قسمتی از رمان جن نامه
در بخشی از کتاب جن نامه نوشته هوشنگ گلشیری می خوانیم:
پدر را در سال 1334 بازنشسته کردند. معمولا یک راست به خانه نمی آمد. دوچرخه داشت و اگر تابستان بود و آخر برج، توی خرجی ناش یک خربزه بود وگاهی دوهندوانۀ کوچک. با چرخ جلو در را، که جز شب ها بسته نمی شد، چهارتاق باز می کرد و همان جا، ميان شير آب و در، تکيه می داد و قفل می کرد. هندوانه ها یا خربزه را -اگر آخر برج بود-بيرون می آورد و زیر شير آب می گذاشت. شيررا که روشان باز می کرد، دست و روش را می شست و بعد سرشلنگ رادر شير فرومی کرد و آن سرش را روی هندوانه ها یا خربزه ميزان می کرد. آب پاشی حياط کار خودش بود. از بالای حياط شروع می کرد و از گوشۀ راست.
دیوارها را هميشه در نوبت دوم می شست. پدر آب می ریخت و مادر اگر نان نمی پخت جارو به دست، با دو پای پدر و پشنگه های آب و آبشرۀ خاک آلود و پردوده همپا می شد. سه روز یک بار نوبت خواهر بزرگتر بود که آن وقت ها سيزده، چهارده سالش بود؛ اما از بس فشار آب قوی بود و کف سيمانی حياط را پدر شيبدار درست کرده بود و آبشره ها از این جا و آ نجا از او جلو می زد، داد پدر را درمی آورد: بجنب ، دختر! دورتادور باغچه را پدر باریکۀ جویی سيمانی درست کرده بود و بعد هم آجرها ی مربع را لوزی وار، دورتادور، در خاکباغچه نشانده بود. آب کف کرده و پردوده اول جوی را پر می کرد و بعد از روی زاویه های قائم ميان لوزی ها نم آبی به باغچه می ریخت و هنوز یک کف دست را تر نکرده پدر داد می زد:
ببين، چه کار کرد؟ به مادر می گفت و خواهر بزرگتر می جنبيد و گاهی حتی با دست و دو پا جلو آبشره ها را می گرفت و با تمام پهنای جارو آب را به دهانۀ چاهک می رساند. آب در قد حطور دهانۀ چاهک می چرخيد و خاک گاه سرخ و دوده های هميشه سياه را پایين می برد. بعد هم نوبت دیوارها بود: آجرهای سرخ و دا غ. پدر انگشت شستش را بر دهانۀ شلنگ می گذاشت و پشنگه های ضربدار آب را بر هُرم آجرهای دیوار روبه رو می پاشاند و بر دیوار طرف راست و دیوارک آشپزخانه و خواهر یا مادر اگر نان نمی پخت همان جلو باغچه می ایستادند و آب را که حالا فقط کف کرده بود و رو به آنها می آمد به چاهک می راندند…
تعداد بازدید: 3,790 بار
عنوان کتاب: جن نامه
نویسنده: هوشنگ گلشیری
تعداد صفحات کتاب: 333 صفحه
زبان کتاب: فارسی
حجم فایل: 3.92 مگابایت
نوع فایل: PDF
منبع: شهر کتاب