دانلود کتاب پهلوان اکبر
کتاب پهلوان اکبر زندگی نامه کسی است که با رشادت و از خودگذشتگی بسیار در جبهههای جنگ با عراقیها جنگیده و به شهادت رسیده.
اکبر چمنی متولد 1344 صاحبنام در عرصه کشتی در چهار نوبت از سوی بسیج شهرستان شاهرود به مناطق عملیاتی اعزام شد و در تاریخ ۱۰ اردیبهشت ۶۱ در محاصره تانکهای عراقی بر اثر اصابت گلوله توپ به فیض شهادت نائل آمد.
کتاب پهلوان اکبر برای کسانی که دوست دارند از زندگی و خاطرات شهدا بدانند و راه و روش سلوک آنان را دریابند، جذاب و خواندنی است. محمد عباسی از شاخصترین راویان دفاع مقدس این کتاب را نوشته است.
شهادت از دیدگاه شهید چمنی
شهادت، سعادتی بزرگ بوده و حد نهایی تکامل انسان است. همانطور که سالار شهیدان حسین(ع) در صحرای کربلا میفرماید: لا ادری الموت الا السعادت و من افتخار میکنم زیرا که شهید مقامی والا دارد. چون شهید کسی است که از روی خودآگاهی و خدا آگاهی به لقای خدای خویش شتافته است و شهید چه فیض و سعادت بزرگی نصیبش خواهد شد. چون امامان معصوم ما همه از تبار شهیدان بودند و به شهادت افتخار میکردند؛ همان طور که حضرت علی همیشه از خدا طلب شهادت را مینمود.
بخشی از متن کتاب
در کتاب پهلوان اکبر میخوانیم: …دوستان و همسنگران دیگرمان جا مانده بودند. توانی برایمان باقی نمانده بود و نتوانستیم آنها را با خود بیاوریم. حتی کشیدن جنازه خودمان هم برایمان مشکل و ناگوار بود. برانکارد نبود. اگر هم بود هیچ زور و بازوئی نبود. مسافت زیاد بود. بچهها بینهایت خسته و به شدت تشنه بودند. واقعاً قدرت حرکت نداشتیم. اگر دستور عقب نشینی نمیدادند همین تعداد هم زنده برنمی گشتیم.
شب عبدالله طاهری که گم شده بود برگشت. همه فکر میکردند شهید شده و یا اسیرش کردهاند. کمکم برخی دیگر از برادران هم پیدایشان شد. بچهها که به تدریج میرسیدند، امیدها رفته رفته بر میگشت که شاید آنها که هنوز نیامدهاند زندهاند و بر میگردند و آنها که نیامده اند قاطی گردانهای دیگر شده و عقب رفتهاند. شاید هم زخمی و منتقل شده اند. انسان به امید زنده است اما خیلی زود امیدها ناامید شد.
گفتند خیلیها شهید شدهاند و دیگر برنمی گردند. محمدحسین دماوندی، مجتبی ناطقی، علیرضا کلاتهایی، محسن صداقت، خیلیها. اکبر هم با شهدا رفته بود. یک تعداد هم اسیر داده بودیم. یک مطلب هم یادم رفت که بگم. موقعی که قرار شد عقب نشینی کنیم حرف این بود که لودرها را چه کنیم؟ لودرها خاموش و بیحرکت مانده بودند. انگار آن لودرچیهای نوجوانان جهادی، مزد قهرمانی شان را گرفته بودند و زیر آن باران شدید آتش با شهادت رفته بودند. (ص141 کتاب پهلوان اکبر)
بچهها برای اینکه لودرها به دست دشمن نیفتد، تصمیم گرفتند چند نارنجک کنار آنها بگذارند تا در وقت مناسب لودرها را از کار بیندازند. اما زمانی که عراقیها رسیدند و بچهها رفتند سراغ نارنجکها، دیدند نارنجکها نیست و بچهها آنها را هم در درگیری مصرف کرده بودند. اینجا اصغر قربانلو از خودگذشتگی کرد و نشست پشت یکی از لودرها و با فداکاری، لودر را مقابل چشم توپچی های عراقی از حلقوم آنها بیرون کشید. هر آن این احتمال وجود داشت که لودر و لودرچی مورد هدف قرار بگیرد.
