مغازه جادویی

آخرین ویرایش: 1 ماه قبل
کتاب مغازه جادویی

دانلود کتاب مغازه جادویی

کتاب مغازه جادویی بارها از طرف منتقدان تحسین شده است و افراد موفق بسیاری خواندن آن را پیشنهاد کرده‌اند.

کتاب حاضر داستان قابل توجه تلاش یک جراح مغز و اعصاب برای کشف رمز و راز پیوند بین مغز و قلب ما را بیان می کند. 

این کتاب داستان جادوی ذهن است که زندگی ما را متحول می‌سازد. جادویی که جیم از یک پیرزن در مغازه یاد می گیرد و زندگی اش بعد از آن، زیر و رو می شود.

اما هیچ جادویی بدون بها نیست و جیم به پیرزن قول می‌دهد تا دانشش را در اختیار بقیه نیز قرار دهد! 

همین باعث می‌شود که جیمز دوتی کتاب مغازه جادویی را بنویسد، کتاب حاضر براساس واقعیت نوشته شده است! کتابی الهام بخش در مورد جادو و قدرت ذهن، مدیتیشن، قلب و احساسات ماست…

خلاصه داستان

داستان با یک مقدمه شروع می‌شود، جایی در زمان حال که نویسنده مشغول یک عمل جراحی مغز روی یک نوجوان است. او می‌خواهد همه چیز خوب پیش برود اما یک ثانیه حواس پرتی همه چیز را تغییر می‌دهد و یک فاجعه اتفاق می‌افتد. راوی در فکر خودش مغازه جادویی را به‌خاطر می‌آورد. 

جیمز دوتی که در صحرای مرتفع کالیفرنیا بزرگ می‌شد، فقیر بود، پدر و مادری الکلی داشت که به طور مزمن افسرده و فلج شده بودند. امروز او مدیر مرکز تحقیقات و آموزش ترحم و نوع دوستی در دانشگاه استنفورد است که دالایی لاما یکی از خیرین بنیانگذار آن است.

اما در آن زمان زندگی او به بن بست رسیده بود تا اینکه در ساعت دوازده به دنبال یک انگشت شست پلاستیکی به مغازه جادویی روانه شد. در عوض او با روت، زنی آشنا شد که به او یک سری تمرینات را آموزش داد تا رنج خود را کاهش دهد و بزرگترین آرزوهایش را آشکار کند.

آخرین مأموریت او این بود که قلبش را باز نگه دارد و این تکنیک ها را به دیگران آموزش دهد. او اولین نگاه خود را از رابطه منحصر به فرد بین مغز و قلب به او داد. 

دوتی تمرین‌های روث را با نتایج خارق‌العاده‌ای به کار می‌برد – قدرت و ثروتی که او فقط می‌توانست آن‌ها را به عنوان یک نوجوان دوازده ساله تصور کند. 

اما او مهم‌ترین درس روت را نادیده می‌گیرد که قلبش را باز نگه دارد و این نتایج فاجعه‌باری برای او به همراه داشت – تا زمانی که او فرصت کمک به خیریه خیره‌کننده‌ای را پیدا کرد. 

کتاب مغازه جادویی که بخشی از آن خاطرات، بخشی علم، بخشی الهام بخش و بخشی آموزش عملی است، به ما نشان می دهد که چگونه می توانیم ابتدا با تغییر مغز و قلب خود، زندگی خود را اساسا تغییر دهیم.

بخشی از متن رمان

در کتاب مغازه جادویی می‌خوانیم: جراحی که در این عمل به من کمک می کند، یک رزیدنت ارشد و تحت آموزش است و تازه وارد تیم من شده است، او هم به اندازه من، روی رگهای خونی، بافت مغز و جزئیات برداشتن این تومور تمرکز دارد. 

ما نمی توانیم به برنامه هایمان برای روز بعد، یا سیاست های بیمارستانی، یا فرزندانمان، یا مشکلات روابطمان در خانه فکر کنیم. این نوعی از هوشیاری بیش از اندازه است، تمرکز تک نقطه ای تقریبا چیزی شبیه مراقبه. ما ذهن را آموزش می دهیم و ذهن بدن را تربیت می کند. 

وقتی یک تیم خوب دارید و یک ریتم و جریان شگفت انگیز وجود دارد، همه با هم هماهنگ هستند. ذهن و بدن ما به عنوان یک هوش هماهنگ با هم کار می کنند. آخرین تکه تومور را که به یکی از وریدهای تخلیه کننده اصلی در اعماق مغز چسبیده بود، برمیدارم. 

سیستم وریدی حفره خلفی به طرز عجیبی پیچیده است و دستیار من در حال ساکشن مایعات است در حالی که من با دقت بقایای نهایی تومور را برش میدهم، یک لحظه حواسش پرت می شود و در آن ثانیه مکش، رگ را پاره می کند و در کسری از ثانیه همه چیز متوقف می شود.

صفحه 43 کتاب مغازه جادویی

ناگهان محشری به پا می شود. خون از رگ پاره شده، حفره را پر می کند و خون از زخم سر این پسرک زیبا جاری می شود. متخصص بیهوشی داد می زند که افت فشار شدیدی اتفاق افتاده و او نمی تواند جلوی از دست دادن خون را بگیرد. 

باید رگ را می بستم و خونریزی را متوقف کنم، امارگ در حوضچه ای از خون مخفی شده است و من نمی توانم آن را پیدا کنم. ساکشن من به تنهایی نمی تواند خونریزی را کنترل کند و دست دستیارم چنان می لرزد که کمکی نمی تواند به من کمکی کند. 

متخصص بیهوشی فریاد می زند. بیمار دارد ایست قلبی می کند. باید با شتاب خود را به زیر تخت برساند زیرا سر بیمار در قاب قفل شده است، در حالی که پشت سرش باز است. متخصص بیهوشی شروع به فشردن قفسه سینه پسر می کند.

در حالی که دست دیگر او را روی پشت او گذاشته و ناامیدانه تلاش می کند تا قلب او شروع به پمپاژ کند. مایعات در خطوط وریدی بزرگ سرازیر می شوند. اولین و مهمترین کار قلب پمپاژ خون است و این پمپ جادویی که زندگی را در بدن ممکن می کند متوقف شده است.

این پسر بچه چهار ساله روی میز جلوی من خونریزی دارد و جانش را دارد از دست می دهد. همانطور که متخصص بیهوشی روی قفسه سینه او پمپ می کند، زخم همچنان از خون پر می شود. باید کاری می کردم و جلوی خونریزی را می گرفتم وگرنه بیمار از دست می رفت.

صفحه 44 کتاب مغازه جادویی

مغز پانزده درصد از جریان خروجی قلب را مصرف می کند و تنها چند دقیقه پس از توقف قلب می تواند زنده بماند. مغز به خون و از آن مهمتر به اکسیژن موجود در خون نیاز دارد. تا مرگ مغزی زمان زیادی برایمان باقی نمانده است.

مغزو قلب برای زنده ماندن به یکدیگر نیاز دارند. من دیوانه وار سعی می کنم رگ پاره شده را ببندم، اما راهی برای دیدن رگ در میان آن همه خون وجود ندارد. اگرچه سر او در موقعیت ثابتی قرار دارد، اما فشارهای قفسه سینه آن را بسیار اندک حرکت می دهد. 

تیم می داند و من می دانم که زمان ما در حال اتمام است. متخصص بیهوشی به من نگاه می کند و ترس را در چشمانش می بینم…

نقد کتاب مغازه جادویی

در کتاب مغازه جادویی با جیمز کوچک همراه می‌شویم که از خواب بیدار می‌شود و متوجه می‌شود انگشت شستش نیست؛ انگشتی مصنوعی که با آن شعبده‌بازی می‌کرده و وسیله‌ای بوده برای فرار از تحقیر و توهین و فقری که در خانواده با آن روبه‌رو است.

جیمز از خانه بیرون می‌آید و برای پیداکردن یک انگشت مصنوعی دیگر وارد یک مغازهٔ عجیب می‌شود. بخش بزرگی از داستان کتاب مغازه جادویی دربارهٔ آشنایی جیمز دوتی با صاحب مغازه یعنی روث است. 

نویسنده تمام چیزهایی که از روث یاد گرفته را با عشق در اختیار مخاطب قرار می‌دهد تا او را وارد دنیای شگفت‌ انگیز خودش کند. 

داستان زندگی دکتر جیمز دوتی از کودکی وقتی که با یک مهربانی مسیر زندگی‌اش تغییر کرد تا بزرگسالی، وقتی که مرکزی برای مطالعه شفقت در دانشگاه استنفورد تاسیس نمود، نشان می‌دهد که چگونه هر یک از ما می‌توانیم باعث ایجاد تفاوت شویم.

مطمئنا بسیاری از خوانندگان تحت تاثیر داستان الهام‌ بخش مغازه جادویی قرار خواهند گرفت و قلب‌های خود را باز خواهند کرد تا ببینند چه کاری می توانند برای دیگران انجام دهند.

کتاب های پیشنهادی

کتاب مغازه جادویی - داستان واقعی یک جراح مغز و اعصاب

عنوان کتاب: مغازه جادویی

داستان واقعی یک جراح مغز و اعصاب

نویسنده: جیمز دوتی

مترجم: مهدی مهریار

تعداد صفحات کتاب: 160 صفحه

زبان کتاب: فارسی

حجم فایل: 16.64 مگابایت

نوع فایل: PDF (RAR)

منبع: شهرکتاب

آنچه خواندید...

نوشته‌های مشابه

کتاب بهشت زیبای خدا حقیقت دارد، اثری نوشته ی ایبن الکساندر است که اولین بار در سال 2012 منتشر شد. هزاران نفر تا به حال تجربه ی نزدیک مرگ داشته اند، اما بعضی دانشمندان استدلال کرده اند که چنین تجاربی غیرامکان پذیر هستند.
بروزرسانی: 2 سال قبل
تعداد بازدید: 1684
ادوارد شواردنادزه در سال ۱۹۲۸ در روستای ماماتی حومه شهر لانچخوتی در غرب گرجستان به دنیا آمد و در سن ۱۸ سالگی به شاخه جوانان حزب کمونیست پیوست. او در سال ۱۹۷۲ به عنوان دبیر اول حزب کمونیست انتخاب شد...
بروزرسانی: 2 ماه قبل
تعداد بازدید: 367

3 پاسخ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *