیستم، به همین خاطر است که همیشه می اندیشم؛ این آخرین اثری ست که به او پیشکش می کنم؛ و به فکرم می رسد که بنویسم «برای آخرین بار، به او» اما حس می کنم…
وبسایت شهرکتاب منبعی از کتاب های الکترونیکی است که تیم مدیریتی سایت تلاش کرده است تا محتوایی باارزش و با کیفیت در اختیار علاقمندان قرار دهد. در این مجموعه از نویسندگان و مترجمانی که مایل به همکاری با ما هستند استقبال می شود. پس از دانلود هر کتابی، فایل (pdf یا صوتی) در گوشی یا کامپیوتر شما ذخیره می شود و همیشه می توانید به صورت آفلاین مطالعه کنید و لذت ببرید.