دانلود کتاب گابو و مرسده خداحافظ
کتاب گابو و مرسده خداحافظ عمیقترین و شیواترین زندگینامهای است که از روزهای پایانی یک نویسندهی بزرگ میتوانیم بخوانیم!
زندگینامهی کوتاهیست که چه از لحاظ احساسی و چه از لحاظ فلسفی، خواننده را درگیر میکند. اگر تجربه ی تلخ نزدیکان با بیماری های گابو را داشته باشید با اینکه شما را به آن حال و هوا میبرد اما باز هم انگار غصه ای بر فضای کتاب حاکم نیست و شما را برای ادامه ی کتاب متوقف نمیکند.
کتاب حاضر ترکیبی از خاطرات درخشان و گزارشهای دلخراشی است که جزئیات زندگیِ یکی از نوابغ دنیای ادبیات را روایت میکند و تصویری افشاگرانه از خانوادهای را به دست میدهد که با رنج فقدان عزیزشان روبهرو هستند. در مرکز این روایت مردی قرار دارد که حتی در آسیب پذیرترین وضع جسمانی و زوال عقلش، شوخ طبعی خود را حفظ کرده است.
خلاصه کتاب
گابو همزمان با آنکه غرق در محبت و توجه اطرافیانش است، با معضل حافظهای که از دست خواهد داد (و البته از دست داده) دست به گریبان است. او در این مسیر از همراهیِ همیشگی و صمیمانهی همسرش مرسده که همواره تأثیر شگرفی بر زندگی و کار او داشت بهره میبرد. کتاب گابو و مرسده خداحافظ روایتی تلخ و شیرین، زیرکانه و تکان دهنده است که میراث باشکوه والدین رودریگو را ستایش میکند.
و همزمان دریچهای بیسابقه به زندگی خصوصی یکی از غولهای ادبی جهان میگشاید. این کتاب هدیهای جذاب به مخاطبان گابریل گارسیا مارکز در سراسر جهان است و یادبودی ارزشمند به قلم نویسندهای که او را خیلی خوب میشناخت. روایتی از واپسین روزهای عمر گارسیا مارکز و مرسده بارچا. در مارس ۲۰۱۴، گابریل، به بیماریای مبتلا شد که حتی زنی که بیش از پنجاه سال در کنارش زندگی کرده بود، نیز از بهبودی او قطع امید کرد.
مارکز که در میان دوستدارانش با لقب محبت آمیز گابو خطاب میشد، در آن زمان حدوداً ۸۷ سال داشت و با بیماری زوال عقل نیز دست و پنجه نرم میکرد. در همان زمان، مرسده خطاب به پسرش رودریگو میگوید: «گمان میکنم پدرت از این بیماری جان سالم به در نبرد.» رودریگو با شنیدن این سخنان از خود میپرسد: آیا پایان زندگی اینگونه آغاز میشود؟
و همین سؤال موجب میشود که برای پرده برداشتن از اتفاقات واپسین روزهای عمر پدرش قلم به دست بگیرد و نوشتهاش به روایتی صمیمی و صادقانه تبدیل شود که نهتنها رویدادهای پیش از مرگ مارکز را بازگو میکند بلکه شخصیت خاص او را نیز آشکار میسازد. علاقهمندان به آثار و زندگی گابریل گارسیا مارکز میتوانند از خواندن کتاب گابو و مرسده خداحافظ لذت ببرند.
بخشی از متن کتاب
تا چهل سالگی متوجه نبودم که تصمیمم برای زندگی و کار در لسآنجلس به عنوان یک شخص انگلیسی زبان، یک تصمیم عمدی و شاید ناخوداگاه برای انتخاب راهی بود که تحت تأثیر موفقیت پدرم قرار نگیرد. بیست سال طول کشید بفهمم اطرافیانم چه فکر میکنند. اینکه کار در کشوری را انتخاب کرده ام که در آن به زبانی غیر از زبان پدرم صحبت میشود. (او) به فرانسوی و ایتالیایی مسلط بود، اما زبان انگلیسی را تاحدی میدانست که تنها از پس خواندن اخبار برآید.
پدرم مدت کمی را در آمریکا گذراند. دوستان صمیمی زیادی نداشت و سالها از گرفتن ویزایی که به او اجازه اقامت دهد، ناتوان بود. من در آنجا رشته نویسندگی و کارگردانی فیلم را انتخاب کردم. رشته ای که قبل از تلاشهای نافرجام او در فروش داستانهای عجیبو غریبش که بعدها به برجستهترین رمانهای قرن تبدیل شدند، رؤیای مادام العمرش بود. ابتدا با ترس و لرز کار فیلمبرداری را شروع کردم که خیلی هم ناموفق نبود.
اما در نهایت تحت تأثیر دیگر جاه طلبی هایم رهایش کردم. هنگام پیش تولید اولین فیلمم، پدر پرسید آیا میتواند فیلمنامه را بخواند؟ میتوانم بگویم که او نگرانم بود، مثل همیشه میترسید همه چیز و هر کاری که من و برادرم انجام میدهیم در کنار دستاوردهای خودش قضاوت شود. خوشبختانه فیلمنامه من و برادرم و فیلمهایی را که ساخته بودم دوست داشت و آنها را بی هیچ خجالتی به دوستان خود یا هرکسی که دم دستش میرسید، نشان میداد.
