دانلود کتاب رادیو سکوت
کتاب رادیو سکوت که درون مایههایی همچون هویت، تنوع نژادی و آزادی انتخاب را به چالش میکشد سفری هیجان انگیز است، اثر هیجان انگیزترین نویسندهٔ نسل خود.
رمان حاضر که در سال ۲۰۱۷ برنده جایزه اینکی شده است، خود را با این سوال به خواننده معرفی میکند: «فکر کن تمام آنچه برای آیندهات خیال کردهای اشتباه از کار در آید؛ آن وقت چه میکنی؟» قهرمان های بینظیر، خوش ذوق، لطیف و طناز آلیس آزمن انگار که «هولدن کالفیلد» عصر اینترنت هستند و رمانش «ناطور دشت» عصر دیجیتال…
شاید ارتباط برقرار کردن با این کتاب در ابتدا سخت باشد. چون خواننده در ابتدا با صدای رادیو و داستان را جنبههای مختلف روبهرو میشود و هنوز نمیداند چه چیزی را دنبال کند و ارتباط بین این داستان مشخص نیست اما رفتهرفته آن قلابهای ذهنی شکل میگیرد و خواندن رمان راحتتر میشود. بنابراین در ابتدا کمی تحمل کنید و به خواندن ادامه دهید. با این حال در شروع کتاب خواننده با موضوع جالب توجهی روبهرو میشود که او را بسیار کنجکاو میکند.
خلاصه کتاب
کتاب رادیو سکوت دومین رمان آلیس آزمن،نویسنده جوان انگلیسی است و در قالب داستانی خلاقانه به روابط انسانی در دنیای مجازی می پردازد. داستانی گیرا، تندو تیز و خوش ساختار درباره روابط، کشف هویت های جوانی، مصائب خانوادگی، نظام آموزشی رقابتی و از همه مهمتر جوانانی که با همه این دشواری ها می کوشند به خود حقیقی شان وفادار بمانند. تمام فکر و ذکر فرانسیس این است که در دانشگاه کمبریج پذیرفته شود. اطرافیانش او را شخصیتی تکبعدی میدانند که فقط به فکر درس خواندن است. اما در داستان؛ کمکم سروکلۀ کسی پیدا میشود که فرانسیس از نشان دادن شخصیت واقعیاش پیش او اِبایی ندارد.
آلیس آزمن در این داستان ما را با آلد لَست آشنا میکند، پسری که مانند فرانسیس ساکت و گوشهگیر است و پادکستی میسازد که فرانسیس شیفتۀ آن است. در جریان رابطۀ این دو نفر است که فرانسیس ناچار میشود با گذشتهاش روبهرو شود و حقایقی از زندگی خود را افشا کند. این رمان، که آن را «ناطور دشت» عصر دیجیتال مینامند، دربارۀ هویت، خانواده و نظام آموزشی حرفهای زیادی برای گفتن دارد. برخلاف باور عمومی که فناوری را امری منفی و مضر میداند، آزمن در این کتاب تصویری از فناوری ارائه میدهد که به کمک آن میتوان دوستیهایی ایجاد کرد که فراتر از دوستیهای معمول در جهان واقعیاند.
این کتاب همچنین نظام آموزشی را به چالش میکشد و برای نوجوانانی که درگیر رقابتهای تحصیلی هستند و گمان میکنند نمره همهچیز زندگی است حرفهایی برای گفتن دارد. شیوۀ روایت این داستان نیز منحصربهفرد است؛ بخشی از داستان شامل گپهای افراد در فضای مجازی است که حال و هوای رمان رادیو سکوت را بیشتر به دنیای نوجوانان نزدیک میکند. فصلبندی کتاب نیز شکل ویژهای دارد، به طوری که ما میتوانیم گذر زمان را از عناوین متوجه شویم و از زوایای مختلف داستان را بخوانیم.
