دانلود کتاب در یک جنگل تاریک تاریک
کتاب در یک جنگل تاریک تاریک یکی از ده رمان معمایی منتخب و از پرفروشترین های نیویورک تایمز می باشد.
یک داستان جذاب و دلهره آور است. معمایی پیچیده و پر از جزئیات که مخاطب را به سفری هیجان انگیز می برد. روث ور با قلم توانمند خود داستان را به قدری ملموس و پر از جزئیات روایت کرده است که تصور می کنید مشغول تماشای یک فیلم سینمایی ترسناک هستید. این کتابی است که اگر در دست بگیرید تا فهمیدن راز داستان نمی توانید آن را زمین بگذارید. رمان پیش رو می تواند هدیهی بسیار خوبی برای آدم های عاشق هیجان باشد.
کشش داستان و متعهد ماندن نویسنده به ژانر کتاب چیزی است که مخاطبین را به تحسین وا داشته و شاید آنها را برای خریدن اثر دیگری از این نویسنده بریتانیایی ترغیب کرده باشد. همانگونه که در نظر مخاطب انگیزههای کاراکترها برای تصمیمات مخوفی که می گیرند قابل پذیرش نیست. با این همه نمی توان پایان کتاب را ناامیدکننده خواند زیرا داستان تا انتها برای مخاطب غافلگیری دارد و لحظهای از توجه آن غافل نمی شود.
خلاصه کتاب
نویسنده در کتاب در یک جنگل تاریک تاریک، داستان جذاب زندگی دختری به نام نورا را دستمایهی روایت خود قرار می دهد؛ او نویسندهای منزوی است که به نوشتن رمان های جنایی می پردازد. نورا به وسیلهی دوستى که مدتهاست از او خبری ندارد به یک میهمانی در شمال انگلستان دعوت می شود. اگر چه نورا تمایلی به ترک کردن خانهی دنج و خلوت خود ندارد اما در نهایت خود را قانع به رفتن می کند. در نهایت نورا و چند دوست قدیمی در خانهای شیشهای در دل جنگل در کنار هم قرار می گیرند. میهمانیِ مانند دیدارهای معمولی آغاز می شود اما کم کم رنگ و بوی ماجرا تغییر می کند و اسرار تک تک شخصیتهای داستان برملا می شود و نورا نیز از این قاعده مستثنی نیست؛ او هم چیزهایی در گذشتهی خود دارد که نمی خواهد دیگران بدانند.
البته این تنها بخش ترسناک ماجرا نیست، آنها به مرور متوجه می شوند که تنها حاضران این خانهی شیشهای نیستند و کسی هم به قتل رسیده است! گاهی اوقات، تنها چیزی که باید از آن بترسید خودتان هستید! در این رمان پرتعلیق، هیجان انگیز و پر از پیچ و خم های داستانی، چیزی که قرار بود آخرِ هفته ای آرامش بخش و پر از سرگرمی و لذت در ییلاقی انگلیسی باشد، به لحظاتی کابوس وار تبدیل می شود. مهمانی شش نفره در داستان یک مهمانی ساده نیست. اینجا جایی است که لیونورا با گذشته مواجه می شود… او از آمدن به این خانهی شیشهای در جنگل پشیمان خواهد شد…
لئونورا دختر 26 ساله است که به تنهایی در آپارتمان کوچکی در لندن زندگی میکند و عاشق دویدن است. ارتباطات گستردهای ندارد و بیشتر اوقات روز را به تنهایی در خانه و با نوشتن داستانهای جنایی و مکاتبه با ناشران میگذراند. با پیدا شدن سر و کله “فلو”، که خود را دوست صمیمی کلارا در دوران دانشگاه معرّفی میکند، ریتم زندگی نورا به آرامی بهم میریزد. گذشتهای که تمام مدّت از آن فرار میکرد مقابلش ایستاده و فرصتی را در اختیارش قرار داده است تا تمام هر آنچه این مدّت برایش مسئله بوده را یک بار برای همیشه حل کند. با این حال هنوز هم توی ناخودآگاه ذهنش از کلارا شکست میخورد و او را میستاید و این را از توجه بیش از حدش به رابطه نورا و فلو میتوان برداشت کرد.
فلو امّا پا را فراتر از نورا گذاشته و آشکارا کلارا را میستاید. 3 نفر دیگر نیز با این گروه همراهاند. یک پسر مجرد که دوست صمیمی کلاراست و تئاتر میخواند. یک تازه مادر که تمام حواسش در خانهاش بیرون از جنگل مانده است و “نینا” دوست مشترک نورا و کلارا که در لندن پزشکی می خواند و به راحتی با آدمها صمیمی نمی شود. خواندن کتاب در یک جنگل تاریک تاریک برای همه کسانی که از رمان های جنایی و هیجانی لذت می برند توصیه می شود.
بخشی از متن کتاب
میخواهم بخوابم، ولی توی چشم هایم نور می اندازند. من را آزمایش و اسکن کردند و جوابها را پرینت گرفتند، لباسهای خون آلودم را درآوردند. چه اتفاقی افتاده؟ چه کار کردهام؟ من را سوار ویلچر، در راهروهای دراز پیش می برند، نورها را برای شب کم فروغ کردهاند، از کنار بیماران خواب می گذریم. بعضی از آنها، همین طور که من رد می شوم، بیدار می شوند و من حالت خودم را در چهرههای شوکۀ آنها می بینم، آنطوری که رویشان را برمی گردانند، انگار از چیزی رقن انگیز یا ترسناک.
دکترها از من سؤالاتی می پرسند که نمی توانم جواب بدهم، چیزهایی می گویند که یادم نمی آید. آخر سر، وصلم می کنند به یک مانیتور و رهایم می کنند، تخدیرشده و خوابآلود و تنها. اما نه چندان تنها. با درد به پهلو می چرخم، و آن موقع است که می بینمش: افسر پلیس زنی صبورانه روی صندلی نشسته است. از من مراقبت می شود، ولی نمی دانم چرا.
آنجا دراز کشیدهام. از پشت شیشۀ دریچۀ تورسیمیدار به پشت سر افسر پلیس نگاه می کنم. خیلی دلم می خواهد بروم بیرون و چیزهایی بپرسم، اما جرئت ندارم. تا حدی به این خاطر که مطمئن نیستم پاهای پشمالویم بتوانند من را تا دم در بکشانند. اما تا حدی هم به این خاطر که مطمئن نیستم بتوانم جواب سؤالها را تحمل کنم.
نقد کتاب در یک جنگل تاریک تاریک
روایت کردن داستان کتاب در یک جنگل تاریک تاریک در دو برهه زمانی متفاوت در کتابهای زیر مجموعه این ژانر به خوبی جا افتاده است و به خودی خود بر تعلیق روایت میافزاید. خواننده در آنِ واحد بخشی از گذشته و آینده کاراکترها را می داند و با پیش رفتن در کتاب این فضای خالی بین ابتدا تا انتها را با اطلاعات جدیدی که در می یابد پر می کند. داستان دو پایان دارد. پایانی که روث ور کتاب را با آن آغاز می کند و دیگر پایانی که نورا برای کتاب رقم می زند. گویا کنکاش در گذشته به تمام سؤالات ذهن نورا پاسخ نمی دهد و همین امر آغازگر داستان دیگری در زمان حال؛ هنگامی که او تحت مداوا و زیر بازجویی است، می شود.
در واقع بخشی از آنچه در گذشته اتفاق افتاده است در آیندهای که هنوز نیامده روشن می شود و این بار دیگر قدرت قلم روث ور را به نمایش می گذارد. گفت و گوی شخصیّتها در میانه کتاب و در حین برگزاری مهمانی اگرچه آنچنان جذاب نیست امّا مهم است و بخشی از داستان را اینگونه برای مخاطب بازگو می کند.
با این حال شاید از حوصله خوانندگان کمتر صبور، خارج شود و از شور داستان در یک جنگل تاریک تاریک بکاهد.
کتاب های پیشنهادی
تعداد بازدید: 1,223 بار
عنوان کتاب: در یک جنگل تاریک تاریک
جز برترین کتاب ها با راوی غیرقابل اعتماد
نویسنده: روث ور
مترجم: شادی حامدی آزاد
تعداد صفحات کتاب: 249 صفحه
زبان کتاب: فارسی
حجم فایل: 23.4 مگابایت
نوع فایل: PDF (RAR)
منبع: شهرکتاب