دانلود کتاب کفش های خوشبختی
کتاب کفش های خوشبختی اثر معروف داستان سرای بزرگ دانمارکی هانس کریستیان آندرسن برای کودکان و نوجوانان است.
انسانها آرزوهای بیپایانی دارند که این موضوع بیانگر ذهن پویا و تنوعطلب آنهاست. بسیاری از این آرزوها در جهان واقعی و طی عمر کوتاه بشری قابل دستیابی به ویژه برای همگان نیستند. لذا انسانها نیاز به دستاویزهایی دارند تا به آنچه نهایت خواسته هایشان میباشد، نائل آیند.
چنین وسایل و دستاویزهایی از قبیل: قالیچه پرنده، چراغ جادو، جام جهاننما، لوبیای سحرآمیز، مرغ تخم طلا، اسب شاخدار، طوطی سخنگو و در نهایت کفشهای خوشبخی توسط اذهان بیدار داستانسرایان و افسانه پردازان ابداع میگردند، تا انسانها را در جهان غیر واقعی به خواستههایشان برسانند و از آنچه موجب رضایتمندی آنان میشوند، سیراب سازند.
بسیاری از اینگونه دستاویزها در گذر زمان توسط انسانهای محقق، دانشمندان و مبتکران تا کنون رنگ واقعیت پذیرفتهاند و بسیاری دیگر نیز ممکن است در دورانهای آتی در زمرهی دستاوردهای بشری واقع شوند.
به هر حال آرزوهای انسانها را نهایتی نیست و داستانپردازی و افسانهگویی نیز پایانی نخواهند داشت، اما واقعیت آن است که خوشبخی افراد و جوامع به جز از طریق تلاشهای هوشمندانه، مستمر و برنامهریزی شده حاصل نمیآید.
بخشی از کتاب کفش های خوشبختی
در صفحه 15 کتاب کفش های خوشبختی میخوانیم: نگهبان آنجا نشست و سرش را تکان داد. رؤیا ادامه یافت تا به ذهنش خطور کند که هنوز کفشها را به پا دارد. ناگهان سقوط ستارهای درخشان در گنبد تاریک آسمان شب به چشمش آمد. نگهبان گفت:
ستاره دیگری سقوط کرد اما چه اهمیتی دارد؟ در آنجا هنوز به اندازه کافی ستاره باقیمانده است. من نباید ذهن خود را به چیزهای کوچکی نظیر آسمان و ماه که در فاصله دوری از ما هستند، مشغول دارم زیرا آنها چیزهایی نیستند که برایم قابل دستیابی باشند.
بخش دیگری از متن کتاب
در کتاب کفش های خوشبختی میخوانیم: کارن خیال مىکرد که کفشهاى قرمزش سبب شده که بانوی پیر به او علاقهمند شود. اما بانوی پیر گفت که کفشها ظاهر بسیار بدى دارد و دستور داد آنها را بیندازند تو اجاق و بسوزانند. لباسِ تمیزِ قشنگى تنِ کارن کردند و به او خواندن و دوختن یاد دادند.
همه مىگفتند که او بچه خیلى قشنگى است؛ اما آیینه مىگفت: «تو قشنگتر از قشنگى، مثل ماه شب چهاردهاى.» دستِ بر قضا شهربانو آن دیار داشت در چارگوشه کشور سفر مىکرد و دخترش، شاهزاده خانم کوچولو هم همراهش بود. همهجا مردم براى دیدنشان جمع شدند.
به قصر نزدیک آبادىِ کارن که رسیدند، دخترک هم همراه جماعت راه افتاد. شاهزاده خانم از پشت یکى از پنجرههاى بزرگ بیرون را نگاه مىکرد. و براى اینکه مردم بتوانند او را ببینند رو چارپایه کوچکى ایستاده بود.
نیمتاج بر سرش نبود، اما لباسِ سفید خیلى قشنگى به تن و کفشهاى قرمز بىاندازه زیبایى به پا داشت که از تیماج بود. بىتردید کفشهاى او از کفشهایى که بیوه کفشدوز براى کارن دوخته بود قشنگتر بود.اما به هر صورت قرمز بود، و از نظر کارن هیچچیز در عالم خواستنىتر از آن نبود.
مروری بر کـتاب
با خواندن کتاب کفش های قرمز اثر هانس کریستین آندرسن از مجموعه دختر کبریت فروش، درمییابید که در سخت ترین لحظات زندگی وقتی ناامید میشوید و فکر میکنید هیچ اتفاقی به میل و خواست شما رخ نمیدهد، دست یاری پروردگار به کمکتان میآید.
هانس کریستین آندرسن، نویسنده، شاعر، نمایشنامهنویس معروف اهل دانمارک است و او را پدر افسانههای نو نیز مینامند. او حدود 220 داستان تخیلی نوشته و داستانهایش به 150 زبان ترجمه شده و همچنان میلیونها نسخه از آنها در سراسر جهان چاپ میشود.
داستانهای هانس کریستین آندرسن به عنوان داستانهای پریان معروف است که در فضایی خیالانگیز و گاه فانتزی، درونمایههایی اخلاقی را شرح میدهد، هرچند برخی از داستانهای وی رویکردی اجتماعی و واقعگرایانه نیز دارند.
شناختهترین اثر او «دخترک کبریت فروش» است که داستان آخرین روز زندگی دخترک کبریت فروش دورهگردی را بیان میکند. او این داستان را براساس واقعیتی تلخ و با لحنی تأثیرگذار و رویکردی افشاگرانه و انتقادی مینویسد و با بیانی غیرمستقیم و داستانی، پرده از بیدادگری اقتصادی و اجتماعی جامعه طبقاتی اروپای آن روز برمیدارد.
دیگر آثار آندرسن عبارتاند از
- پری دریایی کوچولو
- پری جنگلی
- بندانگشتی
- جوجه اردک زشت
- زندگی من
- ملکه برفی
عنوان کتاب: کفش های خوشبختی
نویسنده: هانس کریستین آندرسن
مترجم: اسماعیل پورکاظم
تعداد صفحات کتاب: 83 صفحه
زبان کتاب: فارسی
حجم فایل: 2.35 مگابایت
نوع فایل: PDF
منبع: شهرکتاب