خلبان جنگ

آخرین ویرایش: 1 سال قبل
خلبان جنگ (nbookcity.com)

دانلود کتاب خلبان جنگ

آنهایی که کودکی خود را با شازده کوچولو سر کرده‌اند، شاید دوست داشته باشند در بزرگسالی، در کتاب خلبان جنگ دردهای بزرگسالانه‌ی نویسنده را بخوانند:

چنان احساس پیری می کنم که دیگر به هیچ چیز اهمیت نمی دهم. آن پایین محل زندگی آدمهاست. در حد موجودات میکروسکوپی ریز هستند. مگر می شود به فاجعه‌های خانوادگی این موجودات ذره‌ بینی علاقمند شد؟ اگر این دردی که در وجودم زنده است نبود، مانند یک ستمگر پیر، در خواب و خیال خود فرو می رفتم اما انسان مهم است. این خطر وجود دارد که انسان با گروهی از آدمها یا با تمامی آدمها اشتباه گرفته شود. این خطر وجود دارد که «انسان» فراموش شود. این خطر وجود دارد که انسان بودن، به آسیب نزدن به دیگران محدود شود. این خطر وجود دارد که انسان از دست برود!

آنتوان دو سنت اگزوپری در این کتاب تجربه ماه ها پرواز خود را در شرح یک مأموریت هراس آور بر فراز شهر آراس در فرانسه خلاصه می کند.

خلاصه کتاب

در کتاب خلبان جنگی، خاطراتی زیبا و شنیدنی بازگو شده است. خلبان نیروی هوایی فرانسه، تجربه‌ پروازهای شجاعانه خود را در قالب شرح یک ماموریت به زیبایی تمامی داستان‌های دیگرش، بیان می کند. اگزوپری این خاطرات بیاد ماندنی و خواندنی را در سال ۱۹۴۲ نوشته است. فرانسه در زمان سر گرفتن این جنگ خلبانان شناسایی کمی داشت که تقریبا نیمی از آن‌ها در گروه شجاع طلب اگزوپری بودند. شاید به آنتوان دو سنت‌ اگزوپری، بتوان لقب بزرگترین خلبان نویسنده را داد.

در گروه اکتشافی که اگزوپری هم جز آن بوده در مدت چند روز اول یورش آلمان به فرانسه به گفته خود وی از 23 خلبان گروه اکتشافی یگان اگزوپری هفده نفر جان خود را از دست می دهند. اگزوپری در بحبوحه نبردی شجاعانه خطاب به هم نبردی‌هایش می گوید: به فرمانده آلیاس، به تمامی رفقایم در تیم هوایی 33/2 گراندروکنسانس و بخصوص به سردار ناظر مورو و به ستوان‌های ناظر آزامبر و دوترتر، که هر یک به نوبه خود، در تمامی پروازهای جنگیم در نبرد سال‌های 1940-1939، دوشادوش من بوده‌اند و من تا پایان عمرم برای ایشان دوستی وفادار خواهم ماند.”

رمان خلبان جنگی در قالب یک نمایش رادیویی در سال ۱۹۹۸ نیز پخش شده است. سنت اگزوپری در این کتاب معنای واقعی انسان بودن را بیان می کند همچنان که در متن کتاب می خوانیم: تمدن من که از آفریدگار نشات گرفته، آدم‌ها را به اعتبار «انسان» بودن باهم برابر کرده است. در جای دیگر از کتاب در توصیف صفات انسان‌ها چنین می خوانیم: من در پرتو این روشنایی به وضوح مفهوم آزادی را درک می‌کنم. این آزادی، آزادی رشد و بالیدن درخت است در قلمرو قدرت دانه، حال و هوای عروج «انسان» است، شبیه بادی است که کشتی‌های بادبانی فقط به کمک باد در دریا آزادند.

بخشی از متن کتاب

بی شک دارم خواب می بینم. دوره ی راهنمایی را می گذرانم. پانزده سالم است. دارم با شکیبایی مسئله ی هندسه ام را حل می کنم. آرنجم را روی این میز سیاه گذاشته ام و با دقت پرگار، خط کش و زاویه یابم را به کار می برم. شاگردی ساعی و آرام هستم. رفقا دوروبرم به صدای آهسته حرف می زنند. یکی شان اعدادی را روی تخته سیاه می نویسد. چندتایی شان هم که علاقه ی چندانی به درس ندارند بریج بازی می کنند. گهگاه بیش تر در عالم رویا فرومی روم و از پنجره نگاهی به بیرون می اندازم. شاخه ی درختی به ملایمت در پرتو خورشید تکان می خورد. نگاهم مدتی طولانی به پنجره خیره می ماند. شاگرد سربه هوایی هستم…

از تابش آفتاب لذت می برم، درست مانند لذت بردن از این رایحه ی کودکانه ی میز تحریر، گچ و تخته سیاه. با شادمانی فراوان به این دوران کودکی آسوده و بی دغدغه پناه می برم! این را به خوبی می دانم: ابتدا دوران کودکی و مدرسه است و رفقا، بعد نوبت روزهای امتحان و گرفتن گواهی نامه ی پایان تحصیلات، آنگاه آدم با نوعی دل گرفتگی از زیر دالانی سرپوشیده می گذرد و در پس آن به زور و به طور ناگهانی می رسد به دورانِ برای خود مردی بودن. در آن موقع گام ها سنگین تر روی زمین فرود می آیند، آدم دیگر پیمودن راهش را در زندگی شروع کرده است. سرانجام سلاح هایش را در برابر مشکلات واقعی زندگی به کار می گیرد.

از خط کش، زاویه یاب و پرگار برای ساختن جهان، یا برای چیره شدن بر دشمنان استفاده می کند، دوران بازی و سرگرمی ها به پایان رسیده! این را می دانم که یک شاگرد مدرسه به طور معمول از رو در رو شدن با زندگی ترسی به دل راه نمی دهد. شاگرد مدرسه از بی صبری پا به زمین می کوبد. رنج ها، خطرها و تلخکامی های آدم بزرگ ها در زندگی، به وحشتش نمی اندازد. اما حرف این جاست که من شاگرد مدرسه ی عجیبی هستم. شاگرد مدرسه ای که می داند دوران خوب و لذت بخشی را می گذراند و چندان شتابی برای رو در رو شدن با زندگی ندارد…

نقد کتاب خلبان جنگ

اگزوپری نویسنده کتاب خلبان جنگ، مردی متفکر است و آثار او حاکی از تجربه‌های شخصی است، تخیل‌های نویسنده‌ای انسان دوست که در دنیای وجدان و اخلاق به سر می برد و فلسفه‌اش را از عالم عینی و واقعی بیرون می کشد. شخصیت پرجاذبه سنت اگزوپری که نمونه واقعی بلندی طبع و شهامت اخلاقی بود، پس از مرگش ارزش افسانه‌ای یافت و آثارش در شمار پرخواننده ترین آثار قرار گرفت.

آخرین ماموریت اگزوپری، در سن چهل و چهار سالگی، یک پرواز شناسایی بود. قرار بود موقعیت نیروهای آلمانی را ببیند و گزارش دهد. او پرواز کرد و … هرگز باز نگشت. پنجاه و چهار سال بعد، یک ماهیگیر در جنوب مارسی، هنگام ماهیگیری دستبندی نقره‌ای را پیدا کرد که روی آن، نام اگزوپری و همسرش حک شده بود. دو سال بعد از آن، یک غواص، در همان حوالی، قطعات باقیمانده‌ی یک هواپیمای P-38 را پیدا کرد که در فاصله‌ی چند هزار متر مربع،‌ خرد شده و ریخته بودند. نهایتاً در سال ۲۰۰۴، نیروی هوایی فرانسه تایید کرد که هواپیمای یافته شده، مربوط به اگزوپری بوده و سقوط او قطعی است.

در پایان خواندن کتاب خلبان جنگ را به تمام طرفداران این نویسنده بزرگ پیشنهاد می کنیم.

تعداد بازدید: 479 بار

Antoine%20de%20Saint Exup%C3%A9ry%20 %D8%A2%D9%86%D8%AA%D9%88%D8%A7%D9%86%20%D8%AF%D9%88%20%D8%B3%D9%86%D8%AA %D8%A7%DA%AF%D8%B2%D9%88%D9%BE%D8%B1%DB%8C 2

عنوان کتاب: خلبان جنگ

نویسنده: آنتوان دو سنت اگزوپری

مترجم: پرویز شهدی

تعداد صفحات کتاب: 137 صفحه

زبان کتاب: فارسی

حجم فایل: 13 مگابایت

نوع فایل: PDF (RAR)

منبع: شهرکتاب

دکمه دانلود قابل مشاهده برای کاربران ویژه

نوشته‌های مشابه

مظلوم واقع شدن ثریا اسفندیاری، زندگی پرفراز و نشیبش، سختی های بسیار، تلاش هایی کم نظیر برای ایجاد پانسیون های خیریه در ایران و ... در کتاب حالا خودم حرف می زنم به چشم می‌خورد...
بروزرسانی: 11 ماه قبل
تعداد بازدید: 310
این کتاب بیان می دارد تمامی رنج هایی که انسان در زندگی با آن مواجه است و این رنج ها را احوال مردابی می نامد، باعث رشد و تعالی روح می شوند اگر حرف و هدف آن رنج را با کندوکاو دریابیم.
بروزرسانی: 2 سال قبل
تعداد بازدید: 2422

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *