دانلود کتاب خانواده خوشحال
کتاب خانواده خوشحال اثر هانس کریستین اندرسن، با ترجمه و تدوین اسماعیل پورکاظم که به تصاویر متعدد و مناسبی آراسته شده است
انسانها در گروهها، دستهها و جوامع مختلفی تقسیم شدهاند فلذا از امکانات و شرایط زندگی متفاوتی برخوردارند. ضمناً از خصایص ذاتی انسانها است که همواره در صدد بهبود اوضاع اقتصادی و جایگاه اجتماعی خویش میباشند و البته در این راه ممکن است، به روشهای مختلفی متوسّل گردند.
این کتاب به بیان آرامش روحی ناشی از قناعت به امکانات موجود و تلاش صادقانه برای بهبود آنها برای کودکان و نوجوانان فارسی زبان می پردازد.
بخشی از متن داستان
در کتاب خانواده خوشحال میخوانیم: گل نیلوفر دور هر درخت و ستون و مجسمه ای می پیچه و از اون بالا میره. اگه جای این گیاه گرم و مرطوب باشه خیلی زود رشد می کنه و همه دیوارهای اطرافش رو با برگ های سبز خودش می پوشونه . بوته نیلوفر هیچ وقت به تنهایی رشد نمی کنه.
همیشه جایی که یک بوته نیلوفر رشد می کنه ، بوته های دیگه هم کنارش هستند و رشد می کنند. برگ نیلوفر غذای حلزونهاست. حلزون های سفید و بزرگی که صدها سال پیش مردم با اون ها غذاهای خوشمزه درست می کردند.اون روزها مردم عقیده داشتند حلزونهای سفید بخاطر خوردن برگ های نیلوفر، بزرگ و خوشمزه میشن.
به خاطر همین مردم تخم نیلوفر رو توی باغچه هاشون می کاشتند. دریک خونه بزرگ و متروک که ساکنان اون از دنیا رفته بودند و کسی هم نبود که حلزون ها رو بخوره. اما نیلوفرها زنده بودند. اون ها در تمام باغچه و در راهروهای خونه رشد کرده بودند و جنگلی از بوته های نیلوفر بوجود اومده بود.
به جز نیلوفرها دو حلزون بزرگ سفید در اون باغچه زندگی می کردند. حلزون ها پیر شده بوند و خودشون را لابلای نیلوفرها پنهون کرده بودند. حلزون ها خودشون هم نمی دونستند چند سالشونه. فقط یادشون می اومد که چند سال پیش تعدادشون خیلی زیاد بوده و کسی که اینجا زندگی می کرده اونها رو به این باغ آورده و نیلوفرها هم به خاطر حلزون ها کاشته شده.
حلزون هرگز از این جنگل بیرون نرفته بودند اما خیلی خوب می دونستند که چیز دیگه ای غیر از جنگل خودشون در دنیا وجود داره و به اون خونه اربابی می گفتند و در اونجا حلزون ها رو سرخ می کردند و در یک ظرف نقره ای می گذاشتند . اما بعد چه اتفاقی می افتاد. اونها چیزی در این باره نمی دونستند ….
درباره نویسنده
هانس کریستین آندرسن نویسنده کتاب خانواده خوشحال، با نوشتن داستان پسرک طرد شده ای که رفتار خوب را پیش می گیرد نام خود را در دنیای ادبیات جاودانه کرد. ولی آیا داستان های جاودانه ی او پوشش نازکی بودند بر زندگی واقعی خود او به عنوان فرزند نامشروع پادشاهی آینده؟
هانس کریستین آندرسن قسمت اعظم سال ۱۸۴۸ را در حالی سپری کرد که برای خود بسیار متأسف بود. این احساس تأسف به خاطر ناراحتی از وضعیت اخلاقی و نبوغ خود نبود؛ او ژانویه ی آن سال به خاطر مرگ کریستین هشتم، پادشاه دانمارک دچار غم و افسردگی شده بود.
عنوان کتاب: خانواده خوشحال
نویسنده: هانس کریستین آندرسن
مترجم: اسماعیل پورکاظم
تعداد صفحات کتاب: 37 صفحه
زبان کتاب: فارسی
حجم فایل: 3.3 مگابایت
نوع فایل: PDF
منبع: شهرکتاب