دانلود کتاب سلام مترسک
کتاب سلام مترسک اثر منيرالدين بیروتی روایت ساده و آشنایی دارد اما شکل روایی رمان و اینکه تا پایان خواننده هرگز نمی فهمد چه کسی حقیقت را می گوید، داستان را به یک اثر خواندنی تبدیل کرده است.
این رمان که دومین اثر نویسنده نیز هست، داستان دست نوشته های فردی آشفته و پرخاشگر است و مهمترین امتیاز کتاب زبان روایت داستان است که یک خاص بودن بخصوصی دارد که من به این شکل و به این خوبی کم دیدهام و از آن دست کتابهایی است که ما فرصت این را داریم تا زیباییهای زبانی آن را از زبان مبدا متوجه شویم چیزی که در ترجمه بعید است اتفاق بیافتد.
خلاصه کتاب
رمان سلام مترسک داستان مردی است که با بیماری سرطان دست و پنجه نرم می کند. او که شش ماه را در زندان گذرانده بعد از آزاد شدن همواره بیکار بوده است و تنها دو سه شاگرد خصوصی داشته است که به آنها زبان و ادبیات می آموخت. مهسا، زن او، بعد از زندانی شدنش تنها یک بار او را دیده بود و بعد از آن حتی پس از آزاد شدنش هرگز نخواسته بود او را ببیند یا با او زندگی کند. صارم هیچ تقاضا یا دادخواستی برای طلاق نداده بود؛ مهسا هم همینطور. تمام عشق و علاقه صارم همین یادداشت های اوست چرا که تمام شب و روز زندانش را با همین کلمات سرکرده است. دورۀ زندان صارم هیچ ربطی به خط اصلی قصه ای که خواسته بنویسد ندارد، بنابراین قصۀ او به سیاق دیگری به راهش ادامه می دهد. قصه ای بدون مهسا و بدون زندان.
کتاب پیش رو در دو بخش نوشته شده است. بخش اول کتاب «هشتی پاییز» با یادداشتی شروع شده است که مسعود یکی از شخصیتهای اصلی رمان نوشته است. مسعود در این یادداشت اشاره می کند آنچه در این کتاب آمده است نوشتههای صارم، قهرمان داستان است که در دوران زندان نوشته است. بیروتی در همین یادداشت ابتدای کتاب سرنوشت صارم را از زبان مسعود برای خواننده روشن میکند و اینگونه خواننده را ترغیب می کند تا محتوای نوشتههای صارم را بخواند.
سپس داستان از زبان صارم آغاز میشود. بخش زیادی از ماجرا در محل کار صارم میگذرد و با نثری سخت و منحصر به فرد نوشته شده است که اندکی زمان می برد که خواننده به آن عادت کند. بخش دوم «رمان مهتابی» وصل نام دارد. این بخش با خاطرهی کوتاهی در زندان از زبان صارم آغاز میشود و در ادامه به صورت سوم شخص جایی ادامه مییابد که صارم به خانه رفته و در حالیکه مهسا خانه نیست کتابهایش را نگاه می کند و سراغ کمدها می رود… در سی صفحه پایانی از زبان مسعود نکاتی نوشته شده است که به قسمتهایی از داستان که معتقد است صارم درست روایت نکرده پرداخته است. این قسمت در حقیقت پاورقی رمان سلام مترسک است.
بخشی از متن کتاب
فکر هانی رهام نمی کند. آن روز هم پی هانی بودم خیالم که یکهو دیدم وایستادهام جلوی در خانه مادری. متحیر و مات نگاه دخترکی میکردم پنج- شش ساله که چند قدمی جلوترم، نشسته بود و جعبه میوهای را وارونه گذاشته بود و پارچهای سفید روی آن پهن کرده بود و بستههای پلاستیکی کوچک نخودچی کشمش را کنار هم چیده بود. نگاه به من میکرد و موهاب خرمایی ش ریخته بود بیرون از مقنعه سفیدش. توی دلم یکی شیون میزد و چرا نمیدانم. حتم که مادرش تا خلاص بشود از دستش فرستاده بودش توی کوچه. در زدم و تا در را وا کردم مادرم جا خورده گفت: «وا، نصیب نشود الهی چی شده صارم؟ زنت طوریش شده؟»
خندیدم که :«نه نه چیزی نشده، مهسا هم حالش خوب است.» شک دار نگاه من میکرد: «چته صارم، خیر باشد…» رفتم تو و نشستم یک گوشهای و بیچاره با آن درد پاش رفت بالشی آورد تا بگذارد پشت ام. هردو مچ پا را بسته بود با پارچههای جورواجور. بوی روغن زیتون پیچیده بود. نشست و مثل همیشه هاش دست میکشید به قالی تا خرده نانهایی را که بابام وقت خوردن میریخت جمع بکند. ها مادر، خیر است، طوری شده؟ تا دلواپسی کلام وتلواسههای نگاهش کلافه کن ام نشود زود گفتم: «مرخصی گرفتم چند روز به خاطر مهسا….»
بابام دستش به قفس قناریش آمد از اتاق بیرون و نه انگار ما آدم رفت تا برود به حیاط، کنار باغچه. سلامی همینطوری پرداندم و رفتنا و رفع تکلیفی جوابم را داد. اخم نشست به صورت مادرم. گفت: «ناشتایی خوردی؟» چهچه قناری بلند شد. مادرم بلندتر این بار گفت: «مهسا چطوره، خانه خودتان است یا بردیش پیش مادرش؟» گوش به قناری میدادم و تیزی چهچهاش. ساکت که شد گفتم:«بردماش آنجا، گفتم مادرش پیشاش باشد بهتر است.» پاها را به آخه آخه دراز کرد :«دارم عین فلجها میشوم … دیگه دکتر و دوا هم فایده ندارد…» و زانوهاش را مالید و گفت: «تنهایی چرا میمانی توی خانه، ناهار و شام چهکار میکنی؟ لابد میروی ساندویچ میخوری.» چهچه قناری مهلت حرف زدنام نمیداد.
نقد کتاب سلام مترسک
منيرالدين بيروتی به گفته خودش در تمام روایت های کتاب با مفهوم حقیقت درگیر است و اساسا معتقد است نوشتن واقعیت محال است. او درباره کتاب سلام مترسک گفته است: در این رمان صارم دارد یک جاهایی از حقیقت را پنهان می کند ولی مسعود هم به عنوان کسی که نوشته های صارم به دستش افتاده چندان آدم صادقی نیست و دارد یک پنهان کاری بزرگ انجام می دهد. من خیلی وارد جزییات مسائل تکنیکی نمی شوم اما دلیل فلسفی صارم برای این کار این است که او خودش هم از خودش منزجر است و می خواهد خود را از بیرون ببیند چون از این چیزی که خودش هست درمانده شده است.
تعداد بازدید: 242 بار
عنوان کتاب: سلام مترسک
نویسنده: منیرالدین بیروتی
تعداد صفحات کتاب: 229 صفحه
زبان کتاب: فارسی
حجم فایل: 2.4 مگابایت
نوع فایل: PDF (RAR)
منبع: شهرکتاب