حسادت

آخرین ویرایش: 2 سال قبل
حسادت (nbookcity.com)

دانلود کتاب حسادت

کتاب حسادت داستانی است جالب که در چهار بخش توسط محمدعلی قجه به رشته تحریر درآمده است. محمدعلی قجه در کتابش، اتفاق دلخراش و دردناکی را شرح می‌ دهد که باعث دگرگونی یک زندگی عاشقانه و شیرین می‌شود.

در میان تلخی‌ ها و طوفان عشق و حسادت، مردی حضور دارد تا در امتحانی سخت آزموده شود. از یک سو همسرش با چهره‌ای خسته و درمانده و از سویی دیگر زنی فریبنده که به عشق بی‌ پایان او حسودی می‌ کند. در این میان انتخاب سختی است تا: وفادار باشد یا …

قسمتی از متن داستان

در نهایت دوستی و مهربونی با حک شدن خاطراتی شیرین توی ذهن من و مهسا و حتی شیما به انتها رسید. توی یه رستوران شیک با غذایی عالی که من مهمونشون کردم. و بالاخره این دورهمی کوچیک اما به یادموندنی به پایان رسید. مهسا با نهایت تأسف و اندوه از بهترین دوست زندگیش که توی این چند ماه درست عین یه فرشته نجات زندگی شو شیرین و ارزشمند کرده بود خداحافظی کرد، در آغوشش کشید و روی شونه هاش گریه کرد.

صحنه زیبایی بود. دو تا دوست کنار هم در آخرین لحظات دیدارشون چه ساده و مهربون بهم عشق می ورزیدن. بدون این که کسی بتونه حتی لحظه ای به این حس پاک شک کنه . و بعد مهسا رو آروم آروم با خودم بردم. و اونو دیدم که چطوری تا لحظه آخر شیما رو که هنوز پشت میز رستوران نشسته و گریه می کنه با نگاهی پر از حسرت دنبال می کنه. بعدش مهسا رو سوار ماشین کردم و آروم نوازشش کردم تا غصه نخوره و بهش گفتم: همه دوستی ها یه روز تموم میشه. مهم اینه که بدونی یکی هست که همیشه می تونی روش حساب کنی.

یه دوست که هر زمان و هر مکانی باشی پیدات کنه و پناهت باشه و این خیلی باارزشه اما قبل از رفتن لازم بود چند کلمه ای رو به شیما یادآوری می کردم. پس به بهانه جا گذاشتن کیف جیبیم یه لحظه کوتاه مهسا رو تنها گذاشتم و تندی برگشتم به رستوران. دیدم که شیما هنوز بهت زده و گریون سرمیز نشسته و انگار که دلش نمی خواد از اونجا بره. آروم آروم رفتم سر میزش …

نقد کتاب

یافتن دوست خوب و کسی که همیشه با وی زندگی کنیم، همیشه آسان نیست. گاهی به دلیل مسائل مختلف مجبور به اتمام رابطه ی خود با اطرافیان می گردیم. در کتاب حسادت نیز دو دوست مجبور به جدایی می شوند.

تعداد بازدید: 1,828 بار

nbookcity.com1

عنوان کتاب: حسادت

نويسنده: محمدعلی قجه

تعداد صفحات کتاب: 32 صفحه

زبان کتاب: فارسی

حجم کتاب: 420 کیلوبایت

نوع فايل: PDF

منبع: شهر کتاب

نوشته‌های مشابه

سنگ محکم و استوار بود . آنقدر که هیچ طوفان و سیلابی بر آن تاثیری نداشت و قادر نبود تا حرکتش دهد … این کتاب رمان را نویسنده آن با اطلاع از شرایط وبسایت به شهرکتاب  اهدا نموده اند .
بروزرسانی: 2 سال قبل
تعداد بازدید: 673
رضا که به شدت گریه می کرد ملتمسانه گفت : نه من نمی خوام بمیرم . نگران نباش پسر . من می برمت به اولین پاسگاه پلیس که برسیم همه چی رو تعریف می کنیم . من بهشون میگم که تو ترسیده بودی و از روی وحشت و ناگزیری فرار کردی .
بروزرسانی: 2 سال قبل
تعداد بازدید: 693

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *