دانلود کتاب من گنجشک نیستم
من گنجشک نیستم زندگی چند نفر را روایت میکند که در یک آسایشگاه روانی نزدیک پادگان «گلابدره» بستری هستند و هرکدام به دلیل متمرکز شدن بر روی دغدغهای، تعادل روانی خود را از دست دادهاند. روان «ابراهیم» پس از فوت همسر و کودک نوزادش در هنگام زایمان (به دلیل کمبود اکسیژن) از حفره مرگ ترسیده و گزیده شده است. باورناپذیری گفتگوها در داستان ناشی از آن است که بیماران آسایشگاه زمانی که دور هم جمع میشوند، از مسائل مهمی صحبت میکنند که انسانها با دوری از روانپریشیهای عام معمولاً به این مسائل با این صراحت فکر نمیکنند.
چکیده کتاب
راوی داستان من گنجشک نیستم چند ماه قبل, همسرش و دخترش که هرگز زاده نشد را پشت سر هم از دست داده است و همین موجب شده است سوالاتی در باب نهایت زندگی و مرگ برایش به وجود بیاید و همین سوالات و غم مرگ همسری که عاشقانه دوستش داشته است موجب به هم خوردن تعادل روانیش شده است و خواهرش او را به آسایشگاه روانی آورده است. آسایشگاهی که از برخی جهات خاص است (مکان داستان همانجایی است که دویدن در میدان تاریک مین در آن جریان داشت); کسانی که در آن حضور دارند ظاهراً دیوانه هستند اما بیشتر به فیلسوفان شبیه هستند و به تصریح متن بیشترشان معلوم نیست چرا آنجا حضور دارند. مدیر آسایشگاه (کوهی) آدم عوضی و مستبدی است و قوانین خشک و غیرمنطقی وضع نموده است.
بخشی از متن کتاب
دراز کشیده ام روی تخت خواب. چشم ها را که می بندم خوابی که دیده ام مثل کابوسی باز توی کله ام رژه می رود. شش ماهْ گذشته اما کابوسش عین بختک افتاده است به جانم. توی این مدت که مرا آورده اند این جا سعی کرده ام فراموشش کنم، اما نتوانسته ام. سعی کرده ام خم شوم روی خودم تا نیمی از خودم را پاک کنم اما نتوانسته ام. بعضی ها همه ی خودشان را پاک می کنند و می روند. لابد می توانند. من نمی توانم. تلفن زنگ می زند اما از روی تخت تکان نمی خورم. بین زنگ دوم و سوم صدای شلیک چند گلوله می پیچد توی اتاق. لابد باز سربازهای پادگان گلابدره دارند تمرین می کنند. هنوز چشم هام بسته اند. دستم را دراز می کنم و گوشی را برمی دارم. دانیال نازی است. ساکن ۷۰۳.
با چشم های نیمه باز به ساعت روی پاتختی نگاه می کنم: چهار و ده دقیقه ی صبح . این دانیال عجیب ترین آدمی است که در تمام عمرم دیده ام. البته اگر کلمه ی « عجیب » برای توصیف او کافی باشد. وقتی به قول خودش کلمات بازی درنیاورند و چراغش روشن باشد ـ چراغ روحش را می گویدـ خیلی خوب شعر می گوید یا می نویسد اما وقتی کلمات وحشی شوند یا چراغش ـ به هر دلیل ـ خاموش باشد، بهترین کاری که می تواند انجام بدهد، یعنی بهترین کاری که از دستش برمی آید این است که به قول خودش کپه ی مرگش را بگذارد و تا آن جا که می تواند بخوابد. حالا این وقت صبح زنگ زده تا شعری را که تازه گفته است برایم بخواند. صداش انگار از ته چاه عمیقی می آید. پر از خش و پارازیت و قطع و وصل های مکرر. صد دفعه به او گفته ام این گوشی دوران مادها را بیندازد دور و تقاضای گوشی تازه کند. حرف که حالی اش نمی شود.
نقد و بررسی کتاب من گنجشک نیستم
من گنجشک نیستم رمانی کوتاه از مصطفی مستور است. داستان در یک تیمارستان روانی روایت میشود. درهر بخش به وضعیت و حالات یکی از بیماران تیمارستان میپردازد. راوی اول شخص خودش یکی از بیماران این تیمارستان است. این کتاب یک رمان واقعگراست. داستان در بیست بخش رقم میخورد. زاویه دید این داستان اول شخص است. میتوان گفت زبان داستان به زبانی ساده و صریح میل میکند. زمانهایی که راوی دچار تشنج میشود مستور زبان سادهی روایت را به زبانی جنونزده تغییر میدهد.
در این کتاب نوعی فضای ترس و وحشت حاکم است. دیوانگانی که در این رمان تصویر شدهاند هر یک زندگی عجیبی را پشت سر گذاشتهاند. من گنجشک نیستم روایت زندگی این دیوانگان است. در متن داستان، فشارهای روانی و دغدغههای ذهنی به حفره یا هیولا تعبیر شدهاند.
شاید به این کتاب ها نیز علاقمند باشید:
تعداد بازدید: 613 بار
عنوان کتاب: من گنجشک نیستم
نویسنده: مصطفی مستور
تعداد صفحات کتاب: 95 صفحه
زبان کتاب: فارسی
حجم فایل: 4.4 مگابایت
نوع فایل: PDF (RAR)
منبع: شهرکتاب