هایدی

آخرین ویرایش: 2 سال قبل
هایدی (nbookcity.com)

دانلود کتاب هایدی

نویسنده با مهارت بی­‌نظیرش در کتاب هایدی، تمام صحنه­‌های زیبای داستان را برای مخاطبش تصویرسازی می­ کند و به همین دلیل خواندن این اثر برای هرکسی لذت­بخش خواهد بود.

یوهانا اشپیری نویسنده سوئیسی قرن ۱۹ بود که داستان‌هایی برای کودکان و نوجوانان می‌نوشت. رمان پیش رو مشهورترین اثر اوست که فیلم و کارتون‌های زیادی بر اساس آن برای کودکان و نوجوانان ساخته شده و این اثر بیش از بیست بار به فارسی برگردانده شده است.

این رمان ادبی به قدری شهرت دارد که منطقه‌ای در سوئیس به نام هایدی‌لند نامگذاری شده است. تا کنون فیلم‌ها، مجموعه‌های تلویزیونی، انیمیشین‌ها و بازی‌های ویدئویی زیادی بر پایه‌ی داستان هایدی خلق شده‌اند.

خلاصه کتاب

هایدی، دختر بچه‌ای پنج ساله است که یک سال بعد از تولدش، پدر و مادرش را در سانحه‌ای از دست‌ می‌دهد و خاله‌اش سرپرستی او را بر عهده‌ می‌گیرد. شروع داستان کتاب هایدی از زمانی است که خاله‌ی او کاری در شهر فرانکفورت پیدا می‌کند و دیگر نمی‌تواند از او نگهداری کند. بنابراین تصمیم می‌گیرد که هایدی را نزد پدربزرگش که تنها فامیل اوست ببرد تا مسئولیت سرپرستی‌اش را به عهده بگیرد.

اما پدربزرگ در دامنه‌ی کوه‌های آلپ دور از روستا و مردمش، به تنهایی روزگار می‌گذراند و ظاهراً دوست ندارد با کسی مراوده‌ای داشته باشد. مردم از او دوری می‌کنند چون معتقدند که او باعث مرگ پسر و عروسش یعنی پدر و مادر هایدی شده است و به همین علت هم با خاله که می‌خواهد هایدی را نزد او بفرستد مخالف هستند. با این وجود او پس از مدتی به کوه‌های آلپ می‌رود تا همراه پدربزرگش زندگی کند و خیلی زود خود را در قلب پیرمرد جا می‌کند.

همه در روستا از پدربزرگ می ترسند اما ریش بلند و ابروهای پرپشت و خاکستری اش در نظر هایدی بسیار جالب و دوست داشتنی است. هایدی، عاشق زندگی جدیدش در کوهستان، بازی زیر نور آفتاب و بزرگ شدن در میان بزها و پرندگان شده است. اما در یک روز خیلی بد، عمه ی او به آن جا می آید و او را مجبور می کند که با خانواده ای جدید در شهر زندگی کند. اما هایدی طاقت دور بودن از پدربزرگ را ندارد؛ آیا او می تواند راهی برای بازگشت به کوهستان و جایی که به آن تعلق دارد، پیدا کند؟ کتاب هایدی، داستانی کلاسیک درباره ی دوستی و عشق خانوادگی است.

بخشی از متن کتاب

خانم روتنمایر چند روزی بود که بی سروصدا و آرام در خانه می چرخید. وقتی از این اتاق به آن اتاق می رفت یا در راهروها قدم می زد، اغلب به پشت سرش نگاه می انداخت؛ انگار می ترسید کسی او را دنبال کند. اگر مجبوربود به طبقه بالا که اتاق مهمانان آنجا بود یا به طبقه پایین که سالن جشن در آنجا قرار داشت برود همیشه از تینت می خواست با او برود. عجیب تر اینکه هیچیک از خدمتکاران جرأت نمی کردند تنها جایی بروند و همیشه بهانه ای پیدا می کردند تا یکی با آنها برود و همیشه هم با درخواست آنها موافقت می شد. آشپز که سالها در آن خانه زندگی می کرد اغلب سرش را تکان میداد و زیر لب می گفت:

«باید زنده میموندم و این روزها رو می دیدم.» اتفاقات عجیب و غریبی در خانه می افتاد. هر روز صبح، موقعی که خدمتکاران به طبقه پایین می آمدند میدیدند در جلویی خانه باز است. اول همه فکر می کردند دزد به آنجا آمده است؛ اما چیزی از خانه دزدیده نشده بود. باوجوداینکه دوبار در را قفل می کردند باز هم هر روز صبح همین اتفاق می افتاد. سرانجام جان و سباستین تصمیم گرفتند یک شب کشیک بدهند و ببینند آن روح چه کسی است. آنها مسلح و آماده شدند، داروی نیروبخش شان را نیز خوردند و به یکی از اتاقهای طبقه پایین رفتند.

