دانلود رمان جهالت
کتاب جهالت آخرین رمان میلان کوندرا نویسنده چک – فرانسوی است که در سال ۱۹۹۹ به زبان فرانسوی نوشته و در سال ۲۰۰۰ چاپ شدهاست. ترجمه انگلیسی این رمان برنده جایزه اسکات مونکریف شد. در ایران این رمان توسط دکتر آرش حجازی ترجمه و توسط انتشارات کاروان منتشر شد. مضمون این داستان درباره مهاجرت، غربت و نوستالژی است.
چکیده رمان
دو شخصیت اصلی کوندرا در این اثر، ایرنا و یوزف هر دو مهاجرانی هستند که پس از فروپاشی بلوک شرق به کشورشان چک باز می گردند. ایرنا به همراه شوهرش مارتین و فرزندانش به پاریس مهاجرت می کند و یوزف به دانمارک. داستان حول محور نوستالژی و درد نا آگاهی و یا همان بی خبری از وطن می چرخد. ایرنا و یوزف یکدیگر را در فرودگاه می بینند. آنها خیلی سال قبل عاشق یکدیگر بودند. ایرنا با دیدن یوزف او و خاطره عشق قدیمی اش را به یاد می آورد، در حالی یوزف اصلا ایرنا را نمی شناسد. کوندرا در این اثر به زیبایی برخورد و واکنش مردم یک کشور را نسبت به مهاجرانی که در شرایط سخت کشور را ترک کرده اند، روایت می کند.
برخورد دوستان و آشنایان قدیمی با آنها به گونه ای است که آن ها در کشور خودشان احساس غربت می کنند. ایرنا به اجبار فرانسه را به مقصد پراگترک می کند. او که پس از مرگ همسرش در فرانسه با مردی سوئدی به نام گوستاف آشنا شده است، به خاطر شغل گوستاف به پراگ سفر می کند.
بخشی از متن
ادیسه، حماسه ای که بنیانگذار نوستالژی شد، در اوان زایش فرهنگ باستانی یونان به دنیا آمد. بر آن تأمل کنیم: اولیس، بزرگترین ماجراجوی تمام اعصار، بزرگترین گرفتار نوستالژی هم هست. به جنگ تروا رفت (نه با میل و رغبت) و ده سال جنگید. بعد شتافت تا به سرزمین مادری اش ایتاکا برگردد، اما دسیسه خدایان سفرش را طولانی کرد، سه سال اول سفر، پر از ماجراهای خارق العاده بود و هفت سال بعد را به عنوان گروگان و معشوق، در کنار پری ای به نام کالیپسو سر کرد؛ که چنان گرفتار عشق اولیس بود که نمی گذاشت از آن جزیره برود. در پایان منظومه پنجم ادیسه، اولیس می گوید:
«بد مگیر، الهه شکوهمند، که خوب می دانم پنلوپه حازم، در زیبایی چهره و قامت اشرافی، چه اندازه از تو کمتر است. اما تمام آنچه می خواهم و روزگارم را از شوق آکنده، بازگشت به خانه و تلمذ از فروغ بازگشت است.» و هُمر ادامه می دهد: «با گفتن این، خورشید در افق فرو رفت، سایه ها گستردند، و هر دو در غار مقعر فرورفتند و سراسر شب در کنار هم عشق ورزیدند و لذت بردند.» این داستان هیچ با زندگی مهاجر بیچاره ای قابل مقایسه نیست که سال ها بود ایرنا نام داشت. روشن است که اولیس در کنار کالیپسو زندگی شیرینی داشت، یک زندگی راحت، یک زندگی شاد، اما از میان آن زندگی شیرین و رغبت به بازگشت پرخطر به خانه، بازگشت را برگزید.
عروج به سوی شناخته شده (بازگشت) را به شور اکتشاف ناشناخته ترجیح داد. بی پایانی را (چرا که ماجرا هرگز میل به پایان ندارد) به پایان ترجیح داد (چرا که بازگشت به معنای پذیرفتن این است که زندگی پایان می پذیرد.)
شاید به این کتاب ها نیز علاقمند باشید:
تعداد بازدید: 2,045 بار
عنوان کتاب: جهالت
نویسنده: میلان کوندرا
مترجم: دکتر آرش حجازی
تعداد صفحات کتاب: 201 صفحه
زبان کتاب: فارسی
حجم فایل: 1.66 مگابایت
نوع فايل: PDF
منبع: شهر کتاب