دانلود کتاب قهرمان های کوچک
کتابچه قهرمان های کوچک یکی از آثار ماندگار نویسنده خوب کشورمان
بخشی از متن کتاب
با آن که یک سال از آن اتفاق وحشتناک گذشته بود، اما سروناز و صنوبر هنوز آن را فراموش نکرده بودند. کابوس آن اتفاق بعضی شبها دوباره به سراغشان می آمد. آن شب هم دوباره شکارچی به خواب صنوبر آمده بود. شکارچی دستی به سبیل های پرپشتش کشید.
تفنگ بزرگ را از روی دوشش برداشت. نگاهی به گوزن زرد انداخت و چشمهایش برقی زد. گوزن زرد کنار برکه مراقب بچه هایش بود. بچه های کوچکی که آب می خوردند و با هم بازی می کردند. گوزن زرد، دور و اطراف را نگاه می کرد و مواظب بود که گزندی به بچه هایش نرسد. اما نمی دانست که شکارچی تفنگش را به سوی او نشانه رفته است.
شکارچی لبخندی زد. نور خورشید به دندان طلایی او خورد. گوزن زرد انعکاس نور را دید. به سرعت رویش را به آن سو برگرداند. لوله تفنگ شکارچی به سوی قلب او بود و انگشتش روی ماشه. با صدای گوزن زرد ، بچه ها پا به فرار گذاشتند، اما شکارچی که می ترسید شکارش را از دست بدهد به سرعت انگشتش را روی ماشه گذاشت و صدای شلیک گلوله توی جنگل پیچید.
صنوبر می خواست فریاد بزند و گریه کند که صدای مادرش او را به خود آورد: «دخترم بلند شو … چقدر می خوابی؟» صنوبر بیدار شد. وقتی که دید تمام این اتفاقات فقط یک خواب بوده است خوشحال شد. به طرف سروناز رفت و او را تکان داد: «سروناز … بیدار شو.» سروناز هم بلند شد.
نگاهی به اطراف انداخت. لبخندی زد و گفت: «آخیش..» صنوبر گفت: «نکند تو هم همان خوابی را دیده ای که من دیده ام؟ خواب شکارچی گوزن زرد …» سروناز نگاهی به صنوبر انداخت و گفت: «آره خوب شد که واقعی نبود.»
در پایان امیدواریم از خواندن کتاب قهرمان های کوچک لذت ببرید.
شاید به این کتاب ها نیز علاقمند باشید:
نام کتاب: قهرمان های کوچک
نویسنده: مهندس سید ناصرالدین عمادی
تعداد صفحات کتاب: 20 صفحه
زبان کتاب: فارسی
حجم فایل: 2.4 مگابایت
نوع فايل: PDF
منبع: شهر کتاب