دانلود کتاب به خاطر زندگی
نویسنده کتاب به خاطر زندگی، داستان تکان دهندهی خود را با اشاره به تمام سختی هایی که در راه آزادی متحمل شده شرح می دهد.
بدون شک همه می دانید که مرموزترین و مستبدترین حکومت دنیا کره شمالی است ولی بهتر است از زبان یئان می پارک نویسنده کتاب، با شرایط کنونی این کشور بیشتر آشنا شویم: به خاطر دو چیز بسیار شکرگذارم: اول اینکه در کره شمالی متولد شدم و دوم اینکه از کره شمالی فرار کردم. زمانی که از کره شمالی فرار میکردم رؤیای آزادی در سر نداشتم، حتی نمیدانستم آزادی به چه معناست.
تمام آنچه میدانستم این بود که اگر خانوادهام آنجا بمانند احتمالاً از قحطی، گرسنگی، بیماری و شرایط غیرانسانی اردوگاه کار اجباری خواهند مرد. گرسنگی غیرقابل تحمل شده بود، بهقدری که من حاضر بودم به خاطر یک کاسه برنج زندگیام را به خطر بیندازم. ولی هدف از سفرمان چیزی بیشتر از نجات و بقا بود. من و مادرم به دنبال خواهر بزرگترم، بودیم که از وقتی به چین رفته بود خبری از او نداشتیم.
در طول سفرم دشواریهای زیادی دیدم، اتفاقاتی که میتواند اثرات مخرب و اسفباری بر دیگران داشته باشد. همچنین دریافتم که ممکن است گاهی به خاطر بقا بخشی از انسانیتمان را از دست بدهیم، اما مطمئن شدم شعلۀ شأن و منزلت انسانی هرگز کاملاً خاموش نمیشود و با نیروی عشق جان میگیرد و دنیا را نورانی میکند. این کتاب داستان من از تصمیمهایی است که به خاطر زندگی گرفتم.
خلاصه کتاب
اثری فصیح و فریبنده که به وضوح نشان دهندهی گرفتاری بسیاری از مردم کره شمالی است. یکی از دلخراشترین و الهام بخشترین داستانهایی که تاکنون شنیده اید. کتابی که شما را به خاطر آزادیای که هرگز مجبور نشدهاید برای آن بجنگید، وادار به شکرگذاری می کند. پدر یئان از سوی حکومت دستگیر شد و همین موضوع تلنگری برای اعضای خانواده بود که پیش از اینکه اتفاق بدتری رخ بدهد این کشور شوم را ترک کنند، اما خواهر 16 سالهی یئان زودتر وارد عمل میشود و با دوستش میگریزد. یئان و مادرش نیز به دنبال خواهر بزرگتر راهی میشوند تا او را بیابند.
آنها ردی از دختر بزرگتر خانواده پیدا نمیکنند. یئان در چین به همراه والدینش ماندگار میشود تا اینکه پدر خانواده از دنیا میرود و این دو زن تنها که احساس ناامنی میکنند، دوباره راهی سفری خطرناک میشوند و … اگر خوششانس باشید و بتوانید از کره شمالی فرار کنید هیچ تضمینی وجود ندارد که پس از فرار بتوانید به آزادی دست پیدا کنید، این دقیقاً همان اتفاقی است که برای یئان و خانوادهاش نیر رخ داد.
داستان فرار یئان بسیار دردناک است اتفاقات سخت و حتی شرم آوری برایش رخ میدهد. او تصمیم نداشت این حقایق را آشکار کند اما به عنوان کسی که این روزها تلاش میکند تا بتواند به عنوان فعال حقوق بشر نقش موثری داشته باشد، مطرح کردن این مسائل ضروری است. بنابراین خود را برای خواندن داستان فرار، فروخته شدن به عنوان بردهی جنسی، خانوادهای متلاشی شده و … در کتاب به خاطر زندگی آماده کنید.
بخشی از متن کتاب
سیزده سالم بود و فقط سی کیلو وزن داشتم، درست یک هفته پیش، به بیمارستانی در زادگاهم هایسان، نزدیک مرز چین، رفته بودم. عفونت روده داشتم و دکترها به اشتباهْ آپاندیس تشخیص داده بودند، و هنوز بهدلیلِ زخم جراحی، درد وحشتناکی داشتم. آنقدر ضعیف شده بودم که به زحمت میتوانستم قدمی بردارم. قاچاقچیِ جوان اهل کره شمالی که ما را بهسویِ مرز راهنمایی میکرد، اصرار داشت که باید در شب حرکت کنیم. به چند تن از نگهبانان مرزی رشوه داده بود تا مانع گذشتن ما از مرز نشوند، ولی مسلماً نتوانسته بود به تمام سربازان آن منطقه رشوه بدهد، به همین دلیل مجبور بودیم محتاط باشیم.
در تاریکی شب او را دنبال میکردم، اما آنقدر خسته شده بودم که بهاجبار سرِ پا نشستم. با این کار، خردهسنگها با سروصدای فراوان از کنارم به پایین سرازیر شدند. مرد قاچاقچی سریع چرخید بهطرفِ من و با عصبانیت، اما آرام غرغر کرد. «چیکار کردی؟ چرا اینقدر سروصدا میکنی؟» ولی خیلی دیر شده بود و ما سایهٔ سرباز کرهای را دیدیم که از بستر رودخانه به بالا میآمد. یکی از نگهبانان مرزی رشوهگیر بود، اما ما را در آن تاریکی نشناخته بود. فریاد زد: «برگرد، از اونجا بیا بیرون.» راهنمایمان پایین پرید تا او را ببیند.
میتوانستم صدایشان را بشنوم با اینکه سعی میکردند پچپچکنان صحبت کنند. کمی بعد راهنما تنها برگشت. گفت: «بریم، عجله کنین.» نزدیک فصل بهار بود. هوا کمکم گرمتر میشد و تکههای یخزدهٔ بستر رودخانه ذوب میشدند. خوشبختانه جایی که ما از روی آن میگذشتیم سراشیبی و باریک بود و در طول روز از تابش نور خورشید مصون بود، بنابراین بهاندازهٔ کافی محکم بود که وزن ما را تحمل کند، البته امیدوار بودیم. راهنمایمان تلفن همراه داشت؛ زنگ زد به یک چینی. سپس زمزمه کرد: «بدو!»
خودش هم شروع کرد به دویدن، اما پاهایم توانی نداشتند. چسبیده بودم به مادرم. از ترس، کرخت و بیحس شده بودم. راهنما به عقب برگشت و دوید بهطرفِ من. دستم را بهزور گرفت و مرا بهسمتِ یخها کشید. بهمحضِ آنکه به زمین سفت و خاکی رسیدیم، شروع کردیم به دویدن، و تا زمانی که از دید نگهبانان مرزی خارج نشدیم، توقف نکردیم.
نقد کتاب به خاطر زندگی
در کتاب به خاطر زندگی، یئون می پارک نوری بر تاریک ترین گوشه های زندگی اش در کره ی شمالی می تاباند و محرومیت ها و محدودیت هایی را که به شخصه تحمل کرد و هم اکنون میلیون ها نفر از مردم کره ی شمالی تحمل می کنند، توصیف می کند. او این کار را از طریق مرور دردناک ترین و سخت ترین خاطرات خود انجام می دهد. او شجاعانه و با شرافت تمام، برای نخستین بار از اتفاق وحشتناک زندگی خود و مادرش، که فروخته شدن به عنوان بردگان جنسی در چین بود، سخن می گوید و از سختی های دهشتناک روانی و جسمی که مجبور بودند تحمل کنند، حرف می زند تا اینکه مسیرش نهایتا به سئول کره ی جنوبی و آزادی می رسد.
یئون می پارک که هنوز دهه ی دوم زندگی اش را می گذراند، سختی هایی را تحمل کرده که عده ی اندکی از افراد هم سن او با آن آشنا هستند و عده ای هرگز خود را از این اتفاقات باز نمی یابند. پارک با سرسختی تکان دهنده ای با گذشته اش مواجه می شود و هرگز خود را شکست خورده ندانسته و نمی گذارد شرایط زندگی سابقش در چین و کره ی شمالی، هستی او را تعریف کند. با وجود تمام اتفاقات بدی که برای او افتاده، او همواره به جایی که از آن آمده افتخار می کند و عهد بسته که هرگز دست از تلاش برای ساختن یک زندگی بهتر برندارد.
نویسنده کتاب به خاطر زندگی هم اکنون یک فعال حقوق بشر بوده و با اراده ای پولادین، تلاش می کند تا توجه جهانیان را به سیستم استبدادی و سرکوبگر حال حاضر کره ی شمالی جلب کند.
کتاب های پیشنهادی
تعداد بازدید: 2,098 بار
عنوان کتاب: به خاطر زندگی (پیش به سوی زندگی)
سفر دختری از کره شمالی به سوی آزادی
نویسنده: یئان می پارک
مترجم: مریم علی محمدی
تعداد صفحات کتاب: 256 صفحه
زبان کتاب: فارسی
حجم فایل: 17.7 مگابایت
نوع فایل: PDF (RAR)
منبع: شهرکتاب