سومین پلیس

سومین پلیس (nbookcity.com)

دانلود کتاب سومین پلیس

کتاب سومین پلیس دومین رمان فلن اوبراین است که پس از نگارشش، هیچ ناشری حاضر به چاپ آن نشد!

تمامی ناشران ایرلندی معتقد بودند تخیل و وهم موجود در کتاب به قدری زیاد است، که خواننده به هیچ وجه نمی‌تواند با آن ارتباط برقرار کند. او در این کتاب جهان فرا واقع‌ گرایانه و بدیعی را به تصویر می‌کشد که حتی فکر کردن به ابعاد آن نیز کاری سخت و دشوار است.

خلاقیت در کتاب سومین پلیس معنای کلاسیک خود را از دست می‌دهد و شکلی تازه به خود می‌گیرد؛ نویسنده در این امر تا آنجا پیش می‌رود که تمامی مفاهیم گذشته دستخوش تغییر و دگردیسی می‌شود و در این میان حتی به دوچرخه‌ها نیز رحم نمی‌کند.

برخلاف بسیاری از رمان‌ها، دوچرخه در چند فصلی از این اثر، شخصیتی کلیدی و مرموز دارد؛ یا حتی شبیه به آن هیولای پنهانی است که مالکانش را می‌بلعد و در نهایت به دوچرخه تبدیل‌شان می‌کند…

خلاصه کتاب

رمان حاضر اثری پرهیجان و عالی از نویسنده‌ای است که با اولین کتابش سرو صدای زیادی به راه انداخت و توسط بزرگ‌ترین نویسندگان مدرن ادبیات ایرلند، مورد تحسین قرار گرفت. کتاب سومین پلیس با اعتراف به قتل و خشونتی عریان آغاز می‌شود؛ احتمالا این شروع غافل‌گیر کننده را در کمتر متنی از ادبیات مدرن سراغ داشته ‌باشیم. قتلی که تنها یکی از ده‌ها موضوع مهم و قابل توجهی است که نویسندۀ داستان، به آن می‌پردازد…

پسری که نمی‌داند چرا مادرش در کودکی‌اش خانه زندگی‌اش را ول کرد و رفت؛ و بعد هم پدرش دنبال مادرش رفت و هیچ وقت هم برنگشت، داستان زندگی‌اش را با ماجرای قتلی شروع می‌کند که به‌تحریک کس دیگری انجام داده. این پسر که حالا برای خودش مردی شده در نوجوانی اسیر تفکرات مفسری به‌نام دوسلبی می‌شود، اندیشمندی که برای هر اتفاق طبیعی، نظراتی غیر طبیعی ارائه می‌دهد.

او که برای چاپ کتابی (که درباره‌ی دوسلبی نوشته) نیازمند پول است، مرد ثروت‌مندی را می‌کشد اما وقتی برای برداشتن پول‌ها به‌خانه‌ی مرد می‌رود با روح آن مرد مواجه می‌شود و یک‌باره وارد دنیایی می‌شود که گویی با قوانین خود ساخته‌ی دوسلبی هدایت می‌شود. او که شوکه شده، دو چیز را هم‌زمان درک می‌کند: اول اینکه نام‌اش را از دست داده و دوم اینکه شخصی با نام جو در مغز او به‌وجود آمده که افکار او را هدایت می‌کند…

فکر می‌کنید این همه ماجرا که تازه خلاصه‌اش را گفتیم در چند صفحه‌ی کتاب روی می‌دهد؟ باورش سخت است اما اینها تنها 30 صفحه‌ی ابتدایی داستان تقریبا 270 صفحه‌ای جناب فلن اوبراین هستند. مردی که بعد از سال‌ها به‌ما خوانندگان مشتاق فارسی زبان معرفی شده و در کنار جیمز جویس و بکت، سه غول ادبیات ایرلند هستند.

یکی از نکات قوت کتاب سومین پلیس تلفیق بین جنبه‌های فلسفی و علمی با طنز و سبک زبانی خلاقانه است. شخصیت اصلی رمان، به دنبال یافتن حقیقت دربارهٔ زندگی و مرگ است، اما راهی که او در پیش می‌گیرد پر از پیچیدگی و سرگرم‌ کننده است.

نکوداشت های رمان سومین پلیس

  • شاهکاری ابزورد.
  • دیوانه‌وار، حیرت‌آور و هیجان‌ انگیز.
  • رمانی فوق‌ العاده طعنه‌آمیز درباره‌ی زندگی پس از مرگ.
  • خنده‌دارترین کتابی است که تابه‌حال نوشته شده… همین‌طور ترسناک‌ترین.

