جانور

آخرین ویرایش: 2 سال قبل
جانور (nbookcity.com)

دانلود کتاب جانور

نویسنده کتاب جانور با اینکه جوان است، تجربه ها و خاطره های با ارزش و منحصر به فردی دارد.

چون پدر و مادرش سالها زیر نظر سازمان مددکاری اجتماعی، از بچه های پرورشگاهی نگهداری می کرده اند و او تمام دوران کودکی و نوجوانی اش را در کنار این بچه ها گذرانده و مصائبشان را به چشم دیده است؛ بچه ها و نوجوان های بی گناهی که نمونه هایشان در هر جامعه ای زیاد است و زندگی حال و آینده شان قربانی خطاها و اختلافات پدر و مادرها، با فشارها و مشکلات اجتماعی می شود…

بچه هایی که در زندگیشان از محبت و مهربانی خبری نیست و حکم پرونده های بی جانی را دارند که مقررات اداری سرنوشتشان را تعیین می کند. آلی کنن، با الهام از رنج ها و دغدغه های بچه های بی سرپرست یا بدسرپرست، یعنی واقعیت هایی که آنها را از نزدیک لمس کرده، رمان های جذاب و پرمحتوایی نوشته که مخاطب جوان و بزرگترها را به یک اندازه تحت تأثیر قرار می دهد.

خلاصه کتاب

در داستان کتاب جانور، استیون تحت سرپرستی است، چون مادرش دیوانه و پدرش مجرم سابقه داری است که یا به دردسر افتاده، یا به زودی خواهد افتاد. زندگی او پر از مشکلات جورواجور بوده است؛ اما هیچ کدام از اینها قابل مقایسه با مشکل جانور نیست. استیون سال ها از جانور نگهداری کرده؛ و این بزرگ ترین راز و بزرگترین گرفتاری اوست. جانور اگر بتواند، استیون را زنده زنده می خورد. تنها چیزی که آنها را از هم جدا می کند، یک قفس زنگ زده است که چیزی نمانده میله هایش بشکنند…

خانم آلی کنن سال ۱۹۷۵ در شهر سامرست انگلستان به دنیا آمده و دوران بچگی و نوجوانی اش را در مزرعهی دورافتاده ای در اکسمور گذرانده است. آلی دارای مدرک لیسانس باستان شناسی و تاریخ از کالج بیرمنگام و مدرک فوق لیسانس نویسندگی از کالج بث اسپای انگلستان است؛ ضمن اینکه خواننده و آهنگساز خوبی نیز هست. خودش می گوید دوست دارد در کتاب هایش اتفاق های زیادی بیفتد و برای همین است که قهرمان هایش را با مشکلات و حادثه های نه چندان کوچک بمباران می کند و به شکلی دور از انتظار، تقریبا از گرفتاری نجات می دهد.

کتاب جانور اولین و پرفروش ترین اثر این نویسنده است. این کتاب نامزد دریافت مدال کارنگی، جایزه ی کتاب بولشن و دو جایزهای داخلی دیگر شده و جایزه ی کتاب منچستر را به خود اختصاص داده است. اکثر کتابهای دیگر این نویسنده هم نامزد دریافت جوایز معتبر انگلیسی و بین المللی شده اند. دو حرفه ی کشیشی و مشت زنی در خاندان الى کنن سابقه دارد و خوب است بدانید که تا به حال هیچ زنی نتوانسته او را در مچ اندازی شکست بدهد!

بخشی از متن کتاب

من و رابرت روی تختش نشسته ایم و شطرنج بازی می کنیم و او دارد مرا حسابی می کوبد. (درست است که مدرسه نرفته ام، اما حداقل بلدم شطرنج بازی کنم.) رابرت همهی مهره هایم را زده و فقط شاه برایم باقی مانده که آن بیچاره را هم با حمله هایش دور تخته شطرنج می گرداند. روی شنهای بیرون خانه صدای پا می آید. تعجب می کنم، چون دیروقت است، ساعت نزدیک ده است. اما صدای زنگ در بلند میشود. چیزی نمی گذرد که جیمی مرا صدا می زند. استیون، پدرت آمده تو رو ببینه. بابام! من به رابرت نگاه می کنم و او به من. لحاف پر قویش را کنار میزند و از تخت می پرد پایین. میپرسم: «کجا میری؟»

در ضمن که به طرف در میدود، می گوید: «می خوام یک نگاه بهش بندازم.» سرم را می خارانم. بابام تا به حال به من سر نزده. یعنی هیچ کدام از اعضای خانواده ام نیامده اند، غیر از چس که آن هم دیدارهایی است که میندی سالی دوبار با احتیاط ترتیبش را میدهد. بابام اینجا چه کار می کنه؟ کارول تو پاگرد پله کمین کرده و گوشش را تیز کرده صداهایی را که از طبقهی پایین می آید، بشنود. خودش است… صدای خرناس مانند و وحشتناک بابام. آدم خیال می کند مخصوصاً این صدا را از خودش درمی آورد، اما نه.

صدایش همیشه همینطور بوده و زیر سقف، بدتر هم می شود. من هم با کارول گوش می دهم، اما چیزی دستگیرم نمی شود. کارول می پرسد: «دلت نمیخواد ببینیش؟» نمیدانم خیال اذیت کردن دارد، یا نه. دوباره صدای جیمی می آید: «استیون.» از پله ها می روم پایین. هیچ نمیدانم چه چیزی در انتظارم است. حالا که فکرش را می کنم، آدرس مرا از کجا پیدا کرده؟ قیافه ی جیمی نگران است. حق دارد. اگر من هم جای او بودم، دلم نمی خواست این ولگرد خل و چل را تو خانه ام راه بدهم. رد کفشهای گلی اش روی فرش مانده.

آن روز که تو جنگل دیدمش، فکر می کردم خیلی بو میدهد، اما حالا حتی از عق تازه هم بوگندوتر است. باید پنجره را باز کنم. هیچ کاری برای تمیز کردن خودش نکرده. یک کت قرمز کثیف و شلوار گشادی پوشیده. گربه ی کارول بیدار می شود، یک نگاه به بابام می اندازد و از لای پاهای من می زند به چاک و از پله ها می دود بالا. بابام روی صندلی راحتی جیمی می نشیند و من سعی میکنم به لکه های شلوارش نگاه نکنم. می پرسم: «ملاکی کجاست؟» نباید حیوان بیچاره را بهش میدادم.

نقد کتاب جانور

نویسنده باذوقِ کتاب جانور، در داستان هایش از دریچه ی چشم نوجوان ها و جوانان آسیب دیده به دنیا نگاه می کند؛ نگاه تیزبینش هیچ خطایی را نادیده نمی گذارد و انتقادهای بجایش را از زبان و با طعنه های طنزآلود آنها به گوش جامعه، سرپرست، خانواده، و حتی دوست و همکلاسی می رساند.

قهرمان هایش جسور، مبتکر، پرجنب و جوش و آنقدر واقعی اند که مخاطب بی اختیار با آنها انس می گیرد و مشکلات و عقده هایشان را حس می کند.  در کتابهایش مکان ها، محیط زیست و حیوانات اهمیت خاصی دارند و ماجرا در قالب کلمات و اصطلاحات تاثیرگذار و گاه شیطنت آمیز قهرمان داستان روایت می شود.

اگر دوست دارید رمانی جذاب و پرکشش بخوانید، کتاب جانور پیشنهاد خوبی برای شماست.

کتاب های پیشنهادی

تعداد بازدید: 185 بار

Ally%20Kennen%20 %D8%A7%D9%84%DB%8C%20%DA%A9%D9%86%D9%86

عنوان کتاب: جانور

برنده جایزه کتاب منچستر سال 2007

نامزد مدال کارنگی سال 2007

نویسنده: آلی کنن

مترجم: شهره نور صالحی

تعداد صفحات کتاب: 153 صفحه

زبان کتاب: فارسی

حجم فایل: 5.41 مگابایت

نوع فایل: PDF (ZIP)

منبع: شهرکتاب

دکمه دانلود قابل مشاهده برای کاربران ویژه

نوشته‌های مشابه

حکایت یک اسکناس نوشته محمود نامنی و هانیه بیرجندی مجموعه‌ای از داستان‌ های اجتماعی و اخلاقی از این دو نویسنده است. «یار دبستانی»، «دو قطره باران»، «دو کودک پیر»، «سقوط یک فرشته»، «یک دیوانه...
بروزرسانی: 4 هفته قبل
تعداد بازدید: 145
آقا از هر دستی بدهی از همان دست پس می‌گیری. از همان روز تدفین داشتم خدا خدا می‌کردم یک طوری بشود این حرامزاده تقاص کاری را که با من کرد پس بدهد. وقتی ماجرای پسرش را شنیدم دلم خنک شد. عجیب است...
بروزرسانی: 4 هفته قبل
تعداد بازدید: 320

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *