دانلود نمایشنامه سه خواهر
کتابهای آنتوان پاولوویچ چخوف شما را با دنیایی جدید آشنا خواهند کرد. نمایشنامه سه خواهر، یکی از همین آثار اوست.
آنتون چخوف، داستان نویس و نمایشنامه نویس روس بود. او در زمان حیاتش بیش از 700 اثر ادبی خلق کرد. چخوف را مهم ترین داستان کوتاه نویس برمی شمارند. او در زمینه ی نمایشنامه نویسی نیز آثار برجسته ای از خود به جا گذاشته است به طوری که عده ای او را پس از ویلیام شکسپیر، بزرگترین نمایشنامه نویس تاریخ قلمداد می کنند.
چخوف در نمایشنامه هایش بیشتر بر فضا سازی و ترسیم درگیریهای درونی متمرکز است تا اتفاقات بیرونی. کتاب پیش رو، افشاگرانهترین اثر آنتون چخوف در زمینۀ فقر و فلاکت و امید باختگی مردم روسیه در اواخر قرن نوزدهم و آغاز قرن بیستم است. شخصیت های نمایش به شرح زیر است:
- آندره ئی سرگیه ویچ پروزروف – شخصیت اصلی
- ناتالیا ایوانوا (ناتاشا) – نامزد و بعداً همسر آندره ئی – ۲۸ ساله
- اولگا، ماشا و ایرینا – خواهران آندره ئی
- فئودور ایلیچ کولیجین – معلم دبیرستان، شوهر ماشا
- آلکساندر ایگناتیه ویچ ورشینین – سرگرد توپخانه، ۴۲ ساله
- نیکولای لوویچ توزنباخ – بارون و سروان ارتش، ۳۰ ساله
- واسیلی واسیلیه ویچ سولیونی – کاپیتان
- ایوان رومانویچ چبوتکین – پزشک ارتش، ۶۰ ساله
- آلکس پترویچ فدوتیک – ستوان ارتش
- ولادمیر کارلوویچ رود – ستوان ارتش
- فراپونت – دربان دفاتر انجمن شهر، پیر مرد
- آنفیسا – پرستار، ۸۰ ساله
خلاصه کتاب
نمایشنامه سه خواهر در سال ۱۹۰۰ به نگارش درآمده است. این اثر یکی از نمایشنامههای معروف نویسنده است که یک سال پس از نگارشش به اجرا درآمد، در آن زمان از این نمایش استقبال چندانی نشد ولی پس از مدتی ارزش ادبی این اثر مشخص شد. نویسنده براساس تجربهی زندگیاش در اواخر قرن نوزدهم و آغاز قرن بیستم روسیه این اثر را دربارهی تغییر شیوهی زندگی و تفکر اشرافیت نوشت.
این نمایشنامه در چهار پرده است و آرمانهای نسل جوان و فرهیختهی دورهای از تاریخ روسیه را به تصویر میکشد. داستان کتاب با مراسم روز سالگرد درگذشت پدر خانواده آغاز میگردد و حول زندگی خانواده پروزروف است که از سه خواهر بنامهای اولگا، ماشا و ایرینا به همراه یک برادر تشکیل شده است. این خواهران تحصیل کرده هستند و بر زبان فرانسه تسلط کافی دارند. آنها از مسکو دور هستند و در یکی از شهرستانهای روسیه زندگی میکنند.
در نمایشنامه سه خواهر؛ پس از مرگ پدر، زندگی برای الگا، ماشا و ایرینا در شهری پادگانی و حومه ای در روسیه به شکل غیر قابل تحملی بی روح و کسل کننده شده است. آنها احساس می کنند که از نظر فرهنگی، عشقی و فکری به ارتباطات بسیار بیشتری نیاز دارند. مسکو برای این سه خواهر، به نمادی از امید، آرزو و فرصت تبدیل شده است؛ شهری که با کسالت های زندگی و شرایط کنونی شان کاملاً در تضاد است.
امید اصلی این سه خواهر برای نقل مکان به مسکو، برادرشان آندری است که قصد دارد در این شهر مشغول به کار شود. آنها با ناکامی در عشقشان روبهرو میشوند و شیوهی زندگی و برخوردشان با مسائل اجتماعی برای خواننده فضای اجتماعی بیش از صد سال پیش روسیه را ترسیم میکند…
خلاصه هر پرده
در پرده اول نمایشنامه سه خواهر؛ اولگا (دختر بزرگ خانواده) در ابتدا، در مدرسهای آموزگار است ولی در انتهای نمایش به مقام مدیریت آن مدرسه رسیده است، ترفیع مقامی که او چندان علاقهای به آن ندارد. ماشا همسر یک معلم بنام فئودور ایلیچ کولیجین است. در ابتدای ازدواج شان ماشا فریفته استعداد و زرنگی شوهرش بود ولی اکنون هفت سال بعد از ازدواجشان او را مردی کودن بحساب میآورد که آنقدرها هم که او در ابتدا میپنداشت باهوش نیست.
ایرینا جوانترین خواهر است. او در عالم رویاهایش همیشه در آرزوی رفتن به مسکو و پیدا کردن عشق واقعی خویش است. آندره ئی تنها پسر خانواده است. او عاشق ناتاشا ایوانوا است. نمایش با مراسم روز سالگرد درگذشت پدر خانواده آغاز میگردد، روزی که نام- روز ایرینا نیز هست. به همین مناسبت، بعد از مراسم سالگرد، یک مجلس میهمانی نیز برقرار میگردد که در آن آندره ئی به نزد ناتاشا میرود و به عشق خویش اعتراف میکند.
پرده دوم
پرده دوم نمایشنامه سه خواهر وقتی آغاز میگردد که حدود ۲۱ ماه از وقایع پرده اول گذشته است. آندره ئی و ناتاشا با هم ازدواج کردهاند و صاحب یک فرزند شدهاند و این در حالیست که ناتاشا با شخصی بنام پروتوپوپوف، که یکی از رؤسای آندره ئی است، نیز رابطه عاشقانه برقرار کردهاست.
شخصیت پروتوپوپوف در نمایش ظاهر نمیشود و فقط نامش آورده میشود. ماشا با یک افسر ارتش بنام آلکساندر ایگناتیویچ ورشینین رابطه دارد. افسری که متأهل است و همسری دارد که مرتب اقدام به خودکشی میکند. در همین پرده، توزنباخ و سولیونی نسبت به ایرینا اظهار عشق میکنند.
پرده سوم
وقایع پرده سوم نمایشنامه سه خواهر در اتاق مشترک اولگا و ایرینا اتفاق میافتد. اینکه اولگا و ایرینا مجبور شدهاند بهطور مشترک در یک اتاق زندگی کنند نشانه بارزی است بر اینکه ناتاشا دارد کنترل امور خانواده به دست میگیرد. او از دو خواهر شوهر خود خواسته است تا دو نفری در یک اتاق زندگی کنند تا فرزند خودش بتواند دارای یک اتاق مستقل باشد. در شهر یک آتشسوزی اتفاق افتادهاست که همه سرگرم تعمیرات و پاکسازیهای بعد از آن هستند.
ماشا و ایرینا از اینکه برادرشان آندره خانهاشان را به گرو گذاشته تا با پول آن بدهیهای ناشی از قمار بازیهایش را بپردازد، بسیار عصبانی هستند. ماشا نزد اولگا و ایرینا اعتراف میکند که با ورشینین رابطه دارد و هر چقدر شوهرش، کولیجین، دلبستگی بیشتری به او پیدا میکند، علاقه وی به شوهر برعکس کمتر و کمتر میگردد.
ایرینا تصمیم میگیرد که با توزنباخ ازدواج کند زیرا اولگا (که کمی سنتی فکر میکند) این ازدواج را برای او بهعنوان یک زن نوعی وظیفه بهشمار میآورد. در این پرده چبوتکین مست بازی درمیآورد و در عالم مستی ساعتی که متعلق به مادر آندره و خواهرها بودهاست را میشکند. مادری که آندره او را بسیار دوست میداشته است.
پرده آخر
در پرده چهارم نمایشنامه سه خواهر، که آخرین پرده است، سربازها، که اکنون دیگر دوستان خانواده پروزروف هستند، در حال آماده شدن برای ترک آن ناحیه هستند و درست در زمان رفتن آنان، توزنباخ در حین یک دوئل بدست سولیونی کشته میشود. این دوئل در نمایش نشان داده نمیشود ولی صدای شلیک گلوله شنیده میشود و مراتب کشته شدن توزنباخ نیز اندکی قبل از پایان نمایش اعلام میگردد.
بسیاری از شخصیتهای نمایشنامه سه خواهر بعد از شنیدن خبر کشته شدن نوزنباخ نمیدانند چگونه از خود عکس العمل نشان بدهند. اولگا مدیر مدرسه میشود و به همراه پرستار (آنفیسا)، که در پایان تنها شخصیت قانع و خشنود نمایش است، خانه را ترک میکند.
بخشی از متن کتاب
آنفیسا: [سینی چای به دست] این نامه برای شماست، پدرجان. ورشینین: برای من؟ [نامه را میگیرد] از دخترم است…. [آن را میخواند.] بله، البته… معذرت میخواهم ماریا سرگی یونا. بی سروصدا از خدمتتان مرخص میشوم. چای نمی خورم… [متأثر از جا برمی خیزد.] همان ماجراهای همیشگی. ماشا: چی شده؟ اگر فضولی نباشد. ورشینین: زنم دوباره خودش را مسموم کرده، باید هرچه زودتر بروم یواشکی مرخص میشوم. آخ که این مسائل چه طاقت فرسا هستند…
[دست ماشا را میبوسد.] عزیزم دلبندم مهربانم… بی سروصدا بی آنکه کسی متوجه شود مرخص میشوم. [بیرون می رود.] آنفیسا: کجا دارد می رود؟ مرا بگو که برایش چای آوردم…. چه آدم عجیبی! ماشا: [با عصبانیت:] بس کن دیگر. مثل کنه به آدم می چسبی. نمی توانی یک لحظه آرامم بگذاری؟ [فنجان چای به دست به طرف میز غذاخوری میرود.] پیرزن، از کوره درم میبری؟ آنفیسا: چرا عصبانی میشوی عزیزم؟ صدای آندری: آنفیسا!
آنفیسا: [با تقلید از او.] «آنفیسا!» این پسر از جایش تکان نمی خورد. [بیرون میرود.] ماشا: [در اتاق ناهارخوری، با تغیر] میگذارید بنشینم یا نه؟ البته اگر مزاحمتان نیستم. [ورق های روی میز را درهم میریزد.] آه امان از دست اینها با این ورق هاشان؛ چایتان را بخورید. ایرینا: بدجنسی به خرج میدهی، ماشکا… ماشا: خیلی خب با من حرف نزنید کاری به کارم نداشته باشید. چبوتکین: [خنده کنان] سربه سرش نگذارید، سربه سرش نگذارید. ماشا و شما، شصت ساله اید و مثل پسر بچه ها رفتار میکنید. مدام چرند میگویید. خدا میداند چه مهملاتی!
ناتاشا: [آه کشان] ماشای عزیزم چرا از این حرفها میزنی؟ بی پرده بگویم تو با این همه زیبایی اگر از این چیزهای سبک به زبان نیاوری می توانی در جامعه ی اشراف جایی برای خودت دست و پا کنی… [به فرانسه] عذر میخواهم؛ مرا ببخشید ماری؛ ولی رفتارتان خشونت آمیز است. توزنباخ: [جلو خنده اش را میگیرد] دلم میخواهد… دلم میخواهد… به گمانم این باید خیلی خاص باشد، نه؟ ناتاشا: ظاهراً این بوبیک من قصد خوابیدن ندارد. باز بیدار شده، امروز حالش خوب نیست. مرا ببخشید میروم به او سر بزنم…
نقد نمایشنامه سه خواهر
شهر مسکو در نمایشنامه سه خواهر، نقش برجستهای دارد: خواهران همواره به آن میاندیشند و پیوسته آرزو میکنند روزی به آن بازگردند. مسکو، شهری که آنان شادترین روزهای خود را در آن گذراندهاند، به نظر ایشان مظهر کمال است. اما وقتی نمایش پیش میرود، این سه خواهر بیش از پیش و به تدریج از رویاهای خویش فاصله میگیرند…
در بیشتر نمایشنامه های چخوف، هدف و مافوق هدف تلاش روزافزون برای زندگی بهتر است و همهی شخصیت های او چشم به آینده دوختهاند، آیندهای درخشان و دست یافتنی برای نسل های بعدی.
نمایشنامه سه خواهر زنانهترین نمایشنامه چخوف است. او در این نمایشنامه تلاش میکند آرمان های نسل جوان و فرهیخته روسیه را نشان دهد. آرمان هایی که انگار هیچ راهی برای به انجام رسیدن ندارند و تنها حسرت گذشته خوبشان را میخورند.
کتاب های پیشنهادی
تعداد بازدید: 804 بار
عنوان کتاب: نمایشنامه سه خواهر
جز کتاب های برگزیده در ادبیات روسیه
نویسنده: آنتوان چخوف
مترجم: پرویز شهدی
تعداد صفحات کتاب: 73 صفحه
زبان کتاب: فارسی
حجم فایل: 8.68 مگابایت
نوع فایل: PDF (ZIP)
منبع: شهرکتاب