معرفی کتاب با اقتدار برخاستن
برنه براون در کتاب با اقتدار برخاستن فرآیند زمین خوردن و برخاستن را با جزئیات کامل بررسی می کند و تمام احتمالات و مسائلی که ممکن است سر راهتان قرار بگیرد را ارائه می دهد.
وی در این کتاب هم مانند آثار دیگرش، از تحقیق و داستان گویی استفاده می کند تا آموزه هایش را باز کند. تنها تفاوت در اینجا این است که داستانهای شخصیِ بسیار بیشتری را در این اثر گنجانده است. بر اساس گفتههای برنه؛ همهی ما در زندگی زمین خوردهایم و به نوعی آن را کنار می گذاریم و این مرحله را پشت سر گذاشته ایم و در کتاب با اقتدار برخاستن قرار است با برخی از این روایتها آشنا شویم اما این داستانها حقیقی هستند و هیچ شباهتی با افسانههایی که در اکثر کتاب های موفقیت مطرح می شوند، ندارند.
معرفی برنه براون
برنه براون، دارای مدرک دکتری و مددکار اجتماعیِ ارشد، استاد تحقیقاتیِ کالج کارشناسی ارشد مددکاریِ اجتماعیِ دانشگاه هوستون است. نویسندهی رتبه یک نیویورک تایمز برای کتاب پرفروش جرئت بسیار، نویسندهی رتبه یک نیویورک تایمز برای کتاب موهبت کامل نبودن و فکر می پکردم فقط من اینطوری هستم (اما اینطور نیست) (2007) است. مؤسس و مدیرعامل شرکت روش جسورانه است؛ این تشکیلات دستاوردهای او دربارهی آسیبپذیری، شجاعت، شرم و شایستگی را به سازمانها، مدارس، جوامع و خانوادهها میآورد. او در هوستون همراه با همسرش استیو و دو فرزندش اِلِن و چارلی زندگی میکند.
خلاصه کتاب
طبیعتِ آسیب پذیری ساده است: اگر به قدر کافی و به مدت کافی شجاع باشیم، بالاخره زمین می خوریم. این کتاب دربارهی دوباره برخاستن است. وقتی در زندگی شجاع هستید، گاهی زمین میخورید. آنموقع گرچه میخواهید دوباره بلند شوید، داستانهایی که دربارهی کشمکشهای شخصی و حرفهای به خودتان میگویید، شما را در چرخهی ترس، تردید دربارهی خود و پشیمانی نگه میدارند. با اقتدار برخاستن به شما کمک خواهد کرد این داستانها را به مبارزه بطلبید تا بتوانید آیندهی خود را از نو بنویسید.
برنه براون در این کتاب برای پذیرشِ ترس و شکست و خلق زندگیِ شجاعانه تر، رویکردی بسیار شخصی و عملی مطرح میکند. از معلمان و رهبران شرکتهای بزرگ گرفته تا نظامیان و هنرمندان برجسته، او پای صحبت افراد مختلفی نشسته و به داستانهایشان دربارهی شجاعت، شکست خوردن و دوباره سرپاشدن گوش داده و سپس این سؤال را از خود پرسیده است: چه چیزی بین تمامی این افراد موفق مشترک است؟ پاسخ ساده است: آنها قدرت احساسات را درک کردهاند و از تکیهکردن به آنها و رنجیدن نمیترسند.
بخشی از متن کتاب
استیو دوباره پشتش را کرد و باز برگشت بهسمت من و بعد از آنچه انگار یک عمر طول کشید، بالاخره گفت: «نمیخوام این کار رو باهات بکنم، واقعاً نمیخوام.» واکنش فوری من ترس بود. چه خبر بود؟ منظورش چی بود؟ نمیخواهم این کار را با تو بکنم؟ لعنتی، این یعنی نمیخواد با من شنا کنه؟ یا با من صحبت کنه؟ بعد به سرم زد که شاید «کاری» که میگفت، ازدواج با من بود. زمان کُند شده بود و بهحالت سرعت آهسته رفت، فریم به فریم پراز ترس و فقط وقتی به واقعیت بازگشتم که گفت:
«نه، واقعاً نمیخوام الان باهات حرف بزنم.» دیگر ابزاری نداشتم و صبری هم برایم نمانده بود: «خیلی بده. ما داریم حرف میزنیم، همین الان. میبینی؟ دارم حرف میزنم، بعدش تو حرف میزنی. پس داریم حرف میزنیم.» بعد از چند ثانیه سکوتِ عجیب و روبرگرداندن از من و برگشتن به آب، استیو درنهایت رو به من کرد و گفت: «ببین، از نظرم عیبی نداره با بچهها بگردیم؛ واقعاً عیبی نداره.» چی؟ واقعاً خیلی گیج شدم. «منظورت چیه؟ داری از چی حرف میزنی؟»
بخش دیگری از کتاب با اقتدار برخاستن
همان لحظهای که با دودلی زیرلب گفتم «باشه»، میدانستم پشیمان خواهم شد. مسئله پول نبود. همیشه حداقل یکسوم همایشهای سخنرانی من رایگان بوده است. این نشان میدهد پشتیبان سازمانها یا تلاشهایی هستم که به روحم نزدیکاند. اما اصلاً دلیلش این نبود؛ دلیل موافقتم این بود که اولین باری که دعوتشان را رد کردم، ترتیب دهندهی آن رویداد با جملهای ساده و بسیار مؤثر پاسخ داد: «امیدواریم افرادی را که پیش از مشهور شدن حامی شما بودند، فراموش نکرده باشید.»
دو تا از رایجترین پیامهایی که در همهی ما شرمندگی را برمیانگیزند، اینها هستند: «هرگز به اندازهی کافی خوب نیستی» و «فکر می کنی کی هستی؟». جملهی اخیر اغلب در تگزاس به صورت «خیلی گندهتر از دهنت حرف میزنی» بیان میشود. پاسخ آنها من را به این جمله رساند و بنابراین موافقتِ همراه با بی میلیام را به دنبال داشت. متأسفانه دَه دقیقه طول کشید تا بلهی بیمیل من به بلهای تلخ تبدیل شود و وقتی یکی از ترتیب دهندگان آن رویداد به من اطلاع داد اتاق هتلم با سخنرانِ دیگر مشترک خواهد بود، تقریباً به هتل رسیده بودم.
جملات قابل تاملی از کتاب
- حقیقت این است که زمینخوردن دردناک است. جسارت در این است که شجاع بمانید و مسیرِ برخاستن را بجویید.
- ما سازنده به دنیا آمدهایم؛ آنچه را با مغزمان یاد میگیریم، با دستهایمان به قلبمان میبریم.
- میانهی راه آشفته بازار است؛ اما معجزه دقیقاً همینجا اتفاق میافتد.
- نکتهی طعنهآمیز این است که تلاش میکنیم پذیرش داستانهای دشوارمان را انکار کنیم تا کاملتر یا پذیرفتنیتر به نظر بیاییم؛ اما تمامیتمان، حتی صداقتمان، واقعاً به پیوستگیِ همهی تجاربمان، ازجمله زمینخوردنها بستگی دارد.
- کنجکاوی آغازگرِ احمقانهای است؛ اما ایرادی ندارد. گاهی باید داستانها را اکتشاف کنیم تا حقیقت را بیابیم.
- خطرناکترین داستانهایی که میسازیم، روایتهاییاند که ارزشمندیِ ذاتیمان را تحلیل میبرند. باید حقیقت را دربارهی تواناییِ عشقورزی، نیروی الهی و خلاقیت خود، اصلاح کنیم.
- یکپارچگی انتخابِ شجاعت به جای راحتی است، انتخابِ آنچه درست است در برابر آنچه جالب، سریع یا آسان است و انتخاب عمل به ارزشهایمان بهجای اظهار صِرف به آنهاست.
نقد کتاب با اقتدار برخاستن
کتاب با اقتدار برخاستن؛ آنهم وقتی زمین خوردهایم و تنهاییم نوشته برنه براون است که با ترجمه سیده فرزانه حسینی منتشر شده است. نویسنده در دهه نود میلادی یک مددکار اجتماعی موفق بود او کمکم فهمید برای موفقیت در انتقال حرفهایش از روش داستان استفاده کند. این کتاب که بر پایهی تحقیق نوین برنه در زمینهی آسیبپذیری و جسارت است، فرآیندی قدرتمند برای برخاستن پس از سقوط، غلبه بر اشتباهات و رویارویی با آسیبها ارائه میکند؛ آنهم بهروشی که خرد و معنای بیشتری را برای زندگیِ شما به ارمغان بیاورد. این کتاب را به تمام کسانی که میخواهند در زندگی موفق باشند پیشنهاد می کنیم.
تعداد بازدید: 2,689 بار
عنوان کتاب: با اقتدار برخاستن
آن هم وقتی زمین خورده ایم و تنهاییم
نویسنده: برنه براون
مترجم: سیده فرزانه حسینی
تعداد صفحات کتاب: 472 صفحه
زبان کتاب: فارسی
حجم فایل: 20.9 مگابایت
نوع فایل: PDF (RAR)
منبع: شهرکتاب
این پست صرفا جهت معرفی کتاب به خوانندگان می باشد.