چند سال بعد، پدرم پیشنهاد کرد یک فیلمنامه مشترک بنویسیم تا کارگردانی کنم. او همیشه میخواست فیلمی درباره زن میانسالی بنویسد که در شغلش موفق است و به همسرش شک دارد که با زن دیگری وارد رابطه شده است. دیری نمیگذرد که میفهمد شوهرش واقعاً با کسی رابطه دارد، با زنی که بسیار شبیه خودش است. با آداب و رسوم و سلایق مشابه که در آپارتمانی مشابهِ آپارتمان آنها زندگی میکند.
در واقع او گمان میکرد یک بازیگر زن باید نقش هر دو زن را بازی کند، اما وقتی برای پرداختن بیشتر به نقش صحبت میکردیم حافظه در حال زوالش، مکالماتمان را ناامید کننده میکرد. گفت و گوهایی که برایم دردناک بود و به امید آنکه قید صحبت کردن را بزند، آن را کوتاه یا به زمان دیگری موکول میکردم. مدتی گذشت تا سرانجام از گفت وگو با من منصرف شد، شاید گاهی گمان میکرد صرفاً علاقه ای به صحبت کردن با او ندارم…
چرا باید این کتاب را بخوانیم؟
کتاب گابو و مرسده خداحافظ اولین بار در سال 2021 منتشر شد و موردتوجهِ بسیار طرفداران گابریل گارسیا مارکز قرار گرفت. چرا که زوایای پنهان و هیجان انگیزی را دربارهی یکی از بزرگترین غولهای دنیای ادبیات آشکار میساخت که هر خوانندهای را شیفتهی خود میکرد.
چندین عکس خانوادگی نیز در این اثر خواندنی گنجانده شده که میتواند مورد توجه دوست داران مارکز قرار بگیرد. گارسیا در باب مرگ پدرش چنین مینویسد: «پدرم همیشه شکایت میکرد که مرگ تنها جنبهای از زندگی اوست که نمیتواند دربارهی آن بنویسد. و از این موضوع بیش از هر چیز دیگری که دربارهی مرگ وجود دارد بیزار بود.»
نویسنده در مرگ مادرش نیز مینویسد: «مرگ والد دوم به این میماند که یک شب از طریق تلسکوپ به آسمان نگاه کنید اما سیارهای را که همیشه آنجا بوده است، پیدا نکنید. اکنون مادرم با تمامی آداب و رسوم، دین و عقایدش و همهی عادتهای خاص خود ناپدید شده است.»
نکوداشتهای این زندگینامه
- گابو و مرسده خداحافظ، وداعی زیبا با دو فرد خارق العاده است.
- تأملی شدیداً شخصی در مورد میراث پدر و پیوندهای خانوادگیاش…
- نثر روشن گارسیا با آرامش به مرگ خیره میشود، درد را ثبت میکند اما بر آن غلبه نمیکند.
نقد کتاب گابو و مرسده خداحافظ
تنهایی را تحمل کردن، تجربهی فقدان و سوگ و گهگاه به مرگ چشم دوختن کار سادهای نیست. رودریگو گارسیا، کارگردان و فیلمنامه نویس بزرگیست که در کتاب گابو و مرسده خداحافظ باظرافتی مثال زدنی به پدر خود، گابریل گارسیا مارکز و مادرش، مرسده بارچا ادای احترامی گرم به جا آورده و در این اثر شگفت انگیز زندگی آن دو را به تصویر میکشد.
او به روایت آخرین سالهای زندگانی پدرش میپردازد؛ یعنی زمانی که گابریل گارسیا مارکز تنها میتوانست کسانی را که هر روز میدید به یاد آورد: منشی، راننده، آشپز و البته همسر دوست داشتنیاش… هنگامی که گارسیا و برادرش به دیدار پدرشان رفتند، گابریل با کنجکاویِ بیحدو حصری به آنها نگاه کرد اما آن دو را نشناخت. گرچه مرگ این نویسندهی بزرگ دور از انتظار نبود، بااین حال خانواده و دوست دارانش را در شُکی عمیق فرو برد.
گویی فراتر از غم و اندوه، احساس ناباوری بود که غلبه داشت. ناباوری از اینکه مرد پرجنب وجوشی که همیشه سرمستِ زندگی بود، چنین خاموش شده است. زمانی که مادر گارسیا شش سال بعد از دنیا رفت، احساس فقدان او دو چندان شد.
گرچه گابریل گارسیا مارکز و همسرش مصمم بودند تا زندگی شخصی خود را از روزنامهنگاران و طرفداران خود محرمانه نگه دارند، نویسنده کتاب گابو و مرسده خداحافظ با بیان جزئیاتی حساس آخرین روزهای حیات آنها را بازگو میکند.
کتاب های پیشنهادی
تعداد بازدید: 141 بار
عنوان کتاب: گابو و مرسده خداحافظ
(گابو و مرسدس)
روایتی از واپسین روزهای عمر گابریل گارسیا مارکز و مرسده بارچا
نویسنده: رودریگو گارسیا
مترجم: مهدی نمازیان
تعداد صفحات کتاب: 91 صفحه
زبان کتاب: فارسی
حجم فایل: 6.47 مگابایت
نوع فایل: PDF (ZIP)
منبع: شهرکتاب