اعترافات یک کتاب خوان معمولی

آخرین ویرایش: 2 سال قبل
اعترافات یک کتاب خوان معمولی (nbookcity.com)

دانلود کتاب اعترافات یک کتاب خوان معمولی

نویسنده در کتاب اعترافات یک کتاب خوان معمولی، یادداشت‌هایش دربارۀ کتاب‌ها را با زندگی‌اش پیوند داده است و تصویری دوست داشتنی از زندگی با کتاب و آدم‌های کتاب باز در ذهن خواننده ترسیم می کند.

آنه فدیمن به گفته ی خودش از آن دست آدم هایی است که همسرش، چندین کیلو از کتاب های خاک خورده را به عنوان هدیه ی تولد برایش می خرد، و کسی است که یک بار با دقت تمام، دفترچه ی راهنمای ماشین دوستش را خواند چون آن دفترچه، تنها چیزی بود که در آپارتمانش حداقل دوبار نخوانده بود. برای فدیمن، مانند بسیاری از دوستداران مطالعه، کتاب هایی که عاشقشان است به فصل هایی از زندگی خودش تبدیل شده اند. او در این کتاب با نثری جذاب و پرشور، به سراغ داستان های عجیب و بامزه ی خانواده ی خودش که عاشق کتاب ها بوده اند، می رود.

خلاصه کتاب

اعترافات یک کتاب خوان معمولی روایتی صمیمی، طنزآمیز و موشکافانه از تجربیات زندگی با کتاب است.به عقیده نویسنده، یک کتابخوان معمولی نگاهی عاشقانه به کتاب دارد، به طوری که تمامی قسمت‌های خانه‌اش حتی سالن پذیرایی، آشپزخانه و… پر از کتاب‌های گوناگون است. با این حال چنین شخصی از روی فروتنی برای وصف خانه‌اش، از عنوان کتابخانه استفاده نمی‌کند، هرچند شاید کتابخانه‌ی شخصی‌اش از کتابخانه‌های عمومی درون شهر پویاتر و زنده‌تر باشد.

فدیمن باور دارد که کارکرد کتاب‌ها، بسیار بیشتر و فراتر از خواندن و یاد گرفتن از آن‌هاست. هر کتاب، لحظاتی را به شما یادآوری می‌کند که شما به خواندن و یا چندبار خواندن آن گذرانده‌اید. نقش کتاب‌ها حتی پس از مطالعه و کنار گذاشته شدن هم تمام نمی‌شود و هر کدام، در کنجی از خانه، بر روی طاقچه، لبه‌ی پنجره، روی میز غذاخوری و یا حتی زیر مبل و بالای یخچال، جایی برای خود باز می کنند و فصلی از زندگی شما را می سازند. آنه فدیمن خود را نه منتقد کتاب و سرویراستار نامدار آمریکایی، که یک کتاب‌خوان معمولی می داند.

او در کتاب اعترافات یک کتاب خوان معمولی ۱۸ روایت از تجربه‌هایش از زندگی با کتاب را نوشته است. فدیمن از طبقۀ عجیب کتابخانه‌ها می‌گوید که نشان از درونی‌ترین لایه‌های صاحبانش دارد. از دستور زبان چنان دلنشین سخن می‌گوید که فراموش می‌کنی این همان ملال‌انگیزترین بخش زبان است. او حتی زمان رسمیت ازدواجش با همسرش را زمان «وصلت» کتاب‌هایشان می‌داند: «کتاب‌های من و او کتاب‌های ما شده بودند، حالا دیگر واقعاً متاهل شده بودیم». فدیمن گاهی از لذت خواندن آثار کلاسیک می‌گوید و گاهی از ولع عقده‌وارش به خواندن کاتالوگ‌های تبلیغاتی. نثر صمیمی، پراحساس و طنزآمیز او ما را به یاد بهترین لحظاتمان با کتاب‌ها می اندازد.

بخشی از متن کتاب

در اوریلی بدجور به خودش مطمئن بود یا حداقل این‌طور به نظر می‌آمد، چون من آن هنگام چندان به خودم مطمئن نبودم. فخرفروشی ویکتوریایی او را مسخره می‌کردم، اما در دلم می‌ترسیدم شاید دربارۀ مادری راست گفته باشد: شاید قرار است «نهاد» من تا ابد منکوب «فراخود» باشد. آن هنگام در خانه مشغول نوشتن بودم و اولین بار در زندگی مشترکمان بود که جورج نان‌آور اصلی خانه شده بود. نوشته بود: «مردان به دنیا می‌آیند که نان‌آور خانه باشند. پروردن خانواده شخصیتشان را شکل می‌دهد و آموزش است که آن‌ها را مناسب حرفه‌شان می‌کند… زندگی‌شان جنگ حیات در خشکی و دریاست.

