رمزهای خرد
«مرا از غیر واقعی به واقعی هدایت کن.» این جمله خواننده را به عمیق ترین حقیقت ماهیتِ وهمی زندگی -غیر واقعی- دعوت میکند تا آنچه در قلبمان میدانستیم، واقعی اما زودگذر است؛ ماهیت دنیا، اطرافمان و زندگی…
«مرا از غیر واقعی به واقعی هدایت کن.» این جمله خواننده را به عمیق ترین حقیقت ماهیتِ وهمی زندگی -غیر واقعی- دعوت میکند تا آنچه در قلبمان میدانستیم، واقعی اما زودگذر است؛ ماهیت دنیا، اطرافمان و زندگی…
جوابی که به تازگی از دلال معاملات ملکی گرفته بود، او را برآشفته بود. سرش به کار خودش بود و با صرفه جویی به اندازه کافی پس انداز کرده بود تا بتواند روی پولی بگذارد که پدر و مادرش برایش گذاشته بودند تا…
نورا: نمیشه از سر ناچاری این کارو کرده باشه؟ هلمر: چرا میشه، یا مثل خیلیهای دیگه از سر بی فکری. من اون قدرها بدجنس نیستم که کسی رو فقط برای یک خطایی که مرتکب شده دربست محکوم کنم…
من تشنهام و او به نازکی لبخندی آبدار است که از شرم بر شاخ درخت میروید. مهربان است همانند نتهای سپید موسیقی. او به آرامی لمس خاطره است. مادام که از انگشتهای ما بالا میرود و روی کاغذ فرود…
از بیمار خواسته میشد بدون حرف زدن واکنش نشان بدهد. مثلاً میشد چیزهایی را که توی کیسهای بود به بیمار داد و از او خواست که با استفاده از دست چپش انتخاب کند که کدام را دیده. به این ترتیب دو نیمکره…
یالمار: (شمعی روشن کرده است) یه دقیقه صبر کن تو راه پله ها حسابی تاریکه، منم باهات میام. (گرگیرش و یالمار از در راهرو بیرون میروند.) گینا: (خیاطیاش روی دامنش، خیره به روبهرو) گفت میخواد سگ باشه!
هنریک ایبسن شمشیر را علیه «اکثریتِ بیسواد» و «لیبرال های دروغگو» از رو میبندد. همان هایی که امروزه مملکت ما را هم به این حال و روز انداختهاند! این کتاب حرف برای گفتن و درس زیاد دارد. ملت و مملکتی که در دروغ…
خندید و گفت: «شما فقط هفده سال دارید، دختر خانم. چاره کار شما عاشق شدن است و زود هم پیش خواهد آمد. مطمئن باشید آن وقت خیلی چیزها را احساس خواهید کرد.» این احمق نادان که بود؟ یکی مثل باقی…
حدود پنج سال قبل روزهای بسیار بسیار سختی را میگذراندم. آنقدر پریشان و افسرده بودم که قصد خودکشی داشتم. یک روز در اتوبوس کنار خانمی نشسته بودم که به شدت مشغول مطالعه یک کتاب بود…
آنها دور جسد ناتالی هامبولت تلو تلو میخوردند. بکی از جسدی که سمت چپش قرار داشت باخبر بود. رانهای رنگ پریده خونین و گاز گرفته و دامن لی مچاله شده و دست ناتالی روی چمن، درست پشتِ پای راس…
شخصیتهای متضادی که در ذهن ما هستند، مدام سعی دارند آنچه که جلوی چشممان است را برای ما تعبیر و تفسیر کنند. گاهی اوقات شخصیت ترسوی ذهن ما غالب میشود؛ شخصیتی که همیشه نگران است…
چیزهایی توی من هست که سلیمی خواسته خاکشان کند. ولی هنوز آن تو نفس میکشند. فاضلابهای سیاه. سوراخ های کثافت. دستهای خونی. اینجا که بهشت نیست. هر چه هست مال من است. مال خودم…
وبسایت شهرکتاب منبعی از کتاب های الکترونیکی است که تیم مدیریتی سایت تلاش کرده است تا محتوایی باارزش و با کیفیت در اختیار علاقمندان قرار دهد. در این مجموعه از نویسندگان و مترجمانی که مایل به همکاری با ما هستند استقبال می شود. پس از دانلود هر کتابی، فایل (pdf یا صوتی) در گوشی یا کامپیوتر شما ذخیره می شود و همیشه می توانید به صورت آفلاین مطالعه کنید و لذت ببرید.