غرایب این کتاب و سرزمین ما!

همان‌طور که سرزمین ما برای یک خارجی عجیب و غریب است کتاب سومین پلیس هم برای خواننده می‌تواند چنین حسی را به وجود بیاورد. اینجا می‌تواند برای هر تازه‌واردی ترسناک باشد اما نیست؛ چون به‌نوعی زهر وقایع هراس‌آلودش با طنزی غریب گرفته می‌شود. یک توریست اگر این سفر را به پایان ببرد، مطمئناً خاطرات خوبی برای نقل کردن خواهد داشت.

مثلاً فرض کنید یک ایرلندی در این ایام وارد شیراز شود؛ علیرغم اینکه نه بهارنارنجی هست و نه جاذبه‌های خاص بهاری، ایشان می‌تواند هم از مکان‌های تاریخی و فرهنگی بازدید کند و هم از اطعمه و اشربه آن دیار بهره‌مند شود و هم می‌تواند از اخبار مرتبط با یکی از انتخابات مهم آن استان ملتذذ گردد. این اخبار نشان می‌دهد که آرای دوسِلبی چندان هم در مقایسه با اعمال ما، خیال‌پردازانه و خلاقانه نیست!

سومین پلیس مخاطب را درون مغاکی پرتاب می‌کند که آنجا نزاعی خونین بین واقعیتی مهلک (قتل، بدبینی و دسیسه چینی) و رویایی جهت‌دار (به سوی کابوسی برآمده از میل انتقام‌جویی مقتول که در هیکلی مرموز و غایب؛ از سومین پلیس پاسگاه؛ وانمود می‌شود) در جریان است. وقایع این رمان در متلی حقیر و ارثی درست وسط ناکجا آباد شروع شده و تا یک سوم آغازین حجم کلی کتاب را در برمی‌گیرد.

بخشی از متن کتاب

در کتاب سومین پلیس می‌خوانیم: …گفت «الان خیلی بدوقتیه، کلی خرج می‌گذاره روی دستمون، باورت نمیشه اگه بهت بگم الوار چه‌قدر گرون شده.» به خیال خودم بامزگی کردم و پرسیدم «مگه با درخت نمی‌شه؟» گفت «فکر نکنم مناسب باشه. ولی به طور خصوصی با گروهبان مطرح می‌کنم» «ممنونم.» آخرین اعدامی که توی این ناحیه انجام شد برمی‌گرده به سی سال پیش. آدم معروفی بود به اسم مک‌دد.

یه رکورد داشت، ۱۶۰ کیلومتر با لاستیک توپر دوچرخه سواری کرده بود. باورت نمی‌شه لاستیک توپر چه بلایی سرش آورد. مجبور شدیم دوچرخه رو دار بزنیم. «دوچرخه رو دار بزنین؟» «مکدد از مردی به اسم فیگرسون کینه‌ی عمیقی به دل داشت ولی هیچ وقت دورو برش آفتابی نمی‌شد. بالاخره یه روز یه دیلم برداشت و دوچرخه‌ی فیگرسون رو درب و داغون کرد. بعدش مک‌دد و فیگرسون دعواشون شد.

فیگرسون – که مردی بود سبزه و عینکی – اون قدر زنده نموند که بفهمه کی برنده شد. تشییع جنازه‌ی باشکوهی براش برگزار شد و به همراه دوچرخه‌ش دفنش کردن. تا حالا تابوت دوچرخه شکل دیده ی؟» «نه.» «درست کردنش خیلی مشکله، فقط یه نجار ماهر از پسش بر میاد. در آوردن دسته‌هاش کار هر کسی نیست. چه برسه به پدال‌ها و چرخ عقب. (ص137 کتاب سومین پلیس)

اون جنایت خیلی شنیع بود و ما خیلی گشتیم تا آخر تونستیم مک‌دد رو پیدا کنیم، ولی اطمینان نداشتیم که بیشترش کجاست. مجبور شدیم هم خودش و هم دوچرخه‌ش رو دستگیر کنیم و یه هفته مخفیانه زیر نظرشون بگیریم تا بفهمیم که بخش اعظم مک‌دد کجاست و آیا موجودی که شلوار مک‌دد رو پاش کرده در حقیقت دوچرخه‌ست یا نه. نمیدونم منظورم رو متوجه میشی یا نه.» «بعدش چی شد؟»

«گروهبان رأی نهایی رو آخر هفته صادر کرد. اصلاً حال خوشی نداشت چون مک‌دد دوست صمیمیش بود. او دوچرخه رو محکوم کرد و این دوچرخه بود که به دار آویخته شد. ما برای متهم دیگه قرار منع تعقیب صادر کردیم. من صحنه‌ی اعدام رو ندیدم چون آدم بسیار حساسی هستم و معده‌م به شدت تحریک پذیره.» از جا بلند شد و به سراغ گنجه رفت و جعبه‌ی موسیقی انحصاری‌اش را بیرون آورد.

