شهر غصه

دانلود کتاب شهر غصه

امیرعلی نبویان در کتاب شهر غصه به خوبی توانسته تقابل سنت و مدرنیته را به تصویر بکشاند.

در واقع وی سعی دارد که دنیای مدرن را به همراه تمام کم و کاستی‌ها و مشکلات اجتماعی‌اش شرح دهد. یکی از ویژگی های منحصر به فرد این کتاب ترکیب شعر و نثر در متن آن است. در واقع در کتاب حاضر هم از خواندن نثرهای زیبا و هم از خواندن شعرهای جذاب آن لذت خواهید برد. کتاب پیش رو از چنان ریتم جذاب و گیرایی برخوردار است که با خواندنن قسمتی از این کتاب، گویی چیزی مخاطب را هل می دهد تا بدون کنار گذاشتن کتاب یک جرعه آن را سر بکشد.

خلاصه کتاب

نمایشنامه پیش رو، روایتی موزیکال دارد و داستان با بازگشت میرزا تقی خان امیر کبیر به شهری که زمانی مقیم آن بوده آغاز می‌شود. در کتاب شهر غصه او با همسرش (عزت الدوله) در کاشان زندگی می کند و در حمام فین به دلاکی مشغول است اما به دلیل مشکلات مالی فراوان و به امید پیدا کردن شغلی آبرومند و پرسود به این شهر آمده است. میرزا تقی خان در شهر با دوستان قدیمی‌اش روبرو می‌شود ولی درمی‌یابد که هر کدام از آشنایانش در وضعیتی هستند که حتی تصورش را هم نمی کرد.

در چنین شرایطی به رغم نیار مالی حاضر نمی‌شود به این مناسبات تن بدهد و به کاشان بازمی‌گردد. نویسنده در نمایشنامه شهر غصه معتقد است سیاه و سفید، رذل و شرافتمند و منفور و محبوب در درون آدم‌هاست و آن‌ها هستند که تصمیم می گیرند کدام باشند. این کتاب قصد دارد به شما یادآوری کند که بخشی از ناهنجاری‌ها، ابتذال‌ها، بی‌قیدی‌ها و… نتیجه‌ی همان تصمیم‌های نادرست است.

امیرکبیر نماد سنت و ارزش‌های قدیمی به شمار می‌آید؛ او که از دنیای دیگری است با قدم گذاشتن مجدد به شهر خود، متوجه می‌شود که باورها تغییر کرده است و این شهر مدرن و امروزی دیگر جای او نیست. ناگفته نماند؛ نبویان این نمایش را با الهام از شهر قصه‌ی بیژن مفید نوشته است و مانند او تلاش می‌کند با روایتی موزیکال و طنزی تلخ، تلنگری به شما وارد کند و شما را با ذات حقیقی انسان روبرو سازد تا شاید بتوان تغییری ایجاد کرد.

بخشی از متن کتاب

نفسهاش خِس خِس دود… توی ذهنش پُرِتشویشِ فلز… خاطراتش همه بدخیم و کبود! ولی انگار تو نگاش یه برقی بود یه چیزی مثل امید؛ مثلاً شکل یه جفتْ بال سفید، سایه ی بید، بید مجنون؛ نمی دونم خلاصه، چشمش رو دوخته بود به آسمون، نمی شد دل بکنه، یه رفیقی می گفت « تو نخ ابره که بارون بزنه. » … آخ اگه بارون بزنه.

نه، دیگه بارون نمیاد، دیگه آفتاب نمی شه، دل شاپرک دیگه واسه بوسیدن گل، آب نمی شه… یه شبی از این شبها، وقتی فانوس های رنگی صورت شهر رو بزک می کردن، وقتی گاری دودیها، سنگ فرش کوچه رو ترک ترک می کردن، قاصدک اومد کنار پنجره، طفلکی پیغوم بی غم نیاورد، خبرای غصه دار کم نیاورد… خم ابروی نگار دلنواز، که سرسجده تو محراب نماز، یاد حافظ افتاد، گره انگار به نافش خورده؛ مجنون تو زندون، توی بند مهریه… لیلی محکومش کرد، سر چند صدسکه.

– صدای مجنون [ آواز می خواند: ] از صدای سخن عشق ندیدم خوش تر. یادگاری که دراین گنبد دوار بماند [ ها…… ] – صدای مردی از سلول مجاور: ای آقا! بسه دیگه…. الهی گنبد دوّار بزنه تو کمرت، بگیر بخواب. – مجنون: چشم، من شرمنده ام. – مرد: ولمون کن تو رو به امواتت… دیگه یادمون نیار. – راوی: راستی شیرین خانوم توی کافی شاپه، با یه آقای دیگه، این که نه خسرو و نه فرهاده! روم سیاه… شوهر دوست خودش بهزاده.

آرش رو یادتونه؟! کمون رو گذاشت زمین، بار و بندیلش رو بست و راهی شد؛ کلاغه خبر آورد یه زمینی لرزید… میره تا میون آوارای شهر، از تو دستای زنا و دخترا، چند تا دستبند و النگو… خُب دیگه! چند سالیه معتاده. کاوه آهنگر، دیگه آهنگر نیست، دکون رو فروخته و پولش رو داده نزول. ابن سینا یه کمربند ساخته، می گه لاغر می کنه.

نقد کتاب شهر غصه

نویسنده اظهار داشته که شوخی های کتاب شهر غصه به شدت کلامی هستند. این کتاب دو مرتبه در قالب تئاتر به اجرا درآمده است و نویسنده هدف خود از تبدیل آن در قالب کتاب را در این موضوع می داند که ترجیح می دهد این شوخی‌های کلامی بیشتر شنیده شوند تا دیده شوند.

امیرعلی نبویان این نمایش را با الهام از شهر قصه‌ی بیژن مفید نوشته است و مانند او تلاش می‌کند با روایتی موزیکال و طنزی تلخ، تلنگری به شما وارد کند و شما را با ذات حقیقی انسان روبرو سازد تا شاید بتوان تغییری ایجاد کرد.

اگر به ادبیات نمایشی علاقه دارید، کتاب شهر غصه برایتان تجربه جذابی خواهد بود.

تعداد بازدید: 2,430 بار

عنوان کتاب: شهر غصه

نویسنده: امیرعلی نبویان

تعداد صفحات کتاب: 30 صفحه

زبان کتاب: فارسی

حجم فایل: 1.3 مگابایت

نوع فایل: PDF (RAR)

منبع: شهرکتاب