ابتدا شروع به صحبت کردند؛ اما طولی نکشید که خواب شان گرفت و به صندلیهایشان تکیه کردند. وقتی زنگ ساعت برج کلیسای قدیمی به صدا درآمد، سباستین از خواب پرید و دوستش را که بیدار کردنش کار چندان آسانی نبود از خواب بیدار کرد. بالاخره جان از خواب بیدار شد و هر دو باهم به سالن رفتند. همان لحظه باد شدیدی وزید و شمعی که جان در دست گرفته بود خاموش شد. او باعجله به عقب برگشت و نزدیک بود سباستین را که پشت سرش ایستاده بود بیندازد. سباستین را به داخل اتاق کشاند و باعجله در را قفل کرد. وقتی دوباره شمع را روشن کرد، سباستین متوجه شد جان از ترس رنگش پریده است و مثل بید می لرزد.

سباستین که چیزی ندیده بود با اضطراب پرسید: «چی شده؟ چی دیدی؟» جان نفس نفس زنان گفت: «در باز بود و یک روح سفید روی پله ها ایستاده بود؛ از پله ها بالا رفت و یک دفعه غیبش زد.» عرق سرد از پشت کمر سباستین جاری شد. آنها تا صبح همان جا بدون حرکت نشستند. سپس در را بستند و به طبقه بالا رفتند تا موضوع را به خانم خانه گزارش بدهند. خانم خانه که با اشتیاق منتظر بود داستان را شنید و فورا برای آقای سزمن نامهای نوشت. او گفت که از شدت ترس دستهایش بی حس شده و اتفاقات وحشتناکی در خانه می افتد؛ سپس داستان حضور روح در خانه برای او تعریف کرد.

نقد کتاب هایدی

به جرأت می­ توان کتاب هایدی را مشهورترین کتاب از آثار ادبی سوئیس در جهان دانست که بارها و بارها چاپ شده و بعد از گذشت این همه سال، همواره جزء کتاب­‌های پرطرفدار محسوب می­ شود.

شرکت «بارنز اند نوبل» این اثر را داستانی لذت­‌بخش برای تمام کودکان و تمام افرادی که عاشق کودکان هستند می­داند و سایت «گودریدز» این اثر را داستانی کلاسیک درباره دوستی و عشق خانوادگی تلقی می­کند. سایت آمازون نیز این کتاب را جزء آثاری می­ داند که خواندنش هیچ­‌گاه و در هیچ دوره­ای خسته­‌کننده نخواهد بود.

کتاب هایدی با زبانی ساده و صمیمی روایتگر داستانی است که هر مخاطبی را در هر سنی به خود جذب می­ کند.

کتاب های پیشنهادی

تعداد بازدید: 538 بار

Johanna%20Spyri%20 %DB%8C%D9%88%D9%87%D8%A7%D9%86%D8%A7%20%D8%A7%D8%B4%D9%BE%DB%8C%D8%B1%DB%8C

عنوان کتاب: هایدی

جزو کتاب هایی که به بیشترین زبان های دنیا ترجمه شده اند

جز برترین رمان ها در بریتانیا

جزو برترین آثار داستانی با شخصیت اصلی زن

جز برترین کتاب های کودک

جزو برترین کتاب ها درباره سفر

نویسنده: یوهانا اشپیری

مترجم: وجیهه آیت اللهی

تعداد صفحات کتاب: 143 صفحه

زبان کتاب: فارسی

حجم فایل: 14.36 مگابایت

نوع فایل: PDF (ZIP)

منبع: شهرکتاب

دکمه دانلود قابل مشاهده برای کاربران ویژه

نوشته‌های مشابه

قهرمان داستان در آمبولانس نشسته و بیش از هر کس دیگری نزدیک به حوادث انسانی است. نکته‌ای نیز وجود دارد که در رمان‌ها و داستان‌های دیگر فراموش شده و آن جزئیات کوچک زندگی است. در این رمان...
بروزرسانی: 12 ماه قبل
تعداد بازدید: 86
کتاب چگونه دیگران را مجذوب خود کنیم ، نوشتۀ برایان تریسی ، به شما می‌گوید که تلاش و توجه تمام و کمال به نیازها و خواست‌های دیگران می‌تواند به ما این اطمینان را بدهد تا به چهره یک فرد جذاب تبدیل شویم.
بروزرسانی: 9 ماه قبل
تعداد بازدید: 5317

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *