داستان خانوادگی

آخرین ویرایش: 2 سال قبل
داستان خانوادگی (nbookcity.com)

دانلود کتاب داستان خانوادگی

خواندن کتاب داستان خانوادگی شاید از حیث چه بودن، چندان جذاب نباشد ولی کمی که نزدیکتر آییم، چگونگی‌­ای که نویسنده از آن بافته، شایسته خواندن است.

عنوان کتاب، نام دو پهلویی است بر داستان واسکو پراتولینی که روایت درونش را تلخ‌تر می کند، روایت نبود تمام آن چیزهایی که معنای بودنشان را آشکار می کنند؛ انگار این همان عصاره خامی است که تمام غصه درش پوییده است، مثل حس نبود مادر که شاید با بودنش چنین نیرویی نداشت، دوری از مادربزرگ که معنای یک روز دورهمی عید را مشخص می کند و نبود فروچو که پراتولینی را به سوی خود خوانده است.

خلاصه کتاب

واسکو پراتولینی نویسنده ایتالیایی در 19 اکتبر 1913 در یک خانواده کارگری در شهر « فلورانس » به دنیا آمد. فضای داستان های پراتولینی با الهام از همین اصل و نسب کارگری است. او مثل بسیاری از نویسندگان شغل های گوناگون را تجربه کرده است. مثل : مامور آسانسور، شربت فروش ، صحاف و… عضو نهضت مقاومت. کتاب داستان خانوادگی از زاویه اول شخص که یکی از پسران خانواده است روایت می شود.

او قصه برادرش را باز می گوید که پس از یتیم شدن تحت تکفل خانواده ای قرار گرفت اما بعد از مدتی آن خانواده نیز با از دست دادن ثروت و سرمایه خانوادگی، به فقر و فلاکت دچار شد. او زندگی سختی را می گذراند تا این که رشد می کند و صاحب فرزند می شود و … فروچو برادر نورسیده­‌ای است که با آمدنش مادر را به کام مرگ فرو برده، با زیبایی ذاتی‌­اش فرزند خوانده اعیان‌­ها شده و واسکو و مادربزرگ هفته­‌ای یکبار برای دیدنش به ویلارسا می‌­روند

اما در این میان آن­‌چه هر­ روز و هر روز بی‌­اهمیت­‌تر می ­شود، همان فروچوایست که همینک دارد با او درد و دل می­‌کند، فروچو­ای که به دلیل تربیت خاصش به سختی می‌­توان با او ارتباط گرفت، پسربچه­‌ای ننر و نازپرورده که برخوردی سرد دارد، پز اسباب بازی‌­های قشنگش را می‌­دهد، با گریه­‌های بی­‌دلیلش واسکو را به دردسر می‌­اندازد و حکم آخر آن­که، مقصر اصلی مرگ مادر است. اما چه چیزی این فروچو­ی بی‌­اهمیت را ناگهان تبدیل به برادری کرده است که برای هضم نبودنش، باید این‌ چنین با او بودن را ادامه دهد؟

بخشی از متن کتاب

با صدایی که از بیرون پنجره می آمد، از خواب پریدیم. یک نفر از طنابی آویزان شده و پاهایش را به لبه پنجره تکیه داده بود. بدنش به پنجره می خورد. داشت ناودان طبقه بالا را تعمیر می کرد. هر دو با حال خوبی از خواب بیدار شدیم. تو یادت رفته بود ساعت مچی ات را باز کنی و با آن خوابیده بودی. گفتی: «اگر کسی بابا را این شکلی از خواب بیدار کند، دنیا را به هم می ریزد.» بعد گفتی: «پاشو برویم کانوسا.» و خنده ات گرفت. گفتم: «تاريخت خوب است.»

صاحبخانه و سایر مستأجران بیرون رفته بودند. تو را تا آشپزخانه همراهی کردم تا خودت را بشویی. بعد کیفت را بستی و با هم خارج شدیم. گفتی: «صبحانه نمیخوریم؟ من میهمانت می کنم.» معلوم می شود خیلی پول داری؟» از پینگ پونگ در می آورم.» باز چهره ات سرخ شد. معلوم بود هر بار که اشتباهی میکنی، فورا متوجه می شوی و خودت را پیش وجدانت سرزنش میکنی. برای خوردن نان تست و شیر و قهوه به کافهای پشت شهربانی رفتیم. خانم صاحب کافه که خودش هم خدمت می کرد، پرسید: «کره هم میل دارید؟ »

«بله» او با کره، مربا و چند ساندویچ برگشت. گفت: «مربا هم آوردم که یک بار دیگر مرا دنبالش نفرستید.» زن جوانی بود. نگاه و حرکاتش جذاب بود. او را می شناختم و ازش خوشم می آمد. او هم این را می دانست و از این بازی چندان هم ناراضی نبود. تو پرسیدی: «مربای پرتقال ندارید؟ » فقط در قوطی داریم. اگر واقعا دلتان ضعف رفته می توانم یکی برایتان باز کنم.» گفتم: «خیلی خوب است، حتما یکی باز کنید. می دانید، او برادر من است.» تو خجالت کشیده بودی ولی به نظر راضی می رسیدی. زن گفت: «حاضر بودم شرط بندی کنم.»

نقد کتاب داستان خانوادگی

کتاب داستان خانوادگی در ۱۹۴۷ منتشر شد که داستان آن دربارهٔ برادر درگذشتهٔ خود نویسنده بود. واسکو پراتولینی در فلورانس و در خانواده‌ای فقیر بزرگ شد. او به شغل های گوناگونی پرداخت تا اینکه با از دست دادن سلامتیش در آسایشگاه بستری شد (۱۹۳۵ تا ۱۹۳۷). او هیچ سابقهٔ تحصیلی رسمی نداشت اما بطور پیوسته مطالعه می کرد و در دوران آسایشگاه به نوشتن پرداخت. پس از آن به رم رفت و الیو ویتورینی را ملاقات کرد که دوست نزدیکش گردید و او را به حلقهٔ ادبی معرفی نمود.

نویسنده نه قصد گله و شکایت از روزگار آن زمانی خود را دارد و نه قصد پنهانی رساندن پیام‌­هایی از قبیل مصائب تمول و فقر و نه حتی بی‌مادری، بلکه گویی صرفا می­‌کوشد، برادری را در خود احیا کند که دیر فهمید تا چه اندازه، وابسته‌اش بوده است. برادری که به توان هم می توانستند روح مادری ناشناخته را احضار کنند، مادری که بهانه‌­ای می­‌شد تا آن دو، حسی بلاتکلیف را به هم گره بزنند!

داستان خانوادگی می ­تواند آن قصه‌­ای باشد که بار دیگر، برای خواندن چیزی به آن رجوع کنید که در زیر تنش می گذرد.

تعداد بازدید: 189 بار

Vasco%20Pratolini%20 %D9%88%D8%A7%D8%B3%DA%A9%D9%88%20%D9%BE%D8%B1%D8%A7%D8%AA%D9%88%D9%84%DB%8C%D9%86%DB%8C

عنوان کتاب: داستان خانوادگی

نویسنده: واسکو پراتولینی

مترجم: بهمن فرزانه

تعداد صفحات کتاب: 133 صفحه

زبان کتاب: فارسی

حجم فایل: 1.2 مگابایت

نوع فایل: PDF (RAR)

منبع: شهرکتاب

دکمه دانلود قابل مشاهده برای کاربران ویژه

نوشته‌های مشابه

بامدادان در این کتاب با اتکا به منابع تاریخی و با استفاده از روشی تحلیلی، به بررسی روایت های مختلف از پیدایش اسلام می‌پردازد. او در این کتاب به این نتیجه می رسد که روایت های سنتی از پیدایش اسلام...
بروزرسانی: 3 روز قبل
تعداد بازدید: 88
کتاب چراغها را من خاموش میکنم که بیش از هشتاد و هشت بار تجدید چاپ شده است، اثر نویسنده‌ای به‌نام زويا پيرزاد است. این رمان درمورد زندگی چند خانواده‌ی ارمنی ساکن آبادان در دهه‌ی ۴۰ است...
بروزرسانی: 19 ساعت قبل
تعداد بازدید: 9510

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *