کتاب گریز جورج اورول

کتاب گریز جورج اورول (nbookcity.com)

دانلود کتاب گریز جورج اورول

قهرمان داستان کتاب گریز جورج اورول یک آدم معمولی است. داستان از زبان او بیان می‌ شود و بازه زمانی داستان، از پیش از آغاز جنگ جهانی اول، تا پس از آن را دربرمی‌ گیرد. این رمان با عنوان هوای تازه نیز منتشر شده است.

مهمترین ویژگی داستان‌های جورج اورول این است که در آثارش خبری از ابرقهرمانان نیست. بلکه همه‌ چیز در عالم واقع اتفاق می‌ افتد. گویی قهرمان داستان‌های او بسیار آشنا هستند. شاید آن قهرمان، خود ما هستیم!

خلاصه کتاب

کتاب گریز جورج اورول در نهایت سادگی و بدون پیچیده کردن جملات و عبارات، ظریف‌ترین ویژگی‌های جامعه و انسان‌های عصر ما را بیان می‌کند. نویسنده در این کتاب در پی خلق شخصیت‌های ابرقهرمان و خدشه‌ ناپذیر نیست. بلکه کوشیده است تا جامعه و انسان‌ها را آن‌گونه که هستند بیان کند. در عین بیان حالات و روحیات آدمی، و تمامی گرایش‌های فطری و ذاتی انسان، اما گستاخانه به کلیسا، نظام‌های سلطنتی، مارکسیست‌ها و اگزیستانسیالیست‌ها دهن‌ کجی می‌ کند.

بخشی از متن کتاب

همیشه از تماشای شیرینی پختن مادرم لذت می بردم. آدم معمولا مجذوب تماشای کار کسی می شود که به کارش وارد است. زن های آشپز و هنرمند را در حال تخت کردن یک تکه خمیر با وردنه تماشا کنید، ببینید چه استادانه کار می کنند. او جوی میتن، پر محتوی و  آکنده از رضایت و آرامش را به وجود می آورد، درست مثل همان راهبه ای که مراسم یک جشن مقدس را برگزار می کند. البته در وجود خودش هم همین احساس را داشت. مادرم ساعدهای کلفت و قوی و قرمزی داشت که اغلب آردی بودند….

در پایان امیدواریم از خواندن کتاب گریز جورج اورول (هوای تازه) لذت ببرید.

تعداد بازدید: 504 بار

George%20Orwell%20 %D8%AC%D8%B1%D8%AC%20%D8%A7%D9%88%D8%B1%D9%88%D9%84 7

عنوان کتاب: گریز (هوای تازه)

نویسنده: جورج اورول

مترجم: محمود رستمی جم

تعداد صفحات کتاب: 256 صفحه

زبان کتاب: فارسی

حجم فایل: 2.8 مگابایت

نوع فایل: PDF (RAR)

منبع: شهرکتاب

نوشته‌های مشابه

دکتر هرمزی جنگی در فروردین ماه 1371 در دل سرزمینی از سرزمین های کویری ایران زمین پا به عرصه وجود نهاد. دوران کودکی و نوجوانیش به منوال کویرنشینان به آسمان آبی و بی پروای نامدار کویر پیوند خورد...
بروزرسانی: 6 روز قبل
تعداد بازدید: 327
می‌خواهم در آستانت بگریم پیش از گمرکی شدن اشک‌هام، می‌خواهم دوستت بدارم ای بانوی من، تا بر ارابه‌ی زمان، تقویم‌ها را بگردانم، ماه‌ها و روزها را به نامی دیگر بخوانم. ساعات جهان را تنظیم کنم، با کوبه‌ی...
بروزرسانی: 2 هفته قبل
تعداد بازدید: 521

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *