کفش های خوشبختی
با خواندن کتاب کفشهای قرمز اثر هانس کریستین آندرسن از مجموعه دختر کبریت فروش، درمییابید که در سخت ترین لحظات زندگی وقتی ناامید میشوید و فکر میکنید هیچ اتفاقی به میل و خواست شما رخ نمیدهد، دست یاری پروردگار به کمکتان میآید.
با خواندن کتاب کفشهای قرمز اثر هانس کریستین آندرسن از مجموعه دختر کبریت فروش، درمییابید که در سخت ترین لحظات زندگی وقتی ناامید میشوید و فکر میکنید هیچ اتفاقی به میل و خواست شما رخ نمیدهد، دست یاری پروردگار به کمکتان میآید.
کتاب کفشهای قرمز داستان کوتاهی نوشته هانس کریستین آندرسن، نویسنده دانمارکی ادبیات کودک و نوجوان است. هانس کریستین آندرسن نامدارترین نویسنده ادبیات کودکان در جهان، در دوره کاری خود نزدیک به صد و هفتاد قصه نوشت. بیشتر این قصهها بخشی از فرهنگ…
این داستان -که یک داستان فولک لاتین است- شرححال یک نجیب زاده خوشمرام است. کل دارایی این نجیبزاده، یک شانهی مو و یک پاشنه کش است! با این حال هرگز از این دو داراییاش هیچ استفادهای نمیکند. وی با وجود بیچیزی و نداری، اما یک دارایی دیگر هم داشت!
سالها پیش در سرزمینی دوردست بازرگان بسیار ثروتمندی زندگی میکرد. این بازرگان آنقدر ثروتمند بود که تنها با سکههای طلایش میتوانست خیابان پهن و درازی را فرش کند. اما با این همه ثروت بسیار خسیس بود
جوجه اردک زشت یکی از داستانهای شاه پریانی شاعر و نویسندهٔ مشهور دانمارکی، هانس کریستین اندرسن است. داستان جوجه اردک زشت کاملاً برخاسته از ذهن اندرسن بوده
این کتاب شامل دو داستان با عناوین “خانه قدیمی” اثر “هانس کریستیان آندرسن” و “اجاق آهنی” اثر “داینا مالوک” با ترجمه و تدوین اسماعیل پورکاظم میباشد که با تصاویر مناسبی برای قرار گرفتن خوانندگان در فضای واقعی داستانها آراسته گردیدهاند و امید میرود که بتواند در…
آندرسن به حق لقب پدر ادبیات کودک را دارد، بزرگترین جایزه ادبیات کودکان به نام اوست. و آثارش تا کنون به بیش از صدو پنجاه زبان ترجمه و بارها و بارها به شکل های گونه گون تجدید چاپ شده است .
داستان این کتاب یکی از طولانیترین و همچنین تحسین برانگیزترین داستانهایی است که توسط این نویسنده نوشته شده؛ و از روی آن نسخههای مصور بسیاری به چاپ رسیده است.
داستان چنین شروع میشود: وسط اقیانوس، آنجا که رنگ آب مثل شبق آبی و مثل الماس شفاف است، خیلی خیلی عمیق است. در اعماق دریای آبی قلمرو بی انتهای پادشاه دریاهاست.
روزی روزگاری در سرزمینی دور، شاه و ملکه ای بودند که یازده پسر و یک دختر داشتند. این خانواده زندگی خوش و راحتی داشتند. بچه ها در ناز و نعمت زندگی می کردند. اما …
این داستان دربارهٔ دخترک کبریت فروش فقیری است که در سرمای منجمد کنندهٔ شب سال نو سعی دارد تا کبریت هایش را به مردمی که مشغول خرید هستند بفروشد اما کسی به او توجهی نمی کند
پادشاهی بود که دلش می خواست همیشه لباس های خوب بپوشد. خیاط های مخصوص شاه، هر روز یک لباس تازه برای او می دوختند. روزی رسید که خیاط های او دیگر نتوانستند لباسی با شکل تازه برایش بدوزند.
وبسایت شهرکتاب منبعی از کتاب های الکترونیکی است که تیم مدیریتی سایت تلاش کرده است تا محتوایی باارزش و با کیفیت در اختیار علاقمندان قرار دهد. در این مجموعه از نویسندگان و مترجمانی که مایل به همکاری با ما هستند استقبال می شود. پس از دانلود هر کتابی، فایل (pdf یا صوتی) در گوشی یا کامپیوتر شما ذخیره می شود و همیشه می توانید به صورت آفلاین مطالعه کنید و لذت ببرید.