چیزهایی که نمی توانیم بگوییم

آخرین ویرایش: 2 سال قبل
چیزهایی که نمی توانیم بگوییم (nbookcity.com)

دانلود کتاب چیزهایی که نمی توانیم بگوییم

کتاب چیزهایی که نمی توانیم بگوییم تاثیر گرفته از ماجراهایی است که در گذشته برای خانواده کلی ریمر اتفاق افتاده است.

کلی ریمر نویسنده معاصر استرالیایی است. کتاب‌های او جزو پرفروش‌ترین کتاب‌های معاصر و تاریخی نیویورک تایمز و روزنامه وال استریت است و به بیش از 20 زبان دنیا ترجمه شده‌اند. داستان کتاب به قدری احساسی و قوی است که شما را مجذوب خود می کند. نویسنده بین زندگی مدرن زمان حال و سال 1942، زمانی که لهستان توسط نازی‌ها اشغال شده بود در گردش است. در سال 1942 با داستان دوره‌ای از زندگی دختری به نام آلینا آشنا می شویم و در سال 2019 درباره آلیس و زندگی اش می خوانیم و در ادامه متوجه ارتباط بین آلینا و آلیس خواهیم شد.

خلاصه کتاب

قلم کلی ریمر که بین لهستان اشغال شده توسط نازی ها و سرعت دیوانه وار زندگی مدرن روی کاغذ سر می خورد ، روایتی احساسی را همراه با ریزه کاری ارائه می کند. چیزهایی که نمی توانیم بگوییم یادآوری خدشه ناپذیری از ویرانی است، آنگاه که حقیقت خاموش می شود و همچنین بیان این امر که چطور یک عمر طول می کشد تا صدایی از خودمان پیدا کنیم که بتوان به آن اعتماد کرد. در سال 1942 ، اروپا همچنان در چنگال بی امان جنگ است. یک زن جوان، درست آن سوی چادرهای اردوگاه پناهجویان روسی که آنجا را خانه صدا می زند، عهدهای ازدواجش را به زبان می آورد.

این تصمیمی است که سرنوشت او را تغییر خواهد داد و دروغی است که تا سال های آینده مدفون خواهد ماند. “آلینا” از نه سالگی می دانست که با بهترین دوست خود ، “توماس” ازدواج خواهد کرد. “آلینا” که اکنون پانزده ساله است و نامزد کرده ، نسبت به گزارشاتی که از سربازان نازی در مرز لهستان می رسد، بی توجه است و معتقد است همسایگانش تهدید واقعی محسوب نمی شوند؛ در عوض او منتظر روزی است که “توماس” از دانشگاه ورشو برگردد تا بتوانند ازدواج کنند. اما کم کم ، با بی عدالتی های وحشیانه و پیاپی، نازی ها کنترل را به دست گرفته و اشغالشان گسترده تر می شود و دهکده کوچک “آلینا” و خانواده های آن ، با ترس و نفرت متفرق می شوند.

پس از آن، همانطور که بافت زندگی آنها به آرامی از هم می گسلد ، توماس نیز ناپدید می شود. روزگاری “آلینا” روزهای باقی مانده تا دیدار مجدد محبوب خود را می شمرد ، اما اکنون او فضای محدود بین امید و ناامیدی را اندازه گیری می کند. “آلینا” منتظر خبری از توماس است و از توجه به سربازانی که در مزرعه پدر و مادرش گشت می زنند اجتناب می کند. اما در حال حاضر، حتی سکوت کر کننده در چیزهایی که نمی توانیم بگوییم نسبت به غم و اندوه ارجحیت دارد.

بخشی از متن کتاب

کشیشی که عروسی مرا برگزار می کرد نیمه گرسنه – نیمه یخ زده و ژنده پوش، اما کاربلد بود؛ او یک تکه بزرگ از نان کپک زده ای را که اضافه صبحانه اش بود با خود آورده و از آن به عنوان تبرک در مراسم عشای ربانی استفاده می کرد. لبخند زد: «بعد از من سوگند یاد کنید.» چشمم سیاهی می رفت اما از میان لب هایی که از سرما بی حس شده بودند. گفتم: توماس اسلاسکی، تو را به عنوان همسرم می پذیرم و به خداوند، مسیح، روح القدس و تمام مقدسات سوگند یاد می کنم و متعهد می شوم به تو عشق بورزم، احترام بگذارم، مایه سربلندی ات باشم، به تو وفادار بمانم و تا زمانی که مرگ ما را از هم جدا نکرده، رهایت نکنم.»

همیشه ازدواجم با توماس را یک کورسوی امید میدیدم؛ همان طور که یک ملوان در دریایی متلاطم، از دوردستها به فانوس روشن کنار ساحل چشم میدوزد. سالهای سال عشقمان تنها دلیلم برای زندگی، ادامه دادن و جنگیدن بود، قرار بود روز عروسی مان یک رهایی کوتاه از تمام آن سختی ها و مشقتها باشد، اما واقعیت آن روز خیلی متفاوت بود و ناامیدی من در آن لحظات از تمام جهان عظیم تر. قرار بود در کلیسای سلطنتی روستایمان عروسی بگیریم، نه آنجا، در گوشه ای از اردوگاه بوزولوک و منطقه نظامی اش، با فاصله ای کافی که می توانست اندکی از یأس هشتاد هزار روح افسرده ای که هوا را خفقان آور می کردند کم کند. آن جدایی از جمعیت و بوی بدشان بهایی داشت.

ما در فضای باز بودیم و تنها سرپناهی که داشتیم، شاخه های یک درخت صنوبر کم شاخ و برگ بود، آن شب هوا برای یک شب پاییزی بیش از حد سرد بود و هرازگاهی دانه های درشت برف از آسمان خاکستری فرود می آمدند که یا روی موها با لباس هایمان آب می شدند، یا روی زمین گل بیشتری درست می کردند. تازه چند هفته بود با دوستانی که در جمعیت برایمان دعای خیر می کردند آشنا شده بودم. بقیه کسانی که روزی برایم اهمیت داشتند، یا در بازداشتگاه سیاسی بودند یا مرده بودند یا خیلی ساده مفقود شده بودند. داماد، با چهره ای که کشیش مهربان را سردرگم کرد اما من را حتی اندکی غافلگیر نکرد، به طرز ناشیانه ای از پذیرفتن تبرک سر باز زد و تعارف کشیش را رد کرد…

نقد کتاب چیزهایی که نمی توانیم بگوییم

این کتاب داستان دو دختر در دو زمان متفاوت را روایت می کند، دخترانی که در آستانه ازدواج زندگی‌شان تغییر می کند. کتاب چیزهایی که نمی توانیم بگوییم روایت رازهای خانوگی پنهان است که ناگهان همه چیز را تغییر می دهد. قرن ۲۰ و ۲۱ و دو روایت جذاب در این داستان وجود دارد. در سال ۱۹۴۲ با روایتی از زندگی دختری به نام آلینا آشنا می‌شویم و در سال ۲۰۱۹ درباره آلیس و انتخاب‌هایش داستانی جذاب می‌خوانیم.

اما آن‌چه این کتاب را جذاب می کند ارتباط این دو دختر در دو قرن متفاوت است.

تعداد بازدید: 345 بار

Kelly%20Rimmer%20 %DA%A9%D9%84%DB%8C%20%D8%B1%DB%8C%D9%85%D8%B1 1

عنوان کتاب: چیزهایی که نمی توانیم بگوییم

روایتی جذاب از عشق، مقاومت و قلب های شکسته

نویسنده: کلی ریمر

مترجم: حسین علیرضایی

تعداد صفحات کتاب: 332 صفحه

زبان کتاب: فارسی

حجم فایل: 22.9 مگابایت

نوع فایل: PDF (RAR)

منبع: شهرکتاب

دکمه دانلود قابل مشاهده برای کاربران ویژه

نوشته‌های مشابه

کلی ریمر که کتابهایش به شانزده زبان زنده دنیا ترجمه شده اند و آثارش در فهرست کتاب های پرفروش آمریکا قرار دارد، با قلم جادویی اش زنان و مردان برجسته ای را می پروراند که در بستر زندگی خالق زیبایی ها، عشق ها و خوبیهایی باشکوه اند...
بروزرسانی: 2 سال قبل
تعداد بازدید: 222
کتاب پیش از آنکه بگذارم بروی داستانی درباره اعتیاد و ارتباط ناگسستنی دو خواهر است. خواهرت به تو نیاز دارد؛ اما بچه ش خیلی بیشتر! ساعت ۲ بامداد، لکسی ويدلر بعد از مدتها صدای خواهرش را از آن سوی گوشی تلفن می شنود...
بروزرسانی: 2 سال قبل
تعداد بازدید: 201

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *