دانلود کتاب خوب مثل مرده ها
این کتاب شایستگی انتخاب به عنوان یکی از کتابهای سال را دارد. کتاب خوب مثل مرده ها یک راز شگفت انگیز است که با یک پایان بندی درخشان به سرانجام میرسد.
این اثر دنبالهٔ رمانهای «راهنمای کشف قتل از یک دختر خوب» و «دختر خوب، خون بد» است. در انتهای این مجموعه داستان های معمایی، هیچ وقت به «دخترهای خوب» مثل قبل فکر نخواهید کرد. هالی جکسون با این مجموعه به یکی از پرفروشترین نویسندگان نیویورک تایمز تبدیل شد و کتاب های او تحسین منتقدان و مخاطبان را برانگیخته است.
پاپ شوگر در مورد این کتاب گفته است: این کتاب آن چنان مرا به درون خود کشاند که همه چیز را در اطرافم فراموش کردم و فقط به معمای قتل این کتاب فکر میکردم… همچنین امیلی آرسنال، نویسندهی کتاب همه چیزهای زیبا نوشته: این رمان سرگرمکننده، جذاب و سرشار از تعلیقهای ماهرانه است. من شخصیت پیپ را دوست داشتم. او خلاق و مبتکر است و تمایل زیادی برای خارج شدن از دنیای امن خود و یافتن حقیقت در وجودش موج میزند.
خلاصه کتاب
کتاب خوب مثل مرده ها رمانی نوشته ی هالی جکسون است که نخستین بار در سال 2021 منتشر شد. «پیپ» برای مقابله با «اختلال اضطراب پس از سانحه» (PTSD)، به مصرف قرص های «زاناکس» روی آورده است. او به دریافت تهدیدهای آنلاین عادت دارد اما یک پیام مشخص، بارها و بارها برای او ارسال شده است: «چه کسی دنبالت خواهد گشت اگر این بار تو کسی باشی که ناپدید می شود؟» فردی ناشناس، کبوترهایی مرده را در حیاط خانه «پیپ» می گذارد و شکل هایی اسرارآمیز را با گچ در مقابل خانه اش می کشد.
کارآگاه «هاکینز» اما اعتقاد ندارد که الگویی مجرمانه در کار است و به همین خاطر، از تحقیق در مورد این رویدادها امتناع می کند. «پیپ» خودش دست به کار می شود و تحقیقاتش، او را به یک قاتل سریالی در زندان می رساند. با این حال «پیپ» نگران است که پلیس شاید فردی اشتباه را دستگیر کرده باشد. پیپ چارهای ندارد؛ یا باید مظنون را پیدا کند یا خودش قربانی بعدی باشد! در این راه پلیس هم کمکی به او نمیکند و حدس و گمانهزنیهای پیپ را رد میکند.
به همین دلیل او خودش برای نجات جانش تلاش میکند. پیپ هرچه پیش میرود قطعههای این پازل بیشتر تکمیل میشود و در نهایت متوجه میشود که فرصت اندکی برای گریز از این ماجرا برایش باقی مانده است. نوجوانان و بزرگسالانی که به رمانهای رازآلود و معمایی علاقه دارند، از کتاب خوب مثل مرده ها لذت خواهند برد. رمانی ست پر پیچ و خم، غافلگیر کننده، و فوق العاده مهیج از نخستین صفحه!
بخشی از متن کتاب
انتظار نداشت چیزی آنجا باشد. دوباره غرق در ناامیدی نشو. راوی اجازه اش را نمی داد. بسیار خوب، نمی توانست تکان بخورد. اینجا کنار قفسه ها اسیر بود. چیزی می توانست کمکش کند؟ حتی اگر دستش به خمره های علف کش و کود می رسید، باز هم به دردش نمی خورد. پس دستش به چه چیزی می رسید؟ انگشتهایش را تکان داد تا بی حس نشوند. بازوهایش خم شده بود. مچ هایش به میله فلزی قفسه ها وصل بود. این را خوب می دانست، چون قبل از اینکه چهره اش را از دست بدهد، همه چیز را به خاطر سپرده بود. با وجود نوارچسب، مچ هایش را تکان داد و با دو انگشت اطراف را بررسی کرد.
بله، فلز سرد میله را حس کرد. اگر انگشتش میانی اش را می کشید، می توانست محل اتصال قفسه به میله را حس کند. همین بود. بیش از این دستش به جایی نمی رسید. نیروی کمکی دیگری نداشت. راوی گفت: «شاید همین کافی باشه.» شاید همین طور بود. چون قفسه و میله با پیچ به هم وصل شده بودند. پیچ به معنای ازادی بود. پیپ می توانست از آن استفاده کند. باید آن را بین شست و انگشت اشاره اش می گرفت و چسب دور مچش را سوراخ می کرد. آن قدر به این کار ادامه می داد تا آزاد شود. بسیار خوب، همین بود. نقشه اش را کشید. باید سراغ پیچ می رفت. دوباره آن حس سراغش آمد. انگار کسی کنارش بود. راوی که در سرش حضور داشت.
اما حسی سیاه و سرد وجودش را در بر گرفت. زمان منتظر او نمی ماند. خوب، چطور باید سراغ پیچ می رفت؟ پیپ فقط می توانست با یک انگشت بالای قفسه را لمس کند. باید مچ هایش را پایین تر می آورد تا دستش به زیر قفسه می رسید. نوار چسب مچ هایش را به نقطه خاصی از میله چسبانده بود. ولی اگر تکان می خورد، می توانست چسب را از فلز جدا کند. فقط در یک طرف بود. شاید فقط سه یا چهار سانت از چسب به میله وصل بود. اگر جدایشان می کرد، دست هایش را بالاوپایین می برد. تقلا کرد و داخل نوارچسب کمی فضا ایجاد شد. انگار چنگال جيسون باز شد. از پسش برمی آمد. مطمئن بود. پاهایش را جمع کرد تا وزنش را روی نوارچسب بیندازد.
دستهایش را به سمت قفسه ها برد و نوک انگشتهایش به لبه پلاستیکی یکی از خمره ها خورد. فشار داد، خودش را کشید، جابه جا شد و حسش کرد. یک طرف چسب از ميله جدا شد. راوی تشویقش کرد: «آره. ادامه بده، گروهبان» پیپ بیشتر فشار داد و خودش را کشید و نوار چسب پوستش را زخم کرد. کم کم از میله فاصله گرفت. همزمان با راوی گفت: «آره.» نباید خوشحال می شدند، چون پیپ ازاد نبود. هنوز اسیر این میله بود، دست هایش محکم کنار هم قرار داشت و همچنان مرده محسوب می شد. ولی قدمی برداشته بود: می توانست بین دو قفسه حرکت کند. دیگر زمان را تلف نکرد. تا جای ممکن مچ هایش را پایین آورد و به قفسه پایینی رسید. با انگشتهایش گوشه قفسه را لمس کرد و به چیزی رسید…
نقد کتاب خوب مثل مرده ها
«چه کسی دنبالت میگردد اگر این بار تو کسی باشی که ناپدید می شود؟» این یک پیام تهدیدآمیز است که بارها برای کارآگاه پیپ فیتز-آموبی شخصیت اصلی کتاب خوب مثل مرده ها ارسال میشود. هالی جکسون در این رمان که رکورد فروش نیویورکتایمز را از آن خود کرده، ماجرای دو رمان قبلی خود را به شکل هیجانانگیزی ادامه داده است؛ با این تفاوت که این بار پیپ تنهاست و برای اینکه خودش قربانی بعدی پرونده نباشد، باید نقشهای اساسی طراحی کند…
این سومین اثر نویسندهاش است، مثل دو داستان قبلی جذاب و غافلگیر کننده با یک کارگاه کوچک دوست داشتنی که مسایل را به دقت بررسی و موشکافی میکند. درگیری پیپ با مسائل خودش و اینکه آیا می تواند برای خودش هم مفید باشد یا نه و اینکه چقدر اطرافیانش می توانند به او کمک کنند چالشی است که خوب به تصویر کشیده شده.
اگر عاشق جنایات واقعی، اسرار قتل و زنانی جسور هستید، تریلر هیجان انگیز و مجذوب کننده خوب مثل مرده ها را دنبال کنید.
کتاب های پیشنهادی
تعداد بازدید: 602 بار
عنوان کتاب: خوب مثل مرده ها
دنباله ی رمان های راهنمای کشف قتل از یک دختر خوب و دختر خوب خون بد
نامزد جایزه بهترین کتاب داستانی نوجوانان گودریدز سال 2021
از کتاب های پرفروش نیویورک تایمز
نویسنده: هالی جکسون
مترجم: محدثه احمدی
تعداد صفحات کتاب: 301 صفحه
زبان کتاب: فارسی
حجم فایل: 35.41 مگابایت
نوع فایل: PDF (ZIP)
منبع: شهرکتاب