زنده ام که روایت کنم

آخرین ویرایش: 2 سال قبل
زنده ام تا روایت کنم (nbookcity.com)

دانلود کتاب زنده ام که روایت کنم

کتاب حاضر، رمان یک زندگی است که از ورای صفحاتش گابریل گارسیا مارکز، با نثر شگفت‌انگیزش، پرسوناژها و ماجراهایی را متجلی می‌سازد که شاهکارهایی همچون صد سال تنهایی، عشق در سال وبا، پاییز پدرسالار، کسی برای سرهنگ نامه نمی‌نویسد و … را انباشته‌اند. برای علاقه‌مندان این نویسنده سترگ، زنده ام که روایت کنم، اثری است ضروری؛ زیرا بر دنیای داستانی مارکز پرتویی روشنی‌بخش می‌افکند و امکان رهیافتی نوین به جهان خیالی یکی از بزرگ‌ترین داستان‌نویسان معاصر را فراهم می‌سازد.

زنده ام که روایت کنم ، بی‌شک، یکی از کتاب‌های انگشت‌شماری است، که طی دهه گذشته، میلیون‌ها نفر از شیفتگان ادبیات ناب و والا چشم به راهش بوده‌اند: بازآفرینی موجز دوران سرنوشت‌ساز زندگی گابریل گارسیا مارکز. در این روایت پرشور، نویسنده نامدار کلمبیایی و برنده جایزه نوبل ادبیات در 1982 خاطرات دوران کودکی، نوجوانی و نخستین سال‌های جوانی‌اش را، با صداقتی بی‌نظیر، به خواننده پیشکش می‌کند؛ سال‌هایی که تخیل بارورش را غنا بخشیدند و زمینه‌ساز پدیداری برخی از برجسته‌ترین و ماندگارترین داستان‌های کوتاه و رمان‌های زبان اسپانیایی شدند، که از جایگاه و اهمیتی بنیادین و اساسی برخوردارند.

چکیده کتاب

زنده ام که روایت کنم ، آخرین اثر گارسیا مارکز ،اگر چه جنبه زندگی‌نامه‌ای دارد؛ اما باید رمان قلمداد شود. زمان ماجرا، از بیست و سه سالگی تا بیست و هفت سالگی نویسنده است: هنگامی که نخستین رمانش “طوفان برگ” را به پایان می‌رساند. کتاب با سفری سرنوشت‌ساز آغاز می‌شود که آتیه گارسیا مارکز جوان، دانشجوی سرگشته و گریزان از تحصیل را رقم می‌زند او همراه مادرش راهی آرکاتاکا می‌شود تا خانه آبا و اجدادی‌شان را بفروشد و بامسافرت مارکز به اروپا، که قرار بود فقط دو هفته باشد و بیش از چهار سال به طول انجامید، پایان می‌گیرد.

از ورای رویدادهای این ایام، راوی با گذر دایمی به گذشته و آینده به گونه‌ای همه جانبه، شکل‌گیری شخصیت ادبی و انسانی‌اش را توامان شرح می‌دهد. از نظر او، کیستی نویسنده در وقایعی که از سرگذرانده، مشکلاتی که با آن‌ها دست و پنجه نرم کرده، رنج‌ها و اندوه‌هایی که جان و روانش را به تلخی آکنده‌اند، کامیابی‌هایی که قلبش را از شادی انباشته و لبخند بر لب‌هایش نشانده‌اند، خلاصه نمی‌شود. بلکه ریشه‌هایی به مراتب عمیق‌تر و پیشینه‌ای بس دیرین‌تر دارد که به خاطرات جمعی خاندانش که زبان به زبان نقل می‌شوند و به فرد می‌رسند و زندگانی اجدادش هم برمی‌گردد.

به همین خاطر، گابریل گارسیا مارکز ، ماجراهای فراوانی از زندگی پدربزرگش (یکی از پرسوناژهای اصلی صد سال تنهایی)، قضیه عشق و ازدواج پر دردسر والدینش (که الهام‌بخش او برای نگارش عشق در سال‌های وبا بود) و بسیاری اتفاقات جالب و هیجان‌انگیز، سوزناک، منقلب کننده و هولناک را شرح می‌دهد که برای خویشاوندان و اطرافیان و آشنایانش رخ داده‌اند و هر یک به نوعی در شکل بخشیدن به ذهنیت و جهان‌بینی‌اش نقش داشته‌اند و دست‌مایه اولیه خلق آثارش شده‌اند.

گابریل گارسیا مارکز از رویدادهای اجتماعی و سیاسی کلمبیا هم غافل نمی‌شود و به موازات توصیف زندگانی شخصی‌اش از مهم‌ترین وقایع کشور در این دوره نیز یاد می‌کند که منجر به دگرگونی‌های بنیادین شدند؛ فجایعی دلخراش به بار آوردند، موقعیت‌های مضحک آفریدند و در پاره‌ای مواقع پیامدهایی موحش و هولناک داشتند. این همه به دنیای داستانی مارکز پرتوی روشنی می‌افکند و امکان ره یافتی نوین به جهان خیالی یکی از بزرگ‌ترین داستان نویسان معاصر را فراهم می‌سازد.

