دانلود کتاب کبوتر توی کوزه
کتاب کبوتر توی کوزه نمایشنامهای بسیار لذتبخش از هوشنگ مرادی کرمانی است که بهشدت برای مخاطب تازگی دارد و غیرمنتظره تمام می شود.
هوشنگ مرادی کرمانی در سال ۱۳۲۳ در روستای سیرچ از توابع کرمان به دنیا آمد. تحصیلات ابتدایی را در همان روستا گذرانده و برای ادامهی تحصیلات به کرمان و تهران آمد و در رشتهی زبان انگلیسی لیسانس گرفت. نویسندگی را از سال ۱۳۳۹ در کرمان و با همکاری با رادیو محلی کرمان آغاز کرد. در تهران و در سال ۱۳۴۷، اولین داستان او در مجلهی خوشه به چاپ رسید.
چند سال با مطبوعات همکاری کرد و بعد به نوشتن نمایشنامه و برنامههای رادیویی پرداخت. در سال ۱۳۵۷ کار خود را با نوشتن کتاب در زمینهی ادبیات کودک و نوجوان ادامه داد. هماکنون نویسنده کتاب کبوتر توی کوزه همچنان به فعالیت در عرصهی نویسندگی ادامه میدهد و داستانهای او در کشورهای دیگر نیز منتشر میشود.
بخشی از متن کتاب
میگویند مسلول بوده است. نمیدانم هیچ وقت به طور جدی در این مورد چیزی نشنیدم. پدرم ژاندارم بود و خانوادۀ ما نسبت به سایر هم ولایتی ها موقعیت بهتری داشت. یکی از عموهایم نظامی بود و دیگری معلم همان روستا. بنابراین در خانواده ما باسواد و کتاب خوان کم و بیش پیدا میشده است. حادثه ای باعث شد تا پدرم دچار اختلال حواس و افسردگی شدید شود که نتیجه اش شد گوشه نشینی او تا آخر عمر.
از وقتی که چشم باز کردم، او دچار این حالت بود. بچه های روستایی بابت کارهای او با من شوخیهای تلخی میکردند و من همیشه از حضورش شرمنده بودم. نه می توانست کاری انجام دهد و نه حضوری مؤثر داشت. در نتیجه من با پدربزرگ و مادربزرگ پدری ام زندگی میکردم. جالب اینکه مادرم هم مثل من تنها فرزند پدر و مادرش بود و از کودکی یتیم شده و عمویش بزرگش کرده بود. البته وضع مالی بدی هم نداشته اند.
مادرم اهل بخش شهداد کرمان بوده و چون خانواده ای نسبتاً مرفه و خواستگارهای زیادی داشته؛ از جمله جوانی که خیلی سمج بوده ولی عموهای مادرم موافق نبوده اند. بنابراین یک شب یکی از عموهایش او را همراه خودش فراری میدهد و پس از گذر از گردنه ها و کوه ها وارد آبادی ما می شوند؛ یعنی روستای «سیرچ (SIRCH) کجا برویم کجا نرویم، به خانه کدخدا پناه میبرند و حال و حکایتشان را میگویند.
کدخدا از خدا خواسته میگوید «خب، پسر من هست» و فردایش مادرم را برای پسر کدخدا که پدر من باشد عقد میکنند. بعدش هم آنها را می فرستند جایی به نام «آبگرم» که مثلاً ماه عسلشان را بگذرانند. چند روز بعد، خواستگار سمج به همراه عده ای با اسب پیدایشان میشود که به آنها گفته میشود فلانی شوهر دارد و با او رفته است آبگرم. خیلی شبیه فیلم هاست!
پیرمردی در روستای ما هست که هنوز حکایت این ازدواج را با آب و تاب تعریف می کند. به هر حال شاید من هم محصول همان «آبگرم سیرچ» باشم. پدربزرگم به مرور ضعیفتر میشود و در نتیجه املاکش را می فروشد و فقر در خانواده ما حاکم میشود. از مادرم سه چیز به ارث بردم که یکی از آنها را تا این اواخر هم داشتم: سه دانگ از یک خانه هشت اصله درخت خرما، و یک سماور بزرگ روسی؛ این تمامی ارثی بود که به تنها فرزند این خانواده رسید…
نقد کتاب کبوتر توی کوزه
به نمایشنامه کبوتر توی کوزه، گفتگوی مفصل و خواندنی با هوشنگ مرادی کرمانی نیز ضمیمه شده است. گفتگویی که در کتاب آمده است کاری است از احمد طالبینژاد و هوشنگ گلمکانی.
کتاب های پیشنهادی
تعداد بازدید: 178 بار
عنوان کتاب: کبوتر توی کوزه
و گفت و گوی مفصل و خواندنی با نویسنده
نویسنده: هوشنگ مرادی کرمانی
تعداد صفحات کتاب: 100 صفحه
زبان کتاب: فارسی
حجم فایل: 1.42 مگابایت
نوع فایل: PDF (ZIP)
منبع: شهرکتاب