نان آن سال ها

آخرین ویرایش: 3 سال قبل
نان آن سال ها (nbookcity.com)

دانلود کتاب نان آن سال ها

نان آن سال ها  که با عنوان  نان سالهای جوانی نیز در ایران به انتشار رسیده است، ماجرای پسر جوانی است به نام والتر فندریچ که از روستا به شهر آمده و نهایتا تعمیر کاری ماشین های لباس شویی را به عنوان شغل خود انتخاب می کند. فندریچ پسر فقیری است که همواره گرسنه بوده است و از فقرش سخن می گوید. دغدغه ای او در تمام سالهای زندگیش نان بوده است. راوی داستان که خود فندریچ است طوری از نان حرف می زند که انگار تمام جهان حول محور نان می چرخد.

چکیده رمان

کتاب نان آن سال ها اثر هاینریش بل در سال 1954 منتشر شده است. این اثر داستان پسری جوان است که در روزگار پس از جنگ زندگی می‌کند و اموراتش را با تعمیر ماشین لباسشویی می‌گذراند. او از شانزده‌سالگی به‌عنوان کارآموز تنها به شهر آمده و در آرزوی به دست آوردن نانی تازه است. روح و جسم این پسر گرسنه است و رفتارش نشان از دوران سیاه و پر از سختی یک جامعه‌ی ویران شده است. این شخصیت رشته‌ی سخن را دست می‌گیرد و خواننده را با خود به فراز و نشیب‌های داستان می‌برد و او را با رنجی واقعی روبه‌رو می‌کند.

او گذشته و حال را با هم درمی‌آمیزد و از کودکی و خاطراتش نزد پدرش می‌گوید و خواننده را با زوایای مختلف زندگی خودش آشنا می‌کند. این جوان در میان این نابسامانی‌های زندگی‌اش که ناشی از جنگ و کشتار است دلداده‌ی دختری می‌شود و او را برتر از هر نانی می‌بیند. هاینریش بل در داستان مذکور مسائل دوران پس از جنگ را بازگو می‌کند و تأثیری که قحطی و گرسنگی روی یک مرد جوان می‌گذارد را به تصویر می‌کشد. او روزگار تلخ و تیره‌ی پس از جنگ را که زندگی افراد را تحت تأثیر قرار می‌دهد را در داستانی خواندنی و پرکشش بیان و خواننده‌ی امروزی را با مصائب قرن بیستم اروپا شریک می‌کند.

مروری بر کتاب

والتر فندریش، شخصیت اصلی این رمان عاشقانه، در آلمان پس از جنگ و در دوره ی موسوم به «معجزه ی اقتصادی» زندگی پرتغییر و تحولی را پشت سر گذاشته است. او بعد از جنگ، کارآموزی در شغل های مختلفی را تجربه کرده است: کارآموزی در تصدی گری بانک، نجاری، فروشندگی و برق کاری. والتر در نهایت شغلی پرسود و منفعت پیدا می کند و به عنوان تعمیرکننده ی ماشین های لباسشویی مشغول به کار می شود، اما همچنان از زندگی خود ناراضی باقی می ماند. اما یک روز، این نارضایتی با درخواستی از سوی پدرش برطرف می شود؛ پدر از او می خواهد که در یک ایستگاه قطار، به دنبال دختر یکی از همکارانش برود.

ملاقات با هدویگ بیست ساله به نقطه ی عطفی در زندگی والتر تبدیل می شود. او مصمم است که علاقه ی این دختر جوان را جلب کند و عزمی را از خود نشان می دهد که یادآور دوران کودکی اوست؛ زمانی که در شرایط سخت اقتصادی خود، ولع سیری ناپذیر و وسواس گونه ای در طلب نان داشت. اوضاع و احوال دشوار محیط پیرامون، والتر را به یک دزد تبدیل کرده بود تا اینکه سرانجام، تنها چیزی که برای او اهمیت داشت، پول بود. در نهایت، فقط قدرت عشق به هدویگ است که ارزش های اخلاقی فراموش شده را دوباره به یاد والتر می آورد.