بخشی از متن کتاب 

چیزی در وجودش تغییر کرده بود که مانع شد در نگاه اول بشناسمش. چهل‌وپنج سال داشت. با حساب اینکه یازده شکم زاییده بود، تقریبا ده سال از عمرش را در بارداری گذرانده بود، و حداقل همین مدت هم بچه‌هایش را شیر داده بود. مویش، زودتر از موعد، کاملاً جوگندمی شده بود، از پشت شیشه‌های اولین عینک دوربینش، چشمانش درشت‌تر و بهت‌زده به‌نظر می‌رسیدند، و در عزای مادرش لباس سیاه ساده و بسته‌ای به تن داشت، ولی هنوز زیبایی رومی عکس عروسی‌اش را، که اکنون هاله‌ای پاییزی به آن وقار می‌بخشید، حفظ کرده بود. قبل از هرچیز، حتی قبل از اینکه مرا در آغوش بکشد، با حالت رسمی همیشگی‌اش گفت: آمده‌ام ازت بخواهم که لطف کنی و برای فروش خانه همراهم بیایی.
لازم نبود بگوید کدام خانه یا کجا، چون برای ما فقط یک خانه در دنیا وجود داشت: خانه قدیمی پدربزرگ و مادربزرگ در آراکاتاکا، که از بخت خوب آنجا به دنیا آمدم و از هشت‌سالگی به بعد دیگر برای زندگی به آنجا برنگشتم. بعد از گذراندن شش ترم در دانشکده حقوق، تازه ترک‌تحصیل کرده بودم، و بیشتر اوقات، یا هر کتابی که به دستم می‌رسید مطالعه می‌کردم یا اشعار تکرارناپذیر «سده طلایی» اسپانیا را از حفظ می‌خواندم. تا آن هنگام همه کتاب‌هایی را که برای یادگیری فوت و فن داستان‌پردازی لازم داشتم ــ ترجمه‌شده و امانت‌گرفته ــ خوانده بودم، و شش داستان کوتاه در ضمیمه ادبی روزنامه‌ها به چاپ رسانده بودم، که شور و هیجان دوستانم و توجه چند منتقد را برانگیخته بودند.

نقد و بررسی کتاب زنده ام که روایت کنم

زندگی آنچه زیسته‌ایم نیست، بلکه همان چیزی است که در خاطرمان مانده و آن‌گونه است که به یادش می‌آوریم تا روایتش کنیم. زنده ام که روایت کنم خودزندگینامه ای است که در قالب رمان به قلم گابریل گارسیا مارکز نوشته شده است. همه کتاب های این نویسنده بزرگ را به همراه بیوگرافی کاملش قبلا در سایت برای مطالعه کاربران عزیز قرار داده ایم. و این رمان آخرین اثر مارکز می باشد که در 853 صفحه به فارسی ترجمه شده است و فایل pdf این کتاب از همین صفحه برای کاربران vip قابل دانلود و مطالعه می باشد.

شاید به این کتاب ها نیز علاقمند باشید:

تعداد بازدید: 1,347 بار

Gabriel%20Garc%C3%ADa%20M%C3%A1rquez%20 %DA%AF%D8%A7%D8%A8%D8%B1%DB%8C%D9%84%20%DA%AF%D8%A7%D8%B1%D8%B3%DB%8C%D8%A7%20%D9%85%D8%A7%D8%B1%DA%A9%D8%B2 24

عنوان کتاب: زنده ام که روایت کنم

نویسنده: گابریل گارسیا مارکز

مترجم: کاوه میرعباسی

تعداد صفحات کتاب: 853 صفحه

زبان کتاب: فارسی

حجم فایل: 81.9 مگابایت

نوع فایل: PDF (RAR)

منبع: شهرکتاب

دکمه دانلود قابل مشاهده برای کاربران ویژه

گابریل گارسیا ماکز پس از نوشتن مقاله‌ای در مخالفت با دولت کلمبیا به اروپا تبعید شد. وقتی که کتاب غیر داستانی سفر مخفیانه میگل لیتین به شیلی را در سال ۱۹۸۶ نوشت، حکومت دیکتاتوری ژنرال پینوشه ۱۵ هزار نسخه از آن را در آتش سوزاند. او به نوشتن آثاری که گرایش به جناح چپ سیاست در آن مشهود بود ادامه داد. او با فرانسوا میتران رییس جمهور سوسیالیست فرانسه در دهه ۱۹۸۰ دوستی نزدیکی داشت و مدتها نیز از دوستان نزدیک و حتی نماینده فیدل کاسترو، رهبر سابق کوبا، بود.

از این قسمت می توانید دسته بندی یا نویسنده مورد نظر خود را انتخاب کنید و به همه کتاب های منتشر شده در سایت دسترسی داشته باشید و یا اسم کتاب مورد نظر خود را وارد کنید.

انتخاب دسته بندی

کاربران عزیز در صورت تمایل می توانید با کلیک روی آیکون های زیر ما را در اینستاگرام دنبال کنید. همچنین با عضویت در کانال رسمی شهرکتاب می توانید به همه مطالب سایت در تلگرام دسترسی داشته باشید.

اینستاگرام
کانال تلگرام

نوشته‌های مشابه

توفان برگ و چند داستان دیگر اثر گابریل گارسیا مارکز مجموعه داستانی جذاب و دل نشین است که مارکز آن را ۱۲ سال قبل از رمان صد سال تنهایی نوشته و جوانه‌های رمان صد سال تنهایی در آن به شکل بارزی دیده می‌شود.
بروزرسانی: 2 سال قبل
تعداد بازدید: 1043
زیبا بود و پر فراز و فرود با پوستی نرم به رنگ نان و چشم‌هایی چون دو بادام سبز. گیسوانش نرم و مشکی بود و تا کمرش می‌رسید. حالتی باستانی داشت مثل اهالی اندونزی یا کشورهای سلسله جبال آند در آمریکای جنوبی.
بروزرسانی: 1 سال قبل
تعداد بازدید: 3742

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *