دانلود کتاب یافتن معنا در نیمه دوم عمر
به تعبیر جیمز هالیس نویسنده کتاب یافتن معنا در نیمه دوم عمر، در این دوره ماخود را در جنگلی تاریک می یابیم، در حالی که مسیر زندگی مان را گم کرده ایم.
در نیمه اول عمر ما غالباً تصور می کنیم زمانیکه به واسطه کار درست، ازدواج کردن با شخص درست، بچه دار شدن و خریدن خانه به موفقیت برسیم، همه چیز جفت و جور خواهد شد. ما فکر می کنیم زندگی مان با این موفقیت ها به ثباتی می رسد که در پناه آن به آرامش خواهیم رسید، اما با ورود به نیمه دوم عمر (بین ۳۵ تا ۷۰ سال) از درون حس می کنیم اوضاع روحی مان چندان خوب نیست. حس می کنیم برخی از راه ها و انتخاب هایی که در زندگی رفته ایم و در زمان خودش فکر می کرده ایم که درست بوده است، چندان هم درست نبوده اند.
کم کم دوران افسردگی و دلزدگی از زندگی و مواجهه با تردیدها و دودلی ها فرا می رسند. به تدریج با رفتن آدم های دور و اطراف مان که اتفاقاً برخی از آن ها همسن و سال ما هم هستند، درمی یابیم فرصت تنگ است و ما نتوانسته ایم مسیری برای کسب آرامش و حس رضایت در زندگی مان پیدا کنیم.
خلاصه کتاب
کتاب یافتن معنا در نیمه دوم عمر از خوانندگان خود می خواهد که پیش فرض های قدیمی را رها کنند و با اندیشیدن به خویشتن خویش به سمت نقش اصیلی که برای آن متولد شده اند بروند و هدایت و کنترل زندگی خویش را در دستان خود و نه در دستان هزار عامل بیرونی بگیرند. این کتاب کمک می کند تشخیص دهیم فراخوان هایی که برای زیستن زندگی جدید تجربه می کنیم چه هستند. هالیس این سرنخ ها را ذکر می کند و رایج ترین آنها را افسردگی می داند و خستگی و دلزدگی را هم علائمی نزدیک به آن می داند که نشان می دهد که هدفی که تاکنون انرژی روانی فرد به آن معطوف بوده است دیگر نمی تواند دستور کار روح را انجام دهد و در این جا باید پرسید که روح چه می خواهد؟ نه اینکه دیگران و فرهنگ و والدین و .. چه می خواهند.
باید به انرژی های خودآگاه جهت داد و با معطوف کردن این انرژی ها در راستای ارزشهای دیگر افسردگی را برطرف نمود. هالیس ذکر می کند که انتخاب دستور کاری که روح می خواهد اضطراب به همراه خواهد داشت؛ اما او انتخاب راه همراه با اضطراب را بهتر و با چشم انداز روشن نسبت به زندگی با افسردگی می داند و اضطراب را بهایی می داند که برای رشد کردن و سفر قهرمانی زندگی باید پرداخت.
او فرافکنی را الگوی دیگری می داند که نشان دهنده یک ارزش مورد غفلت قرار گرفته در درون ماست. برداشتن بار ناخودآگاه از روی مواردی که ما فرافکنی را روی آنها انجام می دهیم اعم از همسر، فرزند، شغل و … گامی است در جهت تبدیل شدن به کسی که قرار بوده است باشیم. کتاب یافتن معنا در نیمه دوم عمر را به همه افراد بالای سی سالی که احساس بی انگیزگی، پوچی و بی هدفی در زندگی دارند و دیگر از زندگی مثل قبل لذت نمی برند. توصیه می کنیم.
بخشی از متن کتاب
به لحاظ تاریخی، خانواده به عنوان یک نهاد ضروری ایجاد شد که نه تنها شامل رابطه خونی، بلکه شامل کسانی میشود که حضور دارند تا کارهای روزمره اساسی و انتقال ارزشهای قبیله را انجام دهند. یک گروه، وقتی کنار هم میآیند، بهتر میتوانند از خود دفاع کنند، نقشها و وظایف را متمایز کنند، از جوانترها حمایت کنند، و دوام گروه را تضمین کنند. اگر بیولوژیستهای اجتماعی درست گفته باشند، مردها از لحاظ ژنتیکی برنامهریزی شدهاند تا اسپرم را در خدمت بقای گونه انسانی بگسترانند و زنها برنامه ریزی شدهاند که به دنبال ادامه شراکت باشند تا حفاظت از خودشان و کودکان آسیبپذیرشان را تضمین کنند.
این دستور کار دو طرفه شاید به بهترین نحو از طریق خلق ایده زناشویی محقق میشد، با قدرتهای کافی و دارای مجوزی برای کنترل و هدایت کردن تاب خوردنهای وحشیای که اروس اغلب در دام آنها میافتد. وقتی فرهنگها تکامل پیدا کردند، خانواده تبدیل به یک واحد منسجم در دنیای تغییر، هجومهای خصمانه، تخریب طبیعت و جستجوی دائمی برای غذا و سرپناه تبدیل شد. این واحد ثابت بیشتر تکامل یافت و به حامل حیاتی فرهنگ تبدیل شد، وسیلهای برای حفظ اسطوره شناسی قبیلهای، کارکردهای اجتماعی و رابط بین ارزشهای قبیلهای و متعالی.
اما خانواده همیشه بیش از این بوده است و همچنان چیزی بیش از این خواهد بود، چه شکاف برداشته باشد و چه دست نخورده باشد، چه در نزدیکی باشد و چه در مکانی دور افتاده باشد. خانواده یک میدان نیروی کهن الگویی بوده و همچنان هست که در آن تمام ما شرکت میکنیم، حتی بسیار بعد از آن که در پایان نوجوانی از لحاظ فیزیکی به عنوان اولین عزیمتمان، خانواده را ترک میکنیم. ترک خانواده از لحاظ روانی همچنان یک کار جداگانه و حیاتیتر و گاهی غیر ممکن برای نیمۀ دوم زندگی باقی میماند.
به همین دلیل است که اغلب هر چه ما دورتر میرویم و هر چه سالهای بیشتری میگذرد، احتمالاً بیشتر با خانوادۀ نامرئیمان که هنوز کاملاً در ژستهای روانی و الگوهای رفتاری ما قابلدسترس است، برخورد میکنیم. همانگونه که یونگ عنوان کرده است: وقتی موقعیتی اتفاق میافتد که با یک کهن الگوی معین ارتباط دارد، آن کهنالگو فعال میشود و حالت تکانهای پدید میآید، که (با وجود تمام استدلالها و ارادهها) همچون یک حس غریزی، راه خود را پیدا میکند. به همین دلیل است که «پدر» همیشه در یک سمت قدم بر می دارد و در سمت دیگر، «مادر تاریکی قرار دارد که همیشه با گامهایی نرم و سبک در نزدیکی قدم برمیدارد.»
نقد کتاب یافتن معنا در نیمه دوم عمر
جیمزهالیس روانشناس تحلیلی یونگی به خوانندگان کتاب یافتن معنا در نیمه دوم عمر کمک می کند که با خودآگاهی به سمت زندگی نیمه دوم عمری که برای آن ها رضایت و معنای بیشتری به همراه دارد رهسپار شوند. او معتقد است فرد به منظور این گذار و تحول باید درباره نحوه کار روان اطلاعات بیشتری داشته باشد و علائم ناراحتی و ملالت خود را سرکوب نکند و واکنش و نگرش متفاوتی نسبت به آن اتخاذ کند.
باید یاد بگیرد که آنها سرنخ هایی برای کشف آرزوهای زخمی روح هستند و با مسئولیت پذیری و جرات و جسارت آنها را دنبال کند و به مرکز صحنه نمایش زندگی وارد شده و نقش خود را به خوبی و درستی ایفا کند. فرد باید بداند روح چگونه کار می کند، چگونه می توان با آن همکاری داشت. چگونه می توان سفر قهرمانی خود را توسعه داده ومعانی مختلف آن را پیدا کرد و در نهایت با هدف بهبود جهان خود بر اساس آن معانی زندگی کرد.
تعداد بازدید: 1,553 بار
عنوان کتاب: یافتن معنا در نیمه دوم عمر
نویسنده: جیمز هالیس
مترجم: سید مرتضی نظری
تعداد صفحات کتاب: 307 صفحه
زبان کتاب: فارسی
حجم فایل: 22.3 مگابایت
نوع فایل: PDF (RAR)
منبع: شهرکتاب