بخشی از متن نان آن سال ها

روزی که هدویگ آمد، دوشنبه بود و در این صبح دوشنبه، پیش از آنکه زن صاحب‌خانه‌ام نامه‌ی پدر را زیر در رد کند، ترجیح می‌دادم لحاف را روی صورتم بکشم؛ یعنی درست همان کاری که غالباً درگذشته هنگامی‌که هنوز در کوی کارآموزان بودم، می‌کردم، اما در راهرو، صاحب‌خانه‌ام صدا زد: «برایتان نامه آمده. از منزل!» و هنگامی‌که نامه را از زیر در به داخل فرستاد _ نامه‌ای که به سفیدی برف بود و در سایه‌ی خاکستری‌رنگی که هنوز در اتاقم وجود داشت غلتید وحشت‌زده از رختخواب پریدم، زیرا به‌جای مهر گرد اداره‌ی پست مهر بیضی‌شکل پست راه‌آهن را دیدم

پدر که از تلگرام نفرت داشت، طی این هفت سالی که من تنها در این شهر زندگی می‌کنم، تنها دو بار چنین نامه‌هایی با مهر پست راه‌آهن فرستاده بود: نامه‌ی اولی حاکی از مرگ مادر بود و نام دومی از تصادف پدر که هر دوپایش شکسته بود، خبر می‌داد…؛ و این سومین نامه بود. بی‌درنگ بازش کردم و پس از خواندن خیالم راحت شد. پدر نوشته بود: «فراموش نکن، هدویگ دختر مولر که تو برایش اتاقی تهیه کردی، امروز با ترن ۱۱ و ۴۵ دقیقه وارد آن شهر می‌شود. لطفی کن، او را از ایستگاه راه‌آهن بردار و یادت باشد که چند شاخه‌ی گل برایش بخری و نسبت به او مهربان باشی.

سعی کن تصورش را بکنی که چنین دختری چه حالی خواهد داشت:

این نخستین بار است که او تنها به شهر می‌آید و خیابان و محله‌ای را که باید در آن زندگی کند نمی‌شناسد. همه‌چیز برای او بیگانه است و ایستگاه راه‌آهن با آن شلوغی هنگام ظهرش او را به وحشت می‌اندازد. به خاطر داشته باش: او بیست سال دارد و برای معلم شدن به شهر می‌آید. حیف که تو دیگر نمی‌توانی مرتب روزهای یکشنبه به دیدن من بیایی حیف از صمیم قلب پدر.»

بعدها اغلب دراین‌باره فکر می‌کردم که اگر هدویگ را از ایستگاه راه‌آهن نمی‌آوردم، چه می‌شد: من وارد زندگی دیگری می‌شدم، همچنان که آدم اشتباهی سوار قطار دیگری شود، زندگی‌ای که در آن زمان پیش از آنکه هدویگ را بشناسم کاملاً خوب و قابل‌قبول به نظر می‌رسید، یا لااقل وقتی‌که دراین‌باره با خود می‌اندیشیدم. چنین می‌پنداشتم.

امیدواریم از خواندن رمان زیبای نان آن سال ها لذت ببرید.

شاید به این کتاب ها نیز علاقمند باشید:

  1. عقاید یک دلقک
  2. گوسفندان سیاه
  3. بینوایان (مصور)
  4. رمان ترغیب
  5. بیلیارد در ساعت نه و نیم

تعداد بازدید: 773 بار

Heinrich%20B%C3%B6ll%20 %D9%87%D8%A7%DB%8C%D9%86%D8%B1%DB%8C%D8%B4%20%D8%A8%D9%84 7

عنوان کتاب: نان آن سال ها

نویسنده: هاینریش بل

مترجم: سیامک گلشیری

تعداد صفحات کتاب: 134 صفحه

زبان کتاب: فارسی

حجم فایل: 1.5 مگابایت

نوع فایل: PDF

منبع: شهرکتاب

نوشته‌های مشابه

در یک خانواده‌ی آبرومند و متشخص، زنجیره‌ای نامبارک با عنوان "گوسفندان سیاه" و در هر دوره، شخصی در این خانواده با این عنوان وجود دارد. خصوصیت این گوسفند سیاه این است که به تحصیلات خود ادامه‌ نمی‌دهد، کار مشخصی ندارد، سربار دیگر افراد خانواده و فامیل است...
بروزرسانی: 1 سال قبل
تعداد بازدید: 1835
آبروی از دست رفته کاترینا بلوم داستان زن جوانی‌ست به نام کاترینا که به عنوان مستخدم و پیشخدمت کار می‌کند. از بد حادثه، یک شب را با مردی سر می‌کند که بعداً معلوم می‌شود مشکوک به فعالیت‌های تروریستی‌ست. پلیس کاترینا را بازجویی می‌کند. به زودی بی‌گناهی کاترینا...
بروزرسانی: 3 سال قبل
تعداد بازدید: 1634

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *