چطور به اینجا رسیدم

دانلود کتاب چطور به اینجا رسیدم

باربارا دی آنجليس در کتاب چطور به اینجا رسیدم راه های غلبه بر نا امیدی و شکست را بررسی کرده است.

او به ما نشان می دهد هر شخص دارای استعدادهای خاصی است و باید به بهترین شکل از آنها استفاده کند و با خودباوری روحی و معنوی و یافتن دوباره ی دریچه های امید در زندگی می توان زندگی رویایی و پربارتری داشت و از آن لذت برد. 

این کتاب به شما کمک می‌کند زمانی‌که زندگی و عشق‌تان وارد مسیرهای دور از انتظار می‌شوند، امید و شادی جدیدی بیابید.

باربارا دی آنجلیس در مقدمه گفته است:

چطور به اینجا رسیدم؟ این کتاب در مورد همین پرسش است و به شما کمک می‌کند تا پاسخی بیابید. همچنین در مورد قدرت این پرسش است که می‌تواند زندگی و روابط شما را عمیقا تغییر دهد. 

کتابی است در مورد تشخیص و درک تحول‌های مهم که مقاصد و مراحل حساس را در مسیر شما منحرف می‌کنند. به این ترتیب می‌توانید بدون ترس، سردرگمی، احساس گناه و با متانت، شایستگی و ژرف‌اندیشی بیشتر از آن‌ها عبور کنید.

کتاب چطور به اینجا رسیدم در مورد رنجی است که ندانسته برای خود ایجاد می‌کنید و بهایی است که در مورد کار یا روابط خود می‌پردازید و زمانی ‌که پرسش فوق از درون شما بانگ می‌زند و آن را نادیده می‌گیرد، این کتاب شما را راهنمایی می‌کند واکنش مناسبی نشان دهید و به پاسخ‌های دریافتی توجه کنید. 

چگونه به اینجا رسیدم در مورد یافتن راهی به سوی امید و شادی تازه است.

عناوین فصل های کتاب

1. چطور به اینجا رسیدم ؟
2. در جستجوی معرفت
3. نقطه عطف و عبور از جاده غفلت و بیدار شدن
4. گم شدن جاده خوشبختی و سعادت
5. قایم باشک بازی کردن با حقایق
6. ندیدن حقایق و از بین رفتن احساسات
7. خود واقعی من لطفا بلند شو
8. عبور از جهل و نادانی ، رسیدن به روشنایی و نور ، وارد شدن به مرحله عمل
9. حسرت زندگی قبلی خود را خوردن
10. حرکت کردن بدون نقشه و تعیین مسیر قبلی : تبدیل شدن بن بست ها به راه های باز
11. پیدا کردن راه و بازگشت عشق
12. رسیدن به معرفت
13. رسیدن به ناکجا آباد

بخشی از متن کتاب

غصه خوردن براى سرخوردگى و عهدشکنى نیرنگ‌آمیز است. وقتى از توهم خود بیدار مى‌شویم، ناگهان گذشته بسیار غیرواقعى به نظر مى‌رسد. ما با احساس سردرگمى و بى‌فرجامى تنها مى‌مانیم در این حالت هیجانات بسیارى وجود دارد که هرگز برطرف نمى‌کنیم.

و بسیارى از واقعیت‌ها وجود دارند که هرگز با آن‌ها همراه نمى‌شویم و این‌ها وسوسه‌هایى هستند براى مشغول کردن ما به آن‌چه اتفاق افتاده و براى از اعتبار انداختن کل تجربه که مى‌تواند مارا از حرکت رو به جلو باز دارد. (ص98 کتاب چطور به اینجا رسیدم)

من چندین بار در عشق، دوستى و کار با خیانت طرف مقابل مواجه شده‌ام. یکى از سخت‌ترین و اساسى‌ترین درس‌ها براى من یافتن راهى بود که بتوانم دوباره به روابط خود مثبت نگاه کنم و لحظه‌هاى خوب گذشته، موفقیت‌ها و مهربانى موجود در آن‌ها را به‌یاد آورم و اجازه ندهم همه‌ى آن تجربه خراب شود.

گاهى در سوگوارى گذشته گیر مى‌کنیم، زیرا آن را بى‌قید و شرط محکوم کرده‌ایم. برنگشته‌ایم که قسمت‌هاى خوب آن تجربه را بازیابیم و شیرینى آن را بچشیم.

بخش دیگری از کتاب

در کتاب چطور به اینجا رسیدم می‌خوانیم: یک لحظه تصور کنید که می‌خواهید با ماشین به شهری به خصوص، سفر کنید، اجازه دهید، بگوییم مثلاً به ساحل میامی، فلوریدا. نقشه‌ای می‌خرید تا در مسیریابی به شما کمک کند. نقشه را مطالعه می‌کنید و تمام جاده‌هایی را که باید برای رسیدن به میامی در آن‌ها رانندگی کنید، علامت می‌گذارید، میامی از جایی که زندگی می‌کنید ۱۵۰۰ مایل فاصله دارد. 

سپس سفر دور و دراز خود را آغاز می‌کنید. همین طور که روزها و ساعت‌ها می‌گذرد، مشتاقانه در جاده به دنبال علائمی می‌گردید که نشان می‌دهند کجا هستید و اطمینان می‌دهند که در مسیر درست پیش می‌روید: میامی ۱۰۰۰ مایل، میامی ۵۰۰ مایل، میامی ۳۰۰ مایل، میامی ۵۰ مایل و میامی خروجی بعدی. با خود می‌اندیشید: «سرانجام رسیدم.»

حالا تصور کنید وقتی وارد شهر میامی می‌شوید که انتظار داشتید گرم و مرطوب باشد، شوکه می‌شوید، چون متوجه می‌شوید که سرمایی سوزان دارد و برفی سنگین می‌بارد. مردم شهر که خود را با شال گردن، دستکش و پالتو پوشانده‌اند، با شتاب در حرکت‌اند. (ص59 کتاب چطور به اینجا رسیدم)

یخ همه جای زمین منجمد را فرا گرفته است. هر چه نگاه می‌کنید هیچ نشانه‌ای حاکی از شباهت به ساحل اقیانوس نمی‌بینید. وقتی از رهگذران می‌پرسید آیا اینجا میامی است، نگاه عجیب و غریبی به شما می‌کنند گویا دیوانه‌اید. حیرت‌زده در ماشین خود می‌نشینید و به نقشه‌ای خیره می‌شوید که مدام از آن پیروی کرده‌اید.

نقد کتاب چطور به اینجا رسیدم؟

زمانی پیش می آید که زندگی خود را آن چنان که هست می یابیم، نه آن طوری که آرزویش را داشتیم. گویی هم چون غریبه ای در زندگی خود از خواب بیدار می شویم و با ترس و نومیدی درمی یابیم که زمان تغییر کردن فرا رسیده است. 

طرح این پرسش که چطور به اینجا رسیدم و نبود پاسخ است که ما را گرفتار بحرانی روحی و عاطفی می کند. این کتاب روانشناسی با بیان مثال هایی در اینباره و همین پرسش به شما کمک می کند تا پاسخی بیابید و هم چنین در مورد قدرت این پرسش است که می تواند زندگی و روابط شمار ا عمیقاً تغییر دهد. 

کتاب چطور به اینجا رسیدم کتابی است در مورد تشخیص و درک تحول های مهم، که مقاصد و مراحل حساس را در مسیر شما منحرف می کند و به این ترتیب می توانید بدون ترس، سردرگمی، احساس گناه و با متانت و ژرف اندیشی بیشتر از آن عبور کنید.