دانلود کتاب فصل شیدایی لیلاها
هدف سید علی شجاعی از نوشتن کتاب فصل شیدایی لیلاها بیداری جهان و روشن تر کردن موضوع جهان شمول عاشورا برای مخاطبان خود بوده است.
این اثر داستان آنهایی است که در روز انتخاب، در شب عاشورا، حماسه ساز شدند و نامشان جاودانه ماند. رمان قشنگی است که همه دوست داران امام حسین (ع) را همراه خود می کند و لذتی عمیق به آنها می بخشد.
این کتاب بسیار شاعرانه و آهنگین داستانِ خود را تعریف می کند. قلم حرفهای نویسنده، او و اثرش را از دیگر کتابهای هم سبک خود جدا می کند. شجاعی برای نوشتن این کتاب بسیار مطالعه کرده و وسواس فراوانی به خرج داده است تا اصل مطلب را به روشنی بیان کند. او تلاش کرده از افرادی سخن بگوید و یا رویدادها را پیرامون کسانی شرح دهد تا شما هر چه بیشتر با آنان احساس همذات پنداری کنید.
خلاصه کتاب
کتاب فصل شیدایی لیلاها داستانی با درونمایه تاریخی و مذهبی است. داستانی که بیانگر لحظه سخت تصمیم گیری و تردیدهای افراد در زمان عاشورا است. درست در همان لحظهای که در شب واقعه، چراغها خاموش شدند تا هر کس که میخواهد برود، برود. این داستان اما روایتگر آنهایی است که در کنار سیدالشهدا (ع) ماندند و او به پشت نکردند و فردایش به تاریخ پیوستند.
داستان هفت راوی دارد و هر بخش داستان کربلا را از زبان یکی از راویان بیان میکند؛ زهیر بن قِین، ضحاک بن عبدالله مشرفی، حر بن یزید ریاحی، عبید الله بن حر جعفی، عمرو بن قرظه انصاری، شبث بن ربعی و نویسنده.
فصل شیدایی لیلاها داستان آدم هایی است که عادی بودند. مانند همه می ترسیدند و دغدغه زندگی و مرگ داشتند. اما به دلیل انتخابی که کردند، جاودانه شدند. آنها درست در زمان شیدایی، بهترین تصمیم را گرفتند و به این ترتیب نامشان را برای همیشه در دل تاریخ شجاعت، رشادت و دلاوری ثبت کردند.
بخشی از متن کتاب
در سکوت مدام بیابان، تنها نالۀ ضحاک است که گاه در فراز میآید و دوباره خاموشی. کاش میتوانستم دلم را… دلی نمانده… این سینۀ سوخته… کاش لااقل میتوانستم آب بیاورم به این عقلسوزی… کدام عقل… چه اندیشۀ کودکانهای… کاش مرده بودم پیش از این… کاش به نوزادی قربانی میشدم… کاش… چهقدر عقل حقیر است در بازی دل… چه مرکب کندی است این خرد… تمام آبهای عالم هم کفاف نمیدهد خودسوزی عقلم را… میترسم بمیرم و باز پشیمانی همراهم باشد… میترسم برخیزم به قیامت و افسوس با من… تمام سنگریزههای این بیابان، آه و دریغ مرا شنیدهاند… چه سود… اگر آسمانها هم به نالۀ من بسوزند، باز زمان با این همه خست، کمی به عقب بر نمیگردد و آفتاب، دوباره به ظهر نمیآید…
من فقط محتاج یک نیمروزم… همین… کاش همۀ عمرم را میتوانستم برابر کنم با یک غروب… لعنت به مکر ایام، که همۀ همراهیام را چه ارزان از چنگم بیرون کشید… من با حسین بودم… به قاعدۀ همۀ سفر… هر کجا که بود… مرا به همراهی کاروان حسین میشناختند… آنگاه که تلاوت میکرد: فخرج منها خائفا یترقب، و از مدینه هجرت مینمود… آنگاه که در میقات لباس احرام به تن می پوشید و زمزمه میکرد: لبیک اللهم لبیک، لبیک لا شریک لک لبیک… آنزمان که مفرده تمام میکرد و میگفت: مرگ بر پیشانی فرزندان آدم، آنچنان آشکار و هماره نقش بسته است که گردنبند بر گردن دخترکان و خلخال بر پایشان… آنزمان که… من با حسین بودم… به قاعدۀ همۀ سفر… او با کوله باری از نامههای کوفیان، ترک حرم گفت و ما را یاران این هجرت خواند…
از تنعیم گذشتیم و من با او بودم… صفّاح را پشت سر گذاشتیم و من باز هم… در ذاتعرق تنها به فاصلۀ دو خیمه از حسین عمود افراشتم… اصلاً در منزلگاه حاجر من بودم که نامۀ حسین به دست قیس بن مسهّر دادم، تا حضورش در کوفه، اجابت حسین باشد به دعوت مکرر کوفیان… من… در منزل زرود… من با حسین بودم به قاعدۀ همۀ سفر… بسوزد، خاکستر شود این عقل بیخرد… این خرد بیغیرت… که مرا چنین آوارۀ این صحرا کرده است… ضحاک خاک بر سر میریزد، روی میخراشد، پیراهن چاک میدهد، ضجه میزند، اما جانش لختی آرام نمیگیرد، جنون بر تار و پود وجودش چنگ انداخته…
نقد کتاب فصل شیدایی لیلاها
کتاب حاضر، قهرمان محور است و هرکدام از هفت راوی قهرمان برهه خود می شوند. سید علی شجاعی در کتاب فصل شیدایی لیلاها، بستر را برای بررسی لایههای پنهان اتفاقات عاشورا آماده می کند اما از زبان هفت راوی، که هرکدام از این هفت نفر خود را گاه در کنار امام و یا حتی گاه در مقابل امام میب ینند، پس وقایع از زبان هرکدام و از منظرهای متفاوت روایت می شود. بنمایه کتاب بر پایه کلمات و جملات لطیف و نرم استوار گشته است. تمامی ما وقایع 18 ذیالحجه تا عاشورا را هزاران بار شنیدهایم اما این کتاب چنان برای بازگویی وقایع دلربایی میکند که مخاطب برای شنیدن ادامه کتاب کششی بس بی پایان خواهد داشت.
می توان از منظر روانشناختی نیز هم، کتاب حاضر را بررسی کرد چرا که تمامی ما انسانها در شرایطی قرار می گیریم که باید بین درست و غلط انتخاب کنیم اما به دلیل وابستگیهای دنیایی ازجمله خانواده و کوچکترین علایقمان راحتترین راه یعنی تنها گذاردن حق را انتخاب میکنیم. واقعه عاشورا این است، کسانی ماندند و رستگار شدند که به دنیا و تمامی تعلقات آن نه گفتهاند اما کدام یک از ما می توانیم اینگونه انتخاب کنیم؟ زهیر بن غین یک تاجر بود اما چگونه انتخاب کرد؟
در کتاب فصل شیدایی لیلاها، مخاطب با دانای کل طرف است چرا که راوی از ابتدا با مخاطب بازی می کند، 6 شخصیت عاشورایی را ابتدا به عنوان راوی انتخاب می کند اما فرد اصلی همان راوی هفتم یعنی خود نویسنده (سید علی شجاعی) است.
کتاب های پیشنهادی
تعداد بازدید: 464 بار
عنوان کتاب: فصل شیدایی لیلاها
نویسنده: سید علی شجاعی
تعداد صفحات کتاب: 89 صفحه
زبان کتاب: فارسی
حجم فایل: 7.33 مگابایت
نوع فایل: PDF (RAR)
منبع: شهرکتاب