با دلهره و تشویش نگاه میکردیم و نگران که الآن یا لحظهای بعد، اصغر قربانلو مورد اصابت قرار میگیرد و به شهادت میرسد. قربانلو هم لودر را انداخت روی کفی و گازش را گرفت. فرمان لودر یک دستگیره دارد که قربانلو یک دور کامل میچرخاند و بعد بالعکس میکرد و ماشین به صورت مارپیچ در دشت میپیچید و از دسترس عراقیها دور میشد. واقعاً خیلی بی کلگی میخواست؛ چون ریسک این کار بسیار بالا و فوق العاده خطرناک بود…
بخشی از وصیت نامه شهید چمنی
در کتاب پهلوان اکبر در بخش وصیت نامه شهید آمده: پدر عزیزم چیزی که ما را داوطلب به جبههها می کند، تنها خاک این کشور نیست بلکه هدف اصلی شناساندن انقلاب اسلامی و صدور و جهانی کردن اسلام در سراسر دنیا و دفاع از حکومت جمهوری اسلامی که سرآغاز عدل حضرت مهدی میباشد هست. این مسئولیتی است که ما در قبال خون شهدا احساس میکنیم و در آینده نیز احساس خواهیم کرد، و هدف نهایی جلب رضایت و خشنودی خداوند میباشد.
و تنها به اذن خدا و پشتوانه ایمان و اعتقاد به امدادهای غیبی است که تاکنون پیروزی های بیشماری نصیبمان شده و انشاالله در آیندهای نزدیک قدس نیز از طریق کربلا به دست نیروهای اسلام در خواهد آمد. توصیهای که به شما است و همیشه در صحنه میکنم این است که تا خون در رگهایتان و جان در بدن است چشم از خمینی برندارید. زیرا که ولایت فقیه تدام بخش راه انبیا و امامان معصوم می باشد. و اطاعت و حفظ آن واجب است بر تمام مسلمین.
وصیت من به مادرم و دیگر مردم این است که در صورت امکان بعد از خواندن نماز مغرب و عشاء برای سلامتی و طول عمر رهبرمان و ظهور و انقلاب هر چه زودتر حضرت مهدی (ع) دو رکعت نماز بجا آورید و از برادرانم و خواهرم میخواهم که همیشه تقوا را پیشه کرده و کارهایشان را برای رضای خدا انجام دهند. و در آخر از پدرم و مادرم میخواهم که مرا حلال کنند، زیرا که در تمام زندگیام بسیار در حق شما جفا کردم و حق شما را به جای نیاوردم… (وصیتنامه شهید در کتاب پهلوان اکبر)
نقد کتاب پهلوان اکبر
کتاب پهلوان اکبر دربارهی زندگی و شهادت شهید اکبر چمنی است. شهید نوجوانی که در اوج بندگی، در یکی از عملیات ها با اصابت گلوله، زخمی شد و دوستش مجتبی ناطقی که او هم شهید شده است، برای نجات جان او از هیچ تلاشی دریغ نکرد. بدن زخمی او را به دوش کشید تا بتواند او را به محلی برساند که درمانش را آغاز کند اما در جادهی اهواز – خرمشهر، با گلولهی تانک شهید شدند.
محمد عباسی، کتاب پیش رو را با خاطرات مادر شهید اکبر چمنی آغاز میکند. خاطرات زیبایی که از لحظهی متولد شدنش، دوران کودکی او، مدرسه و ماجراهایی است که داشته. تا بتوانیم ارتباط روحی و قلبی عمیقی با او برقرار کنیم.
نویسنده کتاب پهلوان اکبر را به روح شهید مجتبی ناطقی هدیه کرده است.
کتاب های پیشنهادی
تعداد بازدید: 109 بار
عنوان: کتاب پهلوان اکبر
نیم نگاهی به زندگی و اوج بندگی نوجوان 17ساله کربلای ایران، شهید اکبر چمنی
نویسنده: محمد عباس آبادی
تعداد صفحات کتاب: 315 صفحه
زبان کتاب: فارسی
حجم فایل: 20.15 مگابایت
نوع فایل: PDF (ZIP)
منبع: شهرکتاب