بخشی از متن کتاب
دیگر چیزی نگفتم. تلاش برای بحث کردن بی فایده بود. امکان نداشت او حتى لحظه ای تلاش کند که به حرف های من گوش دهد. گفتم: «باشه.» دوباره ابروهایش را انداخت بالا: «شروع خوبی برای سال سیزدهم نبود، نه؟» و خنده ای ترحم آمیز کرد که می گفت احتمالا باید خودت اینجا رو ترک کنی، پیش از آنکه من ازت بخوام. گفتم: «متشکرم.» اما خودم هم نمی دانستم چرا این حرف را زدم، چون هیچ دلیلی نداشتم که از او تشکر کنم. از صندلی بلند شدم و به سمت در رفتم. آفولایان گفت: «اوه، لطفا نشان ارشدیت رو به من تحويل بده.» برگشتم به سمتش و او دستش را دراز کرده بود. «وای خدایا، فرانسیس، چی شده؟ حالت خوبه؟»
وقتی رسیدم به سالن مطالعه فقط یکی از دوستهایم – مایا – پشت میز ما نشسته بود. داشتم گریه می کردم، که خجالت آور بود – نه که بلند بلند، فقط چشم هایم خیس بود و مدام باید پاکشان میکردم که ریملم نریزد. برایش توضیح دادم چه اتفاقی افتاده. مایا از اینکه من گریه می کردم، کمی معذب شده بود. هیچ کدامشان تا حالا اشک مرا ندیده بودند. «اشکالی نداره. قرار نیست روی چیزی اثر بگذاره، مگه نه؟» مايا خنده عصبی کرد: «منظورم اینه که دست کم مجبور نیستی دیگه سخنرانی کنی یا مراسمی ترتیب بدی.» پذیرش در دانشگاهها و کالج هام رو خراب کرد… چون که یک پاراگراف کامل از بیانیه شخصیم درباره ارشدی دانش آموزهای دختر بود.
از همون اول هم این تنها دلیلی بود که می خواستم ارشد بشم، چون کاری بود که میتونستم ادعا کنم انجامش دادم… من که سرگرمی دیگه ای ندارم، یا… کمبریج میخواد آدمها رو در نقش هایی مثل نقش های رهبری ببینه…» مایا فقط به حرف هایم گوش داد و قیافه همدردی به خودش گرفت و پشتم را مالید و سعی کرد امیدوار به نظر بیاید، اما می دانستم متوجه عمق ماجرا نیست. برای همین به او گفتم میروم دست شویی آرایشم را درست کنم. اما در نهایت توی یک اتاق نشستم و سعی کردم خودم را آرام کنم و به خاطر گریه کردن جلوی آدمهای دیگر از خودم متنفر شدم؛ به خاطر اینکه اصلا اجازه دادم بقیه آدمها گریه ام را ببینند.
نقد کتاب رادیو سکوت
رمان رادیو سکوت به ما نشان می دهد: فقط با مواجه شدن با ترس ها می توان بر آن ها غلبه کرد. فرانسس همیشه مثل یک ماشین فقط درس می خوانده و تنها یک هدف در ذهن داشته است: ورود به دانشگاهی برتر. هیچ چیز نمی تواند جلوی او را بگیرد؛ نه دوستان، نه رازی سر به مُهر و نه حتی خودِ واقعی و بدون نقاب او. اما زمانی که فرانسس با آلد آشنا می شود، چشمانش رو به نوع جدیدی از آزادی باز می گردد. آلد، فرانسسِ واقعی را از بند رها می کند و این دختر برای اولین بار می تواند طعم شیرین دوستی حقیقی را بچشد و از خودش بودن نترسد.
اما در ادامه ی داستان، اتفاقی می افتد که به اعتماد شکننده ی میان این دو شخصیت دوست داشتنی آسیب می زند. فرانسس بین کسی که بود و کسی که آرزو دارد بشود، گیر می افتد و رویاهایش را در آستانه ی نابودی می بیند. احساس گناه، لحظه ای فرانسس را رها نمی کند و او می داند که باید با گذشته اش رو به رو شود.
نویسنده کتاب رادیو سکوت در ترکیب شوخ طبعی و اضطراب برای خلق شخصیتهای باورپذیر استاد است.
کتاب های پیشنهادی
تعداد بازدید: 393 بار
عنوان کتاب: رادیو سکوت
برنده ی جایزه ی اینکی سال ۲۰۱۷
نویسنده: آلیس آزمن
مترجم: ثمین نبی پور
تعداد صفحات کتاب: 380 صفحه
زبان کتاب: فارسی
حجم فایل: 33.7 مگابایت
نوع فایل: PDF (ZIP)
منبع: شهرکتاب