دانلود کتاب جایی که ماه نیست
کتاب جایی که ماه نیست رمانی ست خواندنی و جذاب که عمیقا تأثیرگذار و خردمندانه نوشته شده است.
نیتان فایلر برای این کتاب علاوه بر جایزه کتاب سال کاستا، عنوان بهترین نویسنده اثر داستانی انگلیس را در 2015 کسب کرده است. جایزه کتاب «کاستا» یکی از معتبرترین و مشهورترین جایزههای ادبی در انگلستان است که کتابها و نویسندگان مطرح در انگلستان و ایرلند بر اساس این جایزه شناخته میشوند و برای تجلیل از قدرت لذت بخشی کتاب اهدا میشود.
داستان شیدایی های یک کودک است که با شیوهای بسیار خواندنی و با استفاده از فرم های متنوع نوشته شده است. این کتاب تاکنون به بیش از 30 زبان ترجمه شده است. همچنین رمان جایی که ماه نیست با عنوان «شوک سقوط» در انگلستان منتشر شده است.
خلاصه کتاب
متیو هومز و برادر بزرگترش در میانهی یک سفر تفریحی نیمه شب دزدکی بیرون میروند. تنها متیو به خانه باز میگردد. ده سال بعد، متیو برایمان تعریف میکند که راهی پیدا کرده تا برادرش را برگرداند.
آنچه به صورت داستان پسری گمشده آغاز میشود رفته رفته تبدیل میشود به داستان مرد شجاعی که مشتاقانه میکوشد بفهمد آن شب و در سالهای بعدش چه بر سر خود و خانوادهاش آمد. رمان درخشان و کمنظیر جایی که ماه نیست، بدون هراس از نگاه در کنج های تاریک دلهامان، قدرتی را نشانمان میدهد که ریشه در پایداری و عشق دارد.
بخشی از متن کتاب
از جا برخاستم. زخم بند روی زانویم حالا قهوه ای چرکینی شده بود. شروع کردم بگویم که ما داشتیم قایم موشک بازی می کردیم و اگر می خواهد او هم می تواند بازی کند. اما حرفم را برید. خونسرد صحبت می کرد، طوری که عصبانی یا ناراحت به نظر نمی رسید. گفت: « متیو، از این به بعد دیگه اینجا جای تو نیست. » « چی؟ » به من نگاه نمی کرد، حواسش را جمع کرد به دست ها و زانوهایش و مشغول کار با تل کوچک خاک شد. دوباره رویش را کوبید و قشنگ درستش کرد. « اینجا پارک کاراوان بابای منه. من اینجا زندگی می کنم و خوش ندارم تو اینجا باشی. برگرد خونه ت! »
« ولی… »« برو گم شو! » در یک آن سرپا ایستاد و سینه سپرکرده به طرفم حرکت کرد، مثل حیوان کوچکی که سعی می کند بزرگ تر جلوه کند. دوباره گفت: « بهت گفتم برو گم شو. اینجا جای تو نیست. » مرغی دریایی خنده تمسخرآمیزی سرداد و آنابل فریاد زد: « تو همه چی رو داغون کرده ای. » برای توضیح خیلی دیر بود. تا به پیاده رو برسم، دوباره روی زمین زانو زده بود و کت کوچولوی زرد عروسک را روی صورتش گرفته بود. بچه های دیگر داشتند داد می زدند و صدا می کردند که پیدایشان کنم. اما دنبالشان نگشتم.
بعد از ردیف دوش ها، بعد از مغازه، از وسط پارک با حداکثر سرعتی که می توانستم دویدم در حالی که دمپایی هایم به آسفالت داغ سیلی می زدند. به خودم اجازه ندادم که بایستم، حتی به خودم اجازه ندادم سرعتم را کم کنم تا زمانی که آن قدر به کاراوان نزدیک شدم که مامان را که بیرون روی صندلی نشسته بود، دیدم. کلاه آفتابی حصیری اش سرش بود و به دریا چشم دوخته بود. لبخندی زد و برایم دست تکان داد. اما می دانستم که هنوز میانه مان شکرآب بود. یک جورهایی چند روز پیش کلاهمان توی هم رفته بود. احمقانه بود چون واقعاً فقط من بودم که آسیب دیده بودم…
نقد کتاب جایی که ماه نیست
رمان جایی که ماه نیست داستانی است که کنار گذاشتن آن، غیرممکن است. اثری دلچسب و شیرین که خواننده را به فکر فرو میبرد. اوایل رمان شاید یکم گنگ به نظر برسد، اما گیج کننده نیست و داستان به زیبایی هرچه تمامتر پیش می رود.
کتاب های پیشنهادی
تعداد بازدید: 432 بار
عنوان کتاب: جایی که ماه نیست
(شوک سقوط)
برنده ی جایزه ی کاستا بوک سال 2013
برنده ی جایزه ی ملی کتاب انگلستان 2014
نویسنده: نیتان فایلر
مترجم: محمد حکمت
تعداد صفحات کتاب: 225 صفحه
زبان کتاب: فارسی
حجم فایل: 13.57 مگابایت
نوع فایل: PDF (RAR)
منبع: شهرکتاب