وسیله‌ای که چنان اصوات اسرار آمیزی تولید می‌کرد که کسی جز خودش قادر به شنیدن‌شان نبود. بعد روی صندلی نشست و وسیله را به دست گرفت و خودش را با موسیقی سرگرم کرد. چیزی را که می‌نواخت میشد کم و بیش از حالت چهره‌اش تشخیص داد. صورتش حالتی از رضایت و شادمانی نخراشیده بر خود داشت که نشان می‌داد مشغول نواختن نغمه‌ای روستایی و پرجنب وجوش یا یک مارش نظامی پرخروش است. (ص138 کتاب سومین پلیس)

سکوت اتاق چنان بی‌صدا بود که شروعش در قیاس با سکون تمام عیار پایانش باز بلند به نظر می‌رسید. این وهم چه قدر ادامه پیدا کرد و چه مدت بادقت به هیچ گوش کردیم بر کسی معلوم نیست. چشمانم از بی‌تحرکی خسته شدند و مثل در کافه‌ای که رأس ساعت ده بسته می‌شود، روی هم افتادند. وقتی دوباره چشمانم را باز کردم، مک کروسکین را دیدم که از موسیقی دست کشیده و دارد آماده می‌شود تا…

چرا باید این کتاب را بخوانیم؟

کتاب سومین پلیس رمانی درخشان با طنزی تاریک درباره ی ماهیت زمان، مرگ و هستی است. راوی، مردی است که مرتکب سرقت و قتلی فجیع شده و داستان، به ماجراجویی های او در یک مرکز پلیس دو بعدی می پردازد که در آن، راوی طبق نظریات دانشمند و فیلسوفی به نام دوسلبی، با «نظریه ی اتمی» و ارتباط آن با دوچرخه ها، وجود ابدیت و نظر دوسلبی درباره ی شکل سیاره ی زمین آشنا می شود.

دوسلبی اعتقاد دارد که زمین، گرد نیست بلکه شکلی شبیه یک سوسیس دارد. راوی با کمک دوستی جدید به نام «جو»، باید با معماها و تناقض هایی رو به رو شود که سه پلیس عجیب و غریب پیش رویش می گذارند. در یکی از قسمت‌های سریال لاست یکی از شخصیت‌های اصلیِ مجموعه به نام «دزموند» کتاب سومین پلیس را به دست دارد و در حال خواندن آن است.

بعد از پخش این قسمت، فروش این کتاب فلن اوبراین بسیار بیشتر شد. وقتی از یکی از نویسندگان مجموعه دلیل نشان دادن عنوان این کتاب را پرسیدند، گفت بسیاری از ایده‌های اصلی مجموعه را از این کتاب گرفته و خواندن آن می‌تواند به بینندگان مجموعه کمک کند که پیچیدگی‌هایش را بهتر درک کنند.

نویسنده از دیدگاه بزرگان

  • یک نویسنده‌ی واقعی، طنازی بالفطره.
  • حتی اولیس و فینگنز ویک هم پشت سر آثار او هستند، احتمالاً جویس به او حسودی‌اش می‌شده.
  • اگر ما قدر آثار فلن اوبراین را ندانیم یک مشت احمق‌ایم که لیاقت آدم‌های بزرگ را نداریم. فلن اوبراین انسان بسیار بزرگی است.
  • فلن اوبراین خلاق است و شیوه‌ی قصه‌گویی‌اش پرشتاب و محکم. عجیب‌ترین چیزها را عادی جلوه می‌دهد و عادی‌ترین چیزها را خنده‌دار.
  • بدون هیچ چون‌وچرایی یک نویسنده‌ی بزرگ… فلن اوبراین به مغزتان با کلمات، سَبْک، جادو، دیوانگی و ابداعاتی بی‌حدوحصر حمله می‌برد.
  • از زمانی که اولین رمان فلن اوبراین منتشر شد، در ذهنم به عنوان یکی از بهترین کتاب‌های قرن جای گرفت. کتابی بی‌همتا در حدو اندازه‌های اولیس و تریسترام شندی.

نقد کتاب سومین پلیس

رمان سومین پلیس کتابی که به‌نظر کلاسیک و کهنه می‌آید، در جزء جزء خود چنان بدیع و تازه و خیال‌پرداز است که به‌زحمت می‌توانید چشم از کلماتش بر دارید. به‌این اضافه کنید لحن بریتانیایی کتاب را که به‌شکل کنترل ناپذیری خنده‌دار است. طنزی که از دل رفتار مردم سرزمینی عجیب‌ و غریب بیرون آمده، با توصیفات پیچیده‌ی اوبراین از محیط، به‌شکل لذت بخشی لبخند بر لبان‌تان می‌نشاند.

آن هم در حالی که سومین پلیس در شکل عادی‌اش یک داستان جن‌وپری ترسناک است! خاکسار در مقدمه اشاره می‌کند که اوبراین هم مثل دو ضلع دیگر این تثلیث نویسنده‌ای است که برای برگرداندن زبان نگارش‌اش به‌زبانی دیگر باید عذاب علیمی‌ چون ترجمه‌ی لهجه‌ی دهاتی‌های ایرلندی را بر خود هموار کرد. نویسنده‌ای پیچیده‌نویس و رِند که تمام هم‌وغمش این است که شما را مسحور قدرت داستان پردازی و زبان‌بازی‌اش کند.

و چنان این کار را استادانه انجام می‌دهد که جای هیچ ایرادگیری به‌این فخر فروشی باقی نمی‌ماند. در این قحطی داستان، کتابی ترجمه شده که حتا نمی‌توان پیش‌بینی کرد یک خط جلوترش چه اتفاقی می‌افتد. خیال پردازی‌ای که شاید به‌نویسندگان وطنی‌مان یادآوری کند، داستان تعریف کردن ارجح بر حرف‌زدن از طریق رمان است.

آن هم داستانی که نویسنده‌اش جا به‌جای کتاب، به‌سبکی که بیشتر در کتاب های آلن دوباتن سراغ داریم پانویس‌ها و توضیحاتی سراسر منطقی و فلسفی از دوسلبی محبوبش ارائه می‌دهد. تو گویی در حال خواندن رساله‌ای در باب «در دنیای دوسلبی زیستن» هستیم.

راوی کتاب سومین پلیس برای شروع قصه خود حتی مقدمه‌چینی هم نمی‌کند و بلایی که بر سر مقتول خود آورده را به صورت خشونتی مستند، پیش روی خواننده گذاشته، و اینگونه ما را درگیر داستانش می‌کند.

کتاب های پیشنهادی

تعداد بازدید: 295 بار

Flann%20O%20Brien%20 %D9%81%D9%84%D9%86%20%D8%A7%D9%88%D8%A8%D8%B1%D8%A7%DB%8C%D9%86

عنوان کتاب: سومین پلیس

برنده جایزه Tähtivaeltaja

جز بهترین کتاب های داستانی بر پایه ی سبک رئالیسم جادویی

جز برترین کتاب های سوررئالیستی

جز برترین کتاب های کمدی سیاه

نویسنده: فلن اوبراین

مترجم: پیمان خاکسار

تعداد صفحات کتاب: 274 صفحه

زبان کتاب: فارسی

حجم فایل: 35.22 مگابایت

نوع فایل: PDF (ZIP)

منبع: شهرکتاب

دکمه دانلود قابل مشاهده برای کاربران ویژه:

نوشته‌های مشابه

نویسنده در این کتاب این القائات را به خواننده می‌دهد که بعد از ایدئالیسم آلمانی فلسفه دچار دلسردی شده است زیرا بعد از هگل به بررسی آراء دو نفر از مخالفان وی (هگل) یعنی شیلینگ و کی یرکگور پرداخته است...
بروزرسانی: 2 سال قبل
تعداد بازدید: 394
کتاب پول و زندگی که وقایع آن در جهان پر جنب و جوش بورس پاریس روی می‌دهد؛ خواننده را با گوشه‌های دیگری از شخصیت بی‌وجدان و بی‌اخلاق قهرمان محوری داستان، ساکار، آشنا می‌کند. ساکار همان «اریستید روگنِ» دارایی...
بروزرسانی: 1 سال قبل
تعداد بازدید: 409

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *