دانلود کتاب فوت کوزه گری جلد دوم
فوت کوزه گری جلد دوم در ادامه جلد اول آن که قبلا در سایت قرار داده ایم توسط مصطفی رحماندوست نوشته شده است.کتاب فوت کوزه گری را می شود《 فرهنگ ضرب المثل های ایرانی برای نوجوانان》نامید.یکی از پرمخاطب ترین کتاب هاست ووجه تمایز آن با کتاب های مشابه زبان گویا و سلیس آن و ارائه ی داستان ها و ریشه های ضرب المثل ها برای بهتر به خاطر سپردن مثل های ایرانی است.
در صفحه 604 کتاب می خوانیم
نیمه های شب دزدی به قصد سرقت مال از خانه خارج شد و در تاریکی شهر از کوچه ای به کوچه ای رفت تا آن که به خانه مرد پارچه بافی رسید. مرد پارچه باف سخت مشغول بافتن پارچه ای ابریشمین و زیبا بود. همین طور که کار می کرد، با خود می گفت: «ای زبان، یک ماه است که برای بافتن این پارچه رنج می برم. فردا پیش خلیفه خود را نگه دار و سر مرا به باد مده.» دزد که حرف های مرد بافنده را شنید، سخت کنجکاو شد که ببیند چطور زبان این مرد ممکن است سرش را به باد دهد. پس تصمیم گرفت در گوشه ای منتظر بماند تا صبح بشود. آن شب مرد بافت و بافت و بافت و تا صبح از زبانش خواست که فردا چیزی نگوید که زحمت یک ماهه اش را به هدر ندهد و سر سبزش را به باد.
عاقبت صبح شد و با دمیدن خورشید، مرد، پارچه ابریشمی و رنگارنگ را پیچید و با خود به قصر برد. دزد نیز از پی او روان شد. مرد به دربار وارد شد و پارچه را تقدیم خلیفه کرد. خلیفه با دیدن بافت زیبا و رنگ های دلنشین آن، بسیار خوشحال شد و گفت: «کاری بسیار زیبا و هنرمندانه است؛ اما بگو ببینم، این پارچه را برای چه کاری استفاده کنم؟» مرد گفت: «دستور بفرمایید آن را به خزانه ببرند تا زمانی که شما مردید، روی تابوت تان بکشند!» خلیفه از شنیدن جواب مرد چنان برافروخت که دستور داد فوراً سر از تنش جدا کنند. در همین موقع دزد که در گوشه ای ایستاده بود، جلو آمد و گفت: «اگر اجازه بدهید، سخنی بگویم و بعد فرمان خلیفه اجرا شود.»
به او اجازه دادند و دزد شرح ماجرای دیشب را برای شاه تعریف کرد و گفت: «این بیچاره تمام شب را نگران بود که مبادا زبانش به بیهوده گویی باز شود و …» خلیفه وقتی از ماجرا باخبر شد، دستور داد مرد بافنده را آزاد کنند و به دزد به خاطر مهربانی و جوانمردی اش انعام داد و او را از نزدیکان خود کرد.
کاربرد:
این مثل هنگامی استفاده می شود که بخواهیم به کسی هشدار دهیم که مراقب حرف هایت باش. بدون فکر و اندیشه حرف زدن یا بیهوده گویی ممکن است موجب شود که جانت را از دست بدهی.
مشابه:
آدمی از زبان خود به بلاست.
بس سر که فتادهٔ زبان است ***** با یک نقطه «زبان»، «زیان» است. (ایرج میرزا)
طوطی ز زبان خویش در بند افتاد.
زبانش با سرش بازی می کند.
به هوش باش که سر در سر زبان نکنی.
زبان کشیده نگه دار تا زیان نکنی.
زبان در دهان پاسبان سر است.
خاموش نشین و فارغ از عالم باش.
تعداد بازدید: 1,962 بار
عنوان کتاب: فوت کوزه گری جلد دوم
مثل های فارسی و داستان های آن
نویسنده: مصطفی رحماندوست
تعداد صفحات کتاب: 587 صفحه
زبان کتاب: فارسی
حجم فایل: 8.74 مگابایت
نوع فایل: PDF
منبع: شهرکتاب