خانه با آرامشش، پوشیدگی‌اش و تقدسش برای زن است: او را برای رشد در سایه ساخته‌اند.» آیا ممکن است گرفتار این سایه شَوم و هیچ‌گاه فرصت بیرون‌آمدن از آن را نیابم؟ البته پدر اوریلی ما را «جنس ضعیف‌تر» می نامید، ولی گمانم این بود که بلوف می‌زد. قهرمان‌های او آن‌قدر عشق مادرانه نثار کودکانشان می‌کردند که برای نفس‌بُریدن از یک ارتش کوچک بس بود. به جذامی‌ها می‌رسیدند، یتیم‌های بدریخت را به فرزندی می‌گرفتند و «در سرمای استخوان‌سوز زمستانی» برای خانواده‌های فقیر نان می‌بُردند. در مقام مقایسه، مردانش کم می‌آوردند: کسانی که خواه به‌خاطر ضعف‌هایشان یا بدشانسی محض ، زندگی را در آغوش فاجعه سر می‌کردند. در مقابل، همسرانشان، مصمّم و قاطع، کنار مردانشان می‌ایستادند، آن‌ها را از چنبرۀ عادت‌های شریرانه بیرون می‌کشیدند و با سخت‌کوشیِ بیشتر سستی‌های آنان را جبران می‌کردند.

در میان حکایاتی که اوریلی تعریف می‌کرد، ماجرای یک شوهر خشن و رذل بیش از همه برایم جذاب بود: یک روز سر ناهار به خانه آمد و دید که غذا آماده نیست. عصبانی شد و چیزهای اتاق غذاخوری را به هم ریخت و شکست. همسرش که زنی مذهبی بود تلاش کرد آرامَش کند و، در همان هنگام که به خدمتکارها می‌گفت تدارکات غذا را سریع‌تر آماده کنند، مهربانانه به همسرش تذکر می‌داد که این نمایش خشم چقدر بی‌فایده است و از او خواهش می‌کرد کتابی بخواند تا او برود و به پخت‌وپز کمک کند. مرد کتاب را پرت کرد و از عصبانیت این‌سو و آن‌سو می‌رفت، ولی بانو رهسپار آشپزخانه شد.

نقد کتاب اعترافات یک کتاب خوان معمولی

کتاب اعترافات یک کتاب خوان معمولی، رابطه‌ای عاشقانه و بلندمدت با کتاب‌ها و زبان را روایت می کند. فدیمن با استفاده از اصطلاح کتابخوان معمولی – که از ویرجینیا وولف وام گرفته – نوعی کنایه را نسبت به کتابخوان‌های حرفه‌ای به‌کار می‌گیرد. حرفه‌ای نه به معنای عاشق کتاب، بلکه به معنای دانشگاهیان یا منتقدانی که نان خود را از راه کتاب به دست می‌آورند. کتاب اعترافات یک کتاب خوان معمولی با نقل خاطره‌ای از یک داستان‌نویس ایرلندی آغاز می شود.

تعداد بازدید: 356 بار

Anne%20Fadiman%20 %D8%A2%D9%86%D9%87%20%D9%81%D8%AF%DB%8C%D9%85%D9%86

عنوان کتاب: اعترافات یک کتاب خوان معمولی

جز برترین مجموعه مقالات

جز برترین کتاب ها درباره کتاب

نویسنده: آنه فدیمن 

مترجم: محمد معماریان

تعداد صفحات کتاب: 153 صفحه

زبان کتاب: فارسی

حجم فایل: 10.3 مگابایت

نوع فایل: PDF (RAR)

منبع: شهرکتاب

دکمه دانلود قابل مشاهده برای کاربران ویژه

نوشته‌های مشابه

کتاب وجود مقدس شما از انرژی سخن می‌گوید که به ما کمک می‌کند تا با خداوند ارتباط برقرار کنیم. خدایی که حضور قدرتمندی دارد و بیرون از وجود ما زندگی نمی‌کند بلکه در درون ماست و با شناخت او، خودمان را نیز می‌شناسیم. این کتاب به ما کمک می‌کند تا...
بروزرسانی: 2 سال قبل
تعداد بازدید: 815
داستان روسی تسخیرشدگان که به زبان فارسی ترجمه شده است، از جمله آثار داستایوفسکی به شمار می‌آید. این داستان ماجرای یک توطئه سیاسی در یکی از شهرهای ایالات و معرفی قهرمانان با تعصب زیادی همچون موجوداتی پست و بی‌خیال را روایت می‌کند...
بروزرسانی: 1 سال قبل
تعداد بازدید